جملههای روزانه متمم | بخش چهاردهم

در گذشته، متمم به صورت روزانه جملههایی را منتشر میکرد و در اختیار دوستان متممی قرار میداد.
ما در حال حاضر، بعضی از این جملهها را در قالب #دعوت به گفتگو مطرح میکنیم و به بحث میگذاریم، اما همهی جملهها مناسب بحث و گفتگو نیستند (بعضی از آنها جملههای زیبایی هستند که تقابل دیدگاهها حولشان شکل نمیگیرد).
تا کنون چند بخش از آرشیو جملات را منتشر کردهایم که با کلیک روی #جمله های روزانه متمم میتوانید آنها را ببینید و بخوانید. با توجه به استقبال دوستان متممی از انتشار این آرشیو، قصد داریم به تدریج همهی جملهها و عکسنوشتههای آرشیوی را منتشر کنیم.
آنچه در ادامه میآید بخش چهاردهم آرشیو جملههای روزانه است:
شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشتهاید.
برخی از دوستان متممی که به این درس علاقه مندند: ، ، ، ،
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با درج نام کاربری و ایمیل خود میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : آزاده ناصرهلالی
کسی میتواند هنگام ضرورت به سادگی نه بگوید، که در درونِ خود، به چیزی مهمتر و بزرگتر بله گفته باشد.
این جمله من رو یادِ تصمیمی انداخت که زمانِ بچهدار شدن گرفتم. تصمیم به استعفا از شغل و نگهداری از دخترم تا وقتی که حداقل سه چهار ساله بشه.
اون روزها خیلیها بهم میگفتن بعد از مرخصی برگرد به کار، از پرستار یا مادرها کمک بگیر برای نگهداری از بچه.
اما من خیلی برام مهم بود که خودم لحظه لحظهاش رو کنارش باشم و تا جاییکه میتونم ورودیهای کنترل شده رو به دخترم بدم. البته خیلی سختتر از اون چیزیه که فکرش رو میکردم.
برای خیلیها نه گفتن به شاغل بودن سخت بود، نه گفتن به استقلالِ مالی و روابطِ اجتماعیِ فعال هم همینطور. اما من نمیخواستم دخترم تا یه سنی مادرِ شاغل داشته باشه. چون خودم این رو تجربه کرده بودم.
الان که این جمله رو خوندم، حس میکنم که فقط الویتهام با دیگران فرق داشت. من درونِ خودم به اینکه ترجیح میدم سالهای اولیهِ زندگیه دخترم با پرستار یا مادربزرگش نگذره، یه بله محکم گفته بودم، برای همین به ادامهی شغل و منافعش_مادی و اجتماعی_ نه گفتم.
البته الان میتونم بگم که شغل نداشتن هم منافعی داشته، ولی توی این کامنت جای صحبت دربارهاش نیست.