فایل صوتی رادیو متمم: درباره‌ی بازار محتوا

۳۵ نظر برای فایل صوتی رادیو متمم: درباره‌ی بازار محتوا

پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

نویسنده‌ی دیدگاه : ریگار تارگرین



در اواخر این فایل صوتی به مفاهیمی مانند شوک محتوا و ظرفیت مصرف محتوا اشاره شده. مواردی که در محل کار قبلی‌ام به خوبی با آن‌ها رو به رو شده و تجربه‌های دست اولی از روند تغیراتشان دارم.

در آنجا کار فروش محتوا و محصولات دیجیتال را به کمک پیامک‌های انبوه و سرویس‌های ارزش افزوده شروع کردیم. سرانجام ظرفیت مصرف محتوا در این بخش اشباع شده و حتی کاربران نسبت به تکراری و مزاحم بودنش احساس نارضایتی‌ می‌کردند. این دوره چیزی در حدود 7-8 ماه طول کشید.

مجبور شدیم به فضای فیس‌بوک نقل مکان کنیم. در آنجا هم تقریبا 5-6 ماه موفق بودیم تا آنکه وایبر شروع به قدرتنمایی کرد. خب همه از بلایی که بر سر وایبر آمد باخبریم. بنابراین سه ماه بعد مجبور شدیم فضای وایبر را هم ترک کنیم.

برای چهار ماه بعدی در اینستاگرام روند موفقی داشتیم. اما اکوسیستم بسته‌ی اینستاگرام و اینکه فقط در بخش Bio امکان لینک‌دهی وجود دارد و البته راحت‌طلبی کاربرانش را هم نباید فراموش کرد که چندان علاقه‌ای به کلیک کردن روی لینک‌ها و اسکرول‌های پیاپی ندارند.

سپس با اوج‌گیری تلگرام به این فضا آمدیم و تا آنجا که من خبر دارم تقریبا 6-7 ماهی است که فروش انواع محتواهای دیجیتال در آنجا نسبتا موفقیت آمیز بوده است. هر چند تا آنجا که می‌دانم نمودارهای آن شرکت نشان می‌دهد که فضای تلگرام هم با افتی تدریجی و اشباع ظرفیت مواجه شده است.

نکات جالب و مشترکی در تمام این تغییر و تحولات دیده می‌شد از جمله:

الف : امکانی برای یکجانشینی و فقط چسبیدن به یک ابزار تکراری تا ابد، وجود ندارد. ابزارهایی مثل فیس‌بوک و اینستاگرام و ... هر کدام ظرفیت محتوایی و مصرفی محدودی دارند و نمی‌توان به طور مداوم به امید سودآوری و موفقیت آن‌ها بود. آماده بودن برای تغییر و رها کردن ناگهانی ابزارهای پیشین، یک اصل اساسی برای زنده ماندن در این بازار است.

ب : دوره‌های زمانی اشباع ظرفیت این ابزارها مدام کوتاه‌تر می‌شود. و البته نزولی بودن نمودارهایشان هم اجتناب ناپذیر است. اگر تلگرام و شرایط خاصی که برایش پیش آمده را فاکتور بگیریم، روندی که  از سرویس‌های پیامکی شروع و به اینستاگرام رسید، به طور مداوم کوتاه و کوتاه‌تر می‌شد. تحلیل شخصی‌ام بر این است که این ماجرا نشاندهنده کم‌حوصلگی، راحت‌طلبی و کنجکاوی کاربران است. مواردی که الزاما منفی یا مثبت نیستند و فقط می‌توانند به ما نشان دهند که انتخاب نهایی افراد به چه سمت و سویی خواهد رفت.

ج: و اینکه به نظرم کلمه‌ی اصلی در تمام این قصه، « جلب توجه » کاربران است. بدون جلب توجه و همراه کردن مخاطبان، هر هدف دیگر شما در استراتژی محتوا دست نیافتنی خواهد بود. اصلی بسیار ساده که شاید به خاطر همین سادگی، کمتر کسی آن را جدی می‌گیرد.

ممنون از همه دوستان خوب متممی :)

 
تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
.