Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


جملاتی از تاریخ تمدن ویل دورانت | مشرق زمین گاهواره تمدن


جلد اول تاریخ تمدن ویل دورانت - مشرق زمین گاهواره تمدن

ما تا کنون چند بار در پاراگراف فارسی متمم مطالبی را از نوشته‌های #ویل دورانت نقل کرده‌ایم که معمولاً هم، دوستان متممی از آن‌ها استقبال کرده‌اند.

این بار تصمیم داریم بخش‌های کوتاهی از جلد اول تاریخ تمدن ویل دورانت را برای شما نقل کنیم.

ویل دورانت عنوان جلد اول را میراث شرقی ما (Our Oriental Heritage) انتخاب کرده که ظاهراً مترجمان گرامی آن را، با کمی سوگیری، به مشرق زمین، گاهواره‌ی تمدن ترجمه کرده‌اند.

بخش نخست جلد اول تاریخ تمدن، صرفاً به مشرق زمین اختصاص ندارد. بلکه می‌توان آن را مقدمه‌ای برای کل مجموعه‌ی تاریخ تمدن در نظر گرفت. زیرا در‌ آن به تعریف تمدن و نیز عوامل اقتصادی و سیاسی و اخلاقی و ذهنی شکل‌دهنده‌ی تمدن پرداخته شده است.

ما هم چند بند از همین بخش‌ها را برای شما انتخاب کرده‌ایم.

جلد اول تاریخ تمدن توسط احمد آرام، عین پاشایی و امیر حسین آریان‌پور ترجمه شده و از این نظر، می‌توان گفت برخی از مترجمان شاخص کشورمان، زحمت ترجمه‌ی این اثر عظیم را بر عهده داشته‌اند.

با این حال، به خاطر تحولاتی که زبان فارسی طی سه دهه‌ی گذشته تجربه کرده، لحن ترجمه کمی قدیمی به‌نظر می‌رسد.

به همین علت، ضمن ارج نهادن مجدد بر زحمت این بزرگان و پیش‌کسوتان، ما در متمم تصمیم گرفتیم بخش‌های مد نظر از متن اصلی را مجدداً ترجمه کنیم تا متن نهایی به زبان نسل امروز نزدیک‌‌تر باشد.

تمدن یعنی نظمی اجتماعی که بستر را برای آفرینش‌های هنری هموار می‌کند.

تمدن چهار پایه‌ی اصلی دارد: زیرساخت‌های اقتصادی، سامان‌‌یافتگی سیاسی، سنت‌های اخلاقی و پی‌جویی دانش و هنر.

تمدن زمانی آغاز می‌شود که آشوب و احساس ناامنی از بین برود. همین‌که بر قدرت ترس غالب شویم، نیروی کنجکاوی و میل به سازندگی رها می‌شوند و انسان بر پایه‌ی طبیعت خود، به درک زندگی و زیباتر کردن آن، میل و رغبت پیدا می‌کند.

… شرایطی فیزیکی و زیستی که گفتم، صرفاً شرط لازم برای ظهور تمدن هستند؛ اما برای شکل‌گیری و گسترش تمدن، کافی نیستند.

برخی عوامل ظریف روانی هم باید در کار باشند. و البته نظم سیاسی هم لازم است؛ هر چقدر هم کم یا نزدیک به آشوب (مانند رُم یا فلورانس دوران رنسانس).

انسان‌ها نباید احساس کنند که در سر هر پیچ جاده‌ی زندگی، مرگ یا مالیاتی تازه در کمین‌شان نشسته است.

دولتی که فقط بر زور تکیه کند، به سرعت سقوط خواهد کرد.

چرا که مردم، به همان اندازه که در ذات خود ساده‌دل و زودباورند، لج‌باز و یک‌دنده هم هستند.

و قدرت، درست مانند مالیات، خوب است به شکلی اعمال شود که به چشم نیاید.

محدودیت در دسترسی کامل به این مطلب

برای مشاهدهٔ متن کامل این مطلب کافی است (بدون پرداخت هرگونه هزینه) در سایت متمم ثبت نام کنید. پس از ثبت‌نام به تعداد قابل‌توجهی از درس‌‌های متمم دسترسی پیدا خواهید کرد نمونهٔ آن‌ها را می‌توانید از طریق لینک زیر ببینید:

نمونه درس‌های کاربر آزاد متمم

البته اگر بخواهید به همهٔ درس‌های متمم دسترسی داشته باشید، لازم است حق اشتراک بپردازید.

ثبت نام رایگان    تجربه‌ٔ متممی‌ها

      شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشته‌اید.  

     تعدادی از دوستان علاقه‌مند به این مطلب:    صادق علیخانی ، مجتبی رضایی ، فهیمه محمدرضائی ، شهرزاد ، عاطفه اکبری

 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۱۱ نظر برای جملاتی از تاریخ تمدن ویل دورانت | مشرق زمین گاهواره تمدن

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : ساجده ممتازیان

    من  تا الان  فقط جلد اول این کتاب رو به صورت پراکنده خوندم. گرچه می دونم  از اون  دسته کتاباست که لازمه در تمام طول عمر هر از چندگاهی خونده بشه چرا که به ما درس تواضع می ده و کوتاهی عمرمون رو به ما یادآوری میکنه .صرفه نظر از جذابیت موضوع صراحت کلام نویسنده ، ساده و خودمانی بودن و نثر کم و بیش شاعرانه ی آن  هم دلنشین ولذت بخشه . در بخش های مختلف با جملات فلسفی و  حکیمانه ی  روبه رو میشیم که ما رو وادار می کنه خوندن روبرای چند ثانیه متوقف کنیم و به فکر فرو بریم.

    به نظرم مطالعه ی این کتاب به یادگیری کریستالی  خیلی کمک می کنه مثلا من با خوندن این جمله:

    و قدرت، درست مانند مالیات، خوب است به شکلی اعمال شود که به چشم نیاید.

    یاد موضوع بی اثر بودن کنترل بیرونی و  بیهودگی وادار کردن دیگران با شیوه ی مستقیم به انجام کار ،در بحث تئوری انتخاب افتادم .

    جدا از این موضوع دیدگاهی که ویل دورانت راجع به بحث اخلاقیات داره هم جالبه توجه هست. در فصل چهارم راجع به عوامل اخلاقی تمدن می نویسد:

    هنگامی که در آغاز جوانی ،پیش خود، به نسبی بودن تقالید و اخلاق متوجه می شویم و بی پروا بر آنها می تازیم و سر از اطاعت آنها می پیچیم، در واقع ناپختگی خود را نشان داده ایم،چون ده سال دیگر از عمرمان می گذرد،نیک متوجه می شویم که در قوانین اخلاقی مورد قبول اجتماع،که نتیجه ی آزمایش نسل های متوالی ست،آن اندازه حکمت و فرزانگی نهفته است که استاد دانشگاهی نمی تواند آنها را در کلاس به دانشجویان تعلیم کند. دیر یا زود متوجه می شویم و از این توجه خود به شگفتی می افتیم که حتی آنچه را هم نمی توانیم بفهمیم حق است.نظامات و قراردادها و سنن و قوانینی که در یکدیگر آمیخته وبنیان اجتماع را تشکیل می دهند ساخته و پرداخته ی صدها نسل و بیلیونها فکر است و هرگز یک فرد نباید متوقع باشد که،در حیات کوتاه خود حقایق آنها را دریابد، تا چه رسد به اینکه کسی این توقع را برای بیست سال ابتدای عمر خود داشته باشد بنابراین حق داریم در پایان این مقال چنین نتیجه بگیریم که: اخلاق با آنکه نسبی ست ضرورت دارد و هرگز از آن بی نیاز نخواهیم بود.

     

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .