آیا خودتان را دارای تفکر استراتژیک میدانید؟

در معرفی درس تفکر استراتژیک، توضیح دادیم که چرا این موضوع از درس استراتژی کسب و کار تفکیک شده است. برای بسیاری از مدیران، استراتژی یک کار رسمی و خشک و جدی است. جلسات متعددی که تشکیل میشوند. بحث و درگیریهای زیادی که بین واحدها به وجود میآید. برنامهای که آنقدر بالا و پایین میشود تا دل همه به نوعی در آن به دست آمده باشد. و در نهایت گزارشی که به شکلی زیبا صحافی میشود و در کتابخانهها قرار میگیرد و هزینه تدویناش هم به کارشناسهای داخل شرکت یا شرکتهای مشاور مدیریت پرداخت میشود. چرا برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک با چنین مشکلی روبروست؟
چرا بسیاری از ما، بحث استراتژی را مربوط به مدیران ارشد شرکتها میدانیم و مباحث مرتبط با استراتژی را نامربوط یا لوکس و غیرضروری میدانیم؟ چرا جلسات استراتژی برگزار میشود و حرفهای زیبایی گفته میشود، اما در نهایت مدیران، همان کار قبلی خودشان را ادامه میدهند؟
طی سالهای اخیر، برنامه ریزی استراتژیک به شکل سنتی آن با چالشهای زیادی مواجه شده است. البته این بحثها جدید نیست. هنری مینتزبرگ حدود دو دهه قبل مقاله ای تحت عنوان ظهور و سقوط برنامه ریزی استراتژیک منتشر کرد. البته در آن زمان، مثل این روزها نقد کردن استراتژی مد نبود و کمتر کسی جرات میکرد آن حرفها را مطرح کند.
اما این روزها، همه از اثربخشی پایین شیوههای سنتی برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک میگویند.
همه توضیح میدهند که روند تغییرات دنیا آنقدر سریع شده که به سادگی نمیتوان در مورد آینده نظر داد. چشم انداز ده ساله و بیست ساله بیشتر چیزی شبیه شوخی به نظر میرسد.
وارن بافت تحلیل گران بورس را کسانی میداند که با حماقتهای خود، روی فالگیرها را سفید کردهاند و نسیم طالب، توضیح میدهد که امروزه یک ژست خیلی عجیب در میان ما رایج شده است. تا وقتی شرکتی مثل گوگل ایجاد نشده، هیچکس به ایجاد آن فکر نمیکند و حتی ایجاد آن را محتمل هم نمیداند. اما پس از ایجاد، همهی استراتژیستها با هیجان توضیح میدهند که از همان ابتدا معلوم بود که دیر یا زود چنین شرکتی به وجود میآید و تخت سلطنت را از شرکتهای سنتی میگیرد!
نمیتوان گفت استراتژی بی خاصیت شده یا استراتژیک فکر کردن اشتباه است. اما میتوان گفت که در دنیای متلاطم امروز که لحظه به لحظه در حال تغییر است، بیش از برنامه ریزی استراتژیک و پیش از مدیریت استراتژیک، نیازمند تفکر استراتژیک هستیم. نیازمند اینکه بتوانیم استراتژیک فکر کنیم و استراتژیک تصمیم بگیریم.
شاید در برخی صنایع بتوان گفت که برنامه ریزی استراتژیک به شکل سنتی آن کارکرد کمی دارد و به سادگی نمیتوان از چشم اندازهای دوردست صحبت کرد. اما آیا میتوانیم به خاطر این شرایط، به خودمان حق بدهیم که به هر شکلی که پیش آمد تصمیم بگیریم؟
هنوز هم هر روز و هر لحظه، در زندگی شخصی و شغلی خود، تصمیمهای متعددی میگیریم و تفکر استراتژیک، نوعی از تفکر است که میخواهد به ما کمک کند به شکلی تصمیم بگیریم که در آینده کمترین پشیمانی را تجربه کنیم.
درباره تفکر استراتژیک و مبانی و اصول آن، زیاد صحبت خواهیم کرد و بحثها و تمرینهای زیادی خواهیم داشت. اما برای شروع بد نیست فهرستی از ده سوال را که ریچ هور واث، به عنوان سوالهای کلیدی در تفکر استراتژیک مطرح میکند مرور کنیم و ببینیم که بر اساس این مدل، آیا میتوانیم خودمان را صاحب تفکر استراتژیک بنامیم:
هر یک از ویژگیهای مطرح شده، به صورت جداگانه مورد بحث و بررسی قرار خواهند گرفت. اما اگر در مفهوم کلی آنها مشکل یا ابهامی وجود دارد، میتوانید در زیر همین درس برای ما مطرح کنید تا با یکدیگر در مورد آن صحبت کنیم.
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : سامان عزیزی
هيچ وقت اون جمله اي كه از يكي از مديران اروپايي در يكي از فايل هاي راديو مذاكره نقل كردي يادم نميره
"استراژي يعني تخصيص بهينه منابع" همين!
اميدوارم در عمل هم پياده ش كرده باشم و در آينده هم بتونم پياده ش كنم
پي نوشت: به همه دوستان متممي پيشنهاد ميكنم كه اگه فايل هاي سه گانه "درباره منابع" رو گوش ندادين حتماً حتماً بهش گوش بدين و با توجه به اينكه اجازه هديه دادنش هم توسط متمم داده شده به هر كي كه دوستش دارين و ندارين! هديه ش بدين