شخصیت شناسی- ویلیام گلاسر، نظریه انتخاب، تفکر مالکانه و دام کنترل (۲)

آیا همسری دارید که میگوید: چون همسرت هستم حق دارم رفتار تو را تعیین و تو را برای رفتارهای اشتباهت سرزنش کنم؟ آیا والدین شما معتقد بودند (یا هستند) که چون شما فرزندشان هستید، وظیفه دارند مراقبتان باشند و حتی بعضی وقتها به شیوههای مختلف شما را تنبیه کنند؟ آیا بر این باور هستید که دیگران حق زندگی دلخواه را از شما سلب کردهاند و نمیتوانید آن طور که دوست دارید رفتار کنید؟ شاید هم خود شما نمونهای از همین پدر و مادر و همسر باشید. کسی که هر روز با تنبیه و کنترل و سرزنش و لجاجت، میکوشد خواستههای خود را به اطرافیانش تحمیل کند! این نوع نگرش را «تفکر مالکانه» مینامند. قبلاً در مورد ویلیام گلاسر و تئوری انتخاب صحبت کردیم. بر اساس مدلی که گلاسر مطرح میکند، هر رابطهای را میتوان در یکی از دو گروه زیر قرار داد:
* روابطی که در آن یکی از طرفین فکر میکند مالک دیگری است. این فرد ممکن است همسر او، کارمند او یا فرزندش باشد
* روابطی که دو طرف در آن نسبت به هم احساس مالکانه ندارند.
در روابط دسته اول که آنها را روابط مالکانه مینامیم، یکی از طرفین به هر دلیل و بهانهای، برای خود «قدرت» و «برتری» و «مالکیت» قائل است.
مالکیت به همراه خود، کنترل کردن بیش از حد و اعمال نظر و تحمیل خواستهها را هم میآورد. «سرپیچی» و «اطلاعت» هم واژههایی هستند که در این مدل ذهنی معنا پیدا میکنند. هر دو طرف در این نوع از رابطه، عموماً ناراضی هستند و دیگری را به عنوان علت نارضایتی معرفی میکنند.
مادر معتقد است که فرزندش قدرناشناس است و تمام زحمات او را به هدر داده. فرزند هم معتقد است که مادرش دست و پای او را بسته و حقوق اولیه زندگی را از او سلب کرده است.
مدیر معتقد است خودش و زندگیاش و ثروت و درآمدش را صرف رفاه و خوشحالی کارکنانش کرده. کارکنان هم معتقدند که مدیر، به خاطر حقوقی که میدهد، آنها را بردهی خودش میداند!
اگر چه ممکن است شکل اول رابطه، در کوتاه مدت، رضایت بخش باشد، اما عموماً در بلندمدت نمیتواند رضایت طرفین را تامین نماید.
نوع دوم رابطه، همان چیزی است که در نظریه انتخاب مطرح میشود. اینکه «مالکیت» و «کنترل»، نمیتوانند نگاه و ابزار مناسبی برای مدیریت یک رابطه باشند. تمام آنچه در یک رابطه مطرح میشود «پذیرش» و «عدم پذیرش» است. هر یک از طرفین خواسته خود را میگوید، از آن دفاع میکند، دلایل و استدلالهای خود را مطرح میکند و طرف دوم میتواند آنها را پذیرفته یا رد کند.
«رابطه دوستانه»، بر مبنای گفتگو و مذاکره و توصیه شکل میگیرد و «رابطه مالکانه» بر اساس اعلام نظر و تحمیل و تجویز.
حالا یک بار دیگر اتفاقات روزمره زندگی را با خودتان مرور کنید و ببینید چه سهمی از روابط شما از جنس روابط دوستانه و چه سهمی از جنس روابط مالکانه است.
وقتی آمادهی رفتن به مهمانی هستید، لباس دلخواه خود را پوشیده اید و با لذت مشغول برانداز کردن خود در آیینه هستید، اگر همسر یا والدین شما از راه برسند و ببینند لباس شما مطابق سلیقه آنها نیست، چگونه رفتار میکنند؟ خود شما با دیگران در این مواقع چگونه رفتار میکنید؟
اگر فرزندتان نسبت به انجام تکالیف و مرتب کردن اتاقش بی اهمیت است، چه ابزاری را برای تغییر رفتار او به کار میگیرید؟ آیا به عنوان تنبیه او را از دیدار آخر هفته با دوستانش محروم میکنید؟ این نوع رفتارها، تا چه حد در بهبود رابطه موثر است؟ بعد از هر بار استفاده از ابزارهای کنترل، سطح رابطه بهتر و قویتر از گذشته است یا از گذشته سردتر میشود؟
واکنش شما در مواجهه با کسانی که نگاه مالکانه به رابطههای انسانی دارند چیست؟
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری نظریه انتخاب به شما پیشنهاد میکند:
- شخصیت شناسی- ویلیام گلاسر، ماشین رفتار در تئوری انتخاب (۴)
- شخصیت شناسی- ویلیام گلاسر و دنیای کیفی (۳)
- شخصیت شناسی- ویلیام گلاسر، نظریه انتخاب، تفکر مالکانه و دام کنترل (۲)
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : شیما
شاید پاسخ من جواب مستقیم به سوالها نباشه اما خانواده من اگرچه هیچ وقت با من رابطه مالکانه نداشتند و تصمیمگیری نهایی را به عهده خودم گذاشتند اما همیشه هم ترس از شکست را در وجودم القا کردند به همین دلیل اگرچه تمامی روابطم دوستانه بود اما یه حس قربانی شدن را دارم چرا که به خاطر ترس از شکست هیچگاه جسارت تجربه کردن رو پیدا نکردم ... در مورد سوال دوم همیشه در مورد کسی که دوسش دارم حس تملک دارم و فکر میکنم هر چی که من میگم به صلاحش هست اما در نهایت قدرت مالکیت اون از من بیشتر هست به همین خاطر روابط دوستانه رو ترجیح میدهم و این هم باز برمیگرده به حس ترس از شکست ... فکر میکنم اگر خانوادم در روابط دوستانه حس حمایت رو بهم میدادند الان روابط دوستانم به خاطر ترس از شکست نبود و جسارت ایستادگی در مقابل رفتارهای مالکانه دیگران و دفاع از حق خودم رو داشتم ...