آمدیم خانه نبودید | روایت خانه های مشاهیر ایران
گاهی مکانها ما را به سفر در زمان دعوت میکنند.
وقتی کافهای میرویم که میدانیم روزی شاعر یا نویسندهای بزرگ، همانجا پشت میزی که ما نشستهایم، مینشسته و به دیوار خیره میشده و چای یا قهوه مینوشیده است، ما هم در خیال خود، با آنها همنشین و همکلام میشویم و حس میکنیم که همنفس آن بزرگان شدهایم.
فرض کنید در کوچه پسکوچههای محلهی توانیر تهران، پایینتر از میدان ونک، قدم میزنید و میدانید که فریدون مشیری، شاعر عزیز ما، سالها در آن کوچهها در میان درختانِ بلندِ سر در هم فرو برده، راه میرفته و به زمین و دیوارها و درختها و پنجرهها چشم میدوخته است.
یا فرض کنید در خیابان بیستوچهارم گیشا در غرب تهران قدم میزنید و متوجه میشوید که روزی سهراب سپهری در همین خیابان زانو میزده تا گربهها دستهایشان را روی پای او بگذارند و سهراب، غذا در دهانشان بگذارد.
تجربهی چنین احساساتی میتواند عجیب باشد. میتواند ما را برای لحظاتی با بزرگانمان همراه کند و پیوند عاطفیمان را با محلههای شهر افزایش دهد. میتواند، چنانکه در ابتدای همین نوشته گفتیم، سفر در زمان را در کنار سفر در زمین برایمان به ارمغان بیاورد.
این فرصتی است که خانم نسرین ظهیری به زیبایی در کتاب آمدیم خانه نبودید برایمان فراهم کرده است.
نسرین ظهیری در کوچه پسکوچههای تهران و بعضاً شهرهای دیگر کشور، دنبال رد پا و آثار زندگی بزرگان و مشاهیر کشورمان گشته است. سعید نفیسی، بدیعالزمان فروزانفر، صادق هدایت، علی شریعتی، فروغ فرخزاد، غلامحسین بنان و محمد مصدق در میانِ چهلوچهار نفری هستند که او در کتاب خود به آنها پرداخته است. کتابی که با سلیقهی عالی، عنوان آمدیم خانه نبودید را برای آن برگزیده است.
چنانکه نسرین ظهیری در مقدمهی کتاب میگوید، دو سال برای تحقیق و تألیف این کتاب زمان صرف کرده و با این دو سال تلاش، ما را به سفری در یکصدسال اخیر میبرد.
جای درد و تأسف است که خانههای بسیاری از این بزرگان، رو به ویرانی نهادهاند و تعداد قابلتوجهی از آنها هم، تخریب شدهاند و ساختمانهای تازه به جای آنها سربرآوردهاند.
اما اینها خانم ظهیری را خسته و ناامید نکرده و او کوشیده با این کتاب، توجه ما و مسئولین را به بازماندهی این بزرگان جلب کند. شاید بخش ناچیزی که از این میراث ارزشمند باقی مانده، حفظ شده و از گزند نابودی در امان بماند.
ظهیری در روایتهای خود، به گفتگو با بازماندگان این بزرگان اکتفا نکرده و در محلهی آنها، از بقال و قصاب و پیاده و سواره خبر گرفته و کوشیده کوچکترین نشانهها و خاطرهها را هم از دست ندهد.
سبک نگارش کتاب، گزارشی توصیفی آمیخته با لحن شاعرانه است و نویسنده کوشیده غمِ فقدانِ این بزرگان را در لابهلای جملهها و روایتهایش منعکس کند.
در ابتدای هر فصل، یک عکس از ساختمان قدیمی یا بنای جایگزین آن هم دیده میشود که البته کیفیت چندانی ندارد. به عنوان یک حسرت، این در دل خواننده میماند که کاش با عکسهای بیشتر و باکیفیتتری روبهرو میشد. شاید هم خانم ظهیری ترجیح داده با همین اشارههای اندک، ما را با به بازدید حضوری از این خانهها و محلهها ترغیب کند.
با هم بخشهای کوچکی از کتاب را بخوانیم:
چند جمله از بخش خانهی فروغ فرخزاد
بوی وایتکس میآید و جوهرنمک… عزیزخانم، زنی که در خانهی پدری فروغ زندگی میکند، کارگر گرفته و خانهتکانی میکند.
کارگر دیوارها را چنان محکم میسابد، گویی میخواهد تهماندهی یادگارهای فروغ و حتا رد نگاههایش را از روی دیوارها بخراشد. خانم اشاره میکند سمت آشپزخانهاش: «اینجا اتاق فروغ بود، چون پنجرهاش سمت کوچه است، من کردهام آشپزخانه.»
… تمیزکار سر بلند میکند، همانطور که دارد پنجره را دستمال میکشد با خودش حرف میزند: «حالا اینی که میگید کی بوده؟ نه بابا ما شاعر ماعر سرمون نمیشه … دلتون خوشه خانم، گشنگی نکشیدی عاشقی یادت بره.»
… یک سر کوچه میخورد به خیابان ولیعصر، بالاتر از مختاری و از یک طرف از خیابان مولوی راه دارد. به غیر از این خانه و دو سه تای دیگر، همهی ساختمانها را نونوار کردهاند.
… حوضچه و آبشاری که در یکی از اتاقهای زیرزمین است، آلزایمر گرفته و آب و ارتفاع را از یاد برده؛ خالی و بیمصرف، مثل اشیای بیهودهی دیگر، گوشهی این انباری کز کرده، این همان زیرزمینی است که دختربچهای در آن روی چادرشب و رختخوابهای اضافی میایستاد و اُپرا میخواند، «تا روزی که از روی چادرشب افتاد و دیگر اُپرا نخواند.»
چند جمله از بخش مربوط به سهراب سپهری
دور و بر خانهی سهراب، وقتی که از رهگذری حدود ۳۵ ساله نشانی خانهی سهراب سپهری را میخواهم: «خانم، آدرس میخواهی باید پلاک داشته باشی. اینجا هزار تا آدم هست به این اسم، پلاک بِده، نکنه این آقا از بانک چیزی برنده شده.»
… اما جوانکی بلندقد دست دراز میکند و آخر کوچه را نشان میدهد: «پدرم میگفت آن خانه است. پلاک شماره ۲۵.»
خانهای دوطبقه، ساختهشده در اوایل دههی پنجاه که حالا در حال تخریب است.
… دکتر محمد فیلسوفی که با دستهای خودش تن سهراب را به خاک مشهد اردهال سپرده است، حالا در خیابان منتهی به میدان آرژانتین هر شب او را در خواب میبیند.
… [ او میگوید: ] سهراب وصیت کرده بود که در گلستان یا چنار دفن شود. در سال ۵۹ هم موقعیتی نبود که بتوانیم او را طبق وصیتش در آن محلها دفن کنیم. سهراب را وقتی آوردند کاشان فقط یک نفر با او بود، فامیلهای سهراب به خاطر بیماری مادرش که خیلی هم حالش بد بود و فکر میکردند او را از دست میدهند، نیامده بودند. بعضی از دوستان هنرمندش هم آنقدر ترسو بودند که نیامدند به مراسم تدفین.
… جسد سهراب را من شخصاً در داخل قبری گذاشتم که خودمان شب قبل خریده بودیم.
چند جمله از بخش مربوط به حسین منزوی
جستجویم برای پیدا کردم خانهی حسین منزوی که عدهای او را بزرگترین غزلسرای معاصر میدانند، در تهران به جایی نرسید و گذارم افتاد به شهر آبا و اجدادیاش زنجان. از برادر سراغ خانهی برادر را گرفتم و دیدم قصهی خانهاش مثل روزگارش داستانی و وضعیتی دارد پر آب چشم.
… [ برادرش میگوید: ] چهارم اردیبهشت ۱۳۸۳ وقتی حسین منزوی برای آخرین بار روی برانکار، خانهی موروثی را به مقصد بیمارستان ترک میکرد گفت: «چراغهای خانه را روشن کن!» کردم. دیوارها و درختها را خوب نگاه کرد. کنار حوض به اشارهی دست متوقفمان کرد. آن دو ماهی قرمز که خودش برای ایلیا برادرزادهاش خریده بود، آمدند به سطح آب و با او وداع کردند. سگش به دنبال برانکار ضجه میزد و خانه در حال احتضار بود.
… همسایهها آشغالهایشان را به خانهی حسین منزوی پرتاب میکنند و شهرداری و سازمان آب و برق و گاز قبضهایشان را از لای در سُر میدهند تو. چند بار هم سارقان ناگزیر ناشی به کاهدان میزنند و تتمهی شیرآلات و روشویی و حتا درهای آلومینیومی را میکنند و میبرند!
… مهر ماه ۱۳۸۹، از سر ناچاری و به اجبار، خانهی حسین منزوی که برای همسایهها کانون خطر و برای شهرداری زمین متروکه تلقی میشود و بیم فرو ریختن دیوارها و عواقب احتمالیاش نگرانکننده شده است، به قیمتی نازل فروخته میشود تا احتمالاً به آپارتمان تبدیل شود. خانه میمیرد!
[ لینک مرتبط: صفحه فروش کتاب آمدیم خانه نبودید در دیجیکالا ]
چند تذکر درباره بخش معرفی کتاب
متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب میپردازد.
صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنکتر از نقاط قوتشان باشد.
معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درسها بوده است (مگر این که صریحاً به این نکته اشاره شده باشد). در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدفی مشخص (نقل یک مطلب از کتاب، نقد کتاب، آشنایی با نویسنده و ...) به کتاب اشاره شده باشد.
متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینهای دریافت نمیکند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار میدهد.بنابراین اگر ناشر هستید و کتابی در متمم معرفی شده، کتاب مرتبط دیگری را که در آن حوزه ترجمه یا تألیف کردهاید (یا اگر ترجمه دیگری از همان کتاب را عرضه کردهاید) در کامنتها معرفی کنید. متمم ممکن است بعد از بررسی کتاب را به متن بیفزاید یا معرفی آن را در قالب مطلبی مستقل منتشر کند.
دستهبندی موضوعی کتاب های مدیریت
دستهبندی کتاب های روانشناسی و توسعه فردی
فهرست کامل کتاب های روانشناسی | نقد و خلاصه کتاب
کتابهایی در مورد یادگیری و مدل ذهنی
چند کتاب درباره بهبود مهارت های ارتباطی
مطالب، فایلها و کتابهای مربوط به کتابخوانی
خرید کتاب از کتاب نوشته محمدرضا شعبانعلی
راهنمای خواندن و خریدن کتاب (فایل صوتی)
کتابخوانی | چگونه کتابخوان شویم؟
فهرست کتابهای پیشنهادی برای ترجمه
پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها
دوست عزیز.
شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهی عبور) میتوانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همهی درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درسهای مختص کاربران ویژه متمم را نیز میتوانید در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
از میان درسهایی که در فهرست بالا آمده است، درسهای زیر از جمله پرطرفدارترین موضوعات هستند:
دوره MBA | مذاکره | کوچینگ | توسعه فردی
فنون مذاکره | تصمیم گیری | مشاوره مدیریت
تحلیل رفتار متقابل | تسلط کلامی | افزایش عزت نفس
چگونه شاد باشیم | هوش هیجانی | رابطه عاطفی
خودشناسی | شخصیت شناسی | پرورش کودکان هوشمندتر
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی
نمیدانم به خاطر
«نازکدل بودن من» است،
یا «روایت زیبای خانم ظهیری»،
یا «تصور ناپدید شدن صدها هزار میلیارد پول در دهههای اخیر که بخش بسیار کوچکی از آنها میتوانست بسیاری از این آثار را ماندگار کند»،
یا شاید هر سه،
که باعث شد هنگام خواندن این کتاب بارها گریهام بگیرد و اشک بریزم.
اما به هر حال، به نظرم کار خانم نسرین ظهیری، کار کوچکی نیست. شاید خشت و گِل و آجر آن خانهها بر باد رفته باشد و دیگر هرگز نتوان آنها را احیا کرد، اما خانم ظهیری با الفبا و کلمات، خانهی ماندگاری برای آن بزرگان ساختهاند.
ممکن است بگوییم خانه مهم نیست و کتابها و آثار این بزرگان در میان ماست، اما به گمان من، اثر دیدن خانه و تنفس در فضای آن را نمیتوان با خواندن آثار همانند کرد.
اثرِ مکان بر روح و روان نمیتوان غیرقابل انکار است و این اصلی است که بنیانگذاران مذاهب، از هزاران سال قبل نیز به آن توجه داشته و مد نظر قرار دادهاند.
همچنین کافی است در شهرهای قدیمیتر اروپا بچرخید و به خانههای بزرگان سر بزنید تا ببینید خانههای حفظشده و بازسازیشدهی مشاهیر، چگونه هویت و فرهنگ و تمدن را به رخ بیننده میکشند و گذشته را با حال گره میزنند.
فرصتی که ما به سادگی سوزانده و نابود کردهایم.
ضمناً اگر دوست داشتید میتوانید مصاحبهی کوتاهی را که با خانم نسرین ظهیری انجام شده در آپارات ببینید (بخش اول، بخش دوم).