درسهای اجباری دانشگاهها
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی
احساس و تجربهی من این بوده که هر جا از «رقابت» فاصله میگیریم، احتمال اینکه «کیفیت» قربانی شود، افزایش مییابد.
استادهایی که درسهای اختیاری را آموزش میدهند، میدانند که اگر کیفیت درس پایین باشد، ممکن است تقاضای درس (و عملاً جایگاه شغلی آنها) از بین برود.
اما استادانی که درسهای اجباری را آموزش میدهند، احساس امنیت بیشتری دارند.
البته فکر کنم راهکار مشخص این باشد که چند استاد برای چنین درسهایی وجود داشته باشند تا حداقل اگر رقابتِ درس با درس وجود ندارد، رقابت استاد با استاد وجود داشته باشد.
البته در اینجا دو نکتهی دیگر هم به ذهنم میرسد:
یادم میآید که در دانشگاه ما، برخی از اساتید چندان رغبتی به ارائهی درسهای اجباری و درسهای پایه نداشتند و این درسها را نوعی کسر شأن میدانستند. به همین علت، تدریس این درسها نوعی فداکاری و از خودگذشتگی محسوب میشد و رقابت یا تلاش به کیفیت چندان معنایی نداشت (جوری برخورد میشد که انگار باری بر زمین مانده و به هر حال باید کسی آن را از زمین بردارد).
ضمن اینکه دانشجو هم به نظرم در درسهای انتخابی و اختیاری، نگاه نقادانهتری دارد. اما درسهای اجباری را به عنوان «منزلگاهی که به هر حال باید از آن عبور کرد» نگاه میکند.
شاید بتوان کم ارج بودن درسهای پایه را (به فرض اینکه این قضاوت را بپذیریم) به کم ارج بودن دبستان نسبت به راهنمایی و دبیرستان تشبیه کرد. در حالی که این درسها میتوانند نگرش ما را به شکلی جدی و عمیق متحول کنند.