جملات زیبا از کتاب طاعون | آلبر کامو
دربارهی کتاب طاعون آلبر کامو، بسیار گفتهاند و فراوان خواندهایم.
به همین علت، ما قصد نداریم دوباره در اینجا، به بحث و بررسی و تحلیل این رمان تأثیرگذار و کلاسیک بپردازیم و چیز بیشتری به تودهی موجود گفتهها و نوشتهها بیفزاییم.
بلکه صرفاً در قالب پاراگراف فارسی متمم، برخی جملات زیبا از کتاب طاعون را انتخاب کردهایم و نقل میکنیم (از ترجمهی رضا سیدحسینی؛ انتشارات نیلوفر).
لازم به تأکید است که جملاتی که در ادامه میآیند، بر اساس تقدم و تأخر آنها در کتاب طاعون، چیده و مرتب شدهاند.
راه ساده برای آشنایی با یک شهر این است که انسان بداند مردم آن شهر چگونه کار میکنند، چگونه عشق میورزند و چگونه میمیرند.
در شهر کوچک ما، گویا بر اثر آبوهواست که این هر سه با هم و بهصورتی داغ و با گیجی انجام میگیرد.
در هتل، نگهبان شب که مرد قابلاطمینانی است گفت که با این همه موش، او در انتظار یک بدبختی است.
… پرسیدم که به عقیدهی او در انتظار چه نوع بدبختی میتوان بود؟ نمیدانست و میگفت بدبختی قابلپیشبینی نیست، اما اگر زلزلهای بهوقوع بپیوندد برای او بههیچوجه تعجبآور نخواهد بود.
روزنامهها که در ماجرای موشها آنهمه پرگویی کرده بودند، دیگر حرفی نمیزدند. زیرا موشها در کوچه میمیرند، اما انسانها درون خانهها. و روزنامهها فقط با کوچه کار دارند.
کلمهی طاعون برای نخستین بار بر زبان میآمد.
… در دنیا همانقدر که جنگ بوده طاعون هم بوده است. با وجود این، طاعونها و جنگها پیوسته مردم را غافلگیر میکنند.
… وقتی که جنگی در میگیرد، مردم میگویند: «ادامه نخواهد یافت، ابلهانه است.» و بیشک جنگ بسیار ابلهانه است، اما این نکته مانع ادامه یافتن آن نمیشود. بلاهت پیوسته پابرجاست و اگر انسان پیوسته بهفکر خویشتن نبود آن را مشاهده میکرد. همشهریان ما نیز در برابر این وضع، مانند همهی مردم بودند.
… بلاها را باور نداشتند. بلا مقیاس انسانی ندارد. از اینرو انسان با خود میگوید که بلا حقیقت ندارد و خواب آشفتهای است که میگذرد. اما نمیگذرد و انسانها هستند که از خواب آشفتهای به خواب آشفتهی دیگر دچار میشوند.
طاعون قسطنطنیه در یک روز دههزار کشته داده بود. دههزار کشته یعنی پنج برابر جمعیت یک سینمای بزرگ. این است آنچه باید کرد: مردمی را که از پنج سینما خارج میشوند باید یکجا جمع کرد و به یکی از میدانهای شهر برد و آنجا دستهجمعی کشت تا این رقم کمی روشنتر دیده شود.
لااقل در این صورت میتوان چهرههای مشهور و شناختهشده را بر بالای این تودهی گمنام گذاشت.
با وجود این مناظر غیرعادی، ظاهراً همشهریان ما نمیتوانستند بفهمند چه بر سرشان آمده است. احساسات مشترکی از قبیل جدائی و یا ترس وجود داشت، اما هنوز هم مثل سابق اشتغالات شخصی را در درجهی اول اهمیت قرار میدادند.
هیچکس هنوز بیماری را واقعاً نپذیرفته بود. بیشتر مردم، بخصوص نسبت به آنچه عادتشان را بر هم میزد یا مزاحم منافعشان میشد حساسیت داشتند.
… اطلاعیهای که در سومین هفتهی طاعون خبر از مرگ سیصد و دو نفر میداد، اثری در مخیلهی آنان نداشت. از طرفی شاید همهی آنان از طاعون نمرده بودند و از سوی دیگر کسی در شهر نمیدانست که در مواقع عادی هفتهای چند نفر میمیرند.
پیوسته در تاریخ ساعتی فرا میرسد که در آن، آنکه جرئت کند و بگوید دو دو تا چهارتا میشود مجازاتش مرگ است.
به دلایل روشن، طاعون مخصوصاً به کسانی حمله کرد که عادت داشتند به صورت دستهجمعی زندگی کنند، مانند سربازان، صومعهنشینان و زندانیان. زیرا با وجود جدا بودن عدهای از زندانیان، معمولاً زندان یک محیط زندگی دستهجمعی است و بهترین دلیل آن این است که در زندان شهر ما، زندانبانان نیز مانند زندانیان باج خود را به طاعون میپرداختند و بر طبق نظر عالیهی طاعون، همهکس، از مدیر زندان گرفته تا پستترین زندانیان، “محکوم” بودند و شاید برای نخستین بار در زندان، عدالت مطلق برقرار میشد.
مقامات دولتی بیهوده میکوشیدند با اعطای مدال به زندانبانانی که در حین انجام وظیفه مرده بودند، برای این تساوی، درجات مختلفی قائل شوند.
[ هنگام خاکسپاری ] همهچیز واقعاً با بیشترین سرعت و کمترین امکان خطر جریان مییافت. و واضح است که دستکم در اولین روزها، احساسات خانوادهها لطمه دیده بود.
… در آغاز این اعمال به معنویات مردم برخورده بود، زیرا همه، بیش از حد تصور آرزو داشتند که با همهی آداب و رسوم لازم به خاک سپرده شوند.
خوشبختانه کمی بعد، مسئلهی خواربار بسیار حساس شد. توجه مردم به گرفتاریهای آنیتر و ضروریتر معطوف گشت. مردم مجبور بودند اگر بخواهند غذا بخورند، وقتشان را صرف ایستادن در صفها و دوندگیها و اجرای مقررات گوناگون بکنند و دیگر وقت این را نداشتند که فکر کنند دیگران در اطرافشان چگونه میمیرند و خودشان روزی چگونه خواهند مرد.
پیشنهاد مطالعه | حکمتی که در درد کشیدن وجود دارد (نیچه)
همانقدر حکمت که در لذت وجود دارد، در درد هم یافت میشود.
درد هم مانند لذت، از نیروهای اصلی در بقاء گونههاست. اگر چنین نبود، این نیرو مدتها پیش از این از بین رفته بود و محو شده بود.
درد آسیب میزند. اما نمیتوان این ویژگی را ایراد آن دانست. آسیب زدن، ویژگی ذاتی درد است.
هنگام تجربهی درد، من فریاد آن کشتیبان را میشنوم که میگوید: بادبانها را جمع کنید.
هر دریانورد دلیری، باید هزار شیوه برای تنظیم بادبانها بداند. [ مطالعه ادامه مطلب… ]
چند تذکر دربارهٔ بخش معرفی کتاب متمم
متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب میپردازد.
صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنگتر از نقاط قوتشان باشد. ضمن این که معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درسها بوده است. جز در مواردی که صریحاً به این نکته اشاره، در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدف آشنایی کلی با موضوع یا نویسنده و یا نقد کتاب به آن پرداخته شده باشد.
متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینهای دریافت نمیکند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار میدهد.
دستهبندی کتاب های روانشناسی و توسعه فردی
کتابهایی در مورد یادگیری و مدل ذهنی
چند کتاب درباره بهبود مهارت های ارتباطی
مطالب، فایلها و کتابهای مربوط به کتابخوانی
خرید کتاب از کتاب نوشته محمدرضا شعبانعلی
راهنمای خواندن و خریدن کتاب (فایل صوتی)
کتابخوانی | چگونه کتابخوان شویم؟
فهرست کتابهای پیشنهادی برای ترجمه
پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها
با ثبت نام رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهٔ عبور) میتوانید به حدود نیمی از هزاران درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل با پرداخت هزینهٔ عضویت ویژه به همهٔ درسهای متمم از جمله درسهای زیر دسترسی خواهید داشت:
دوره MBA | مذاکره | کوچینگ | توسعه فردی
فنون مذاکره | تصمیم گیری | مشاوره مدیریت
تحلیل رفتار متقابل | تسلط کلامی | افزایش عزت نفس
چگونه شاد باشیم | هوش هیجانی | هدف گذاری
خودشناسی | شخصیت شناسی | فکر کردن با نوشتن
برای خرید محصولات صوتی هم میتوانید به صفحهٔ فروشگاه متمم سر بزنید.
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید.
توجه داشته باشید که خرید ششماهه و یکساله بهترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یکماهه) محسوب میشوند.برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : جواد خوانساری
وقتی که دارم این کامنت را میگذارم آمار جانباختگان ویروس کرونا (این طاعون زمانهی ما) از مرز ١٠٠٠ نفر گذشته است. در حالی که دارم این کامنت را میگذارم احتمال جنگ ترکیه و سوریه در ادلب بالا گرفته است. و در حالی دارم این کامنت را میگذارم که هنوز چهلم کشتهشدگان پرواز ٧۵٢ نیامده است. و ما از فاجعهای به فاجعهی دیگر در حال غلتیدن و غافلگیر شدنیم.
به کتاب طاعون رجوع میکنم و میبینم نوشته:
به نظرم تاریخ بشریت را به یک اعتبار میتوان «تاریخ بلاهت» نامید. و بلاهت از استیصال و دستبستگی میآید، از غفلت میآید. آری طاعون بلاهت به جان ما افتاده است وقتی یگانه حسمان در برابر فجایعی که هزاران بار تکرار شدهاند و باز هم تکرار خواهند شد، این احساس ابلهانه است که این آخرین بار است و چنین چیزی هرگز دوباره تکرار نخواهد شد.