کتاب دختری در قطار (پائولا هاوکینز)

دختری در قطار (The Girl on the Train) را میتوان یکی از موفقترین رمانهای انگلیسی چند سال اخیر دانست.
کتابی که به فروش چندمیلیونی دست یافت و برای مدت نسبتاً طولانی در فهرست کتابهای پرفروش باقی ماند.
پائولا هاوکینز نویسنده این رمان، در زیمبابوه متولد شده و در انگلیس زندگی میکند.
کارهای قبلیاش هم چندان موفق نبوده و میتوان گفت این کتاب، مجوز ورود او به باشگاه نویسندگان میلیون دلاری را فراهم کرده است.
داستان دختری در قطار از زبان سه زن روایت میشود و هر یک از آنها بخشی از روایت داستان را به دوش میکشند. دردسرهای خشونت، مواد مخدر و الکل، بسترِ کلیِ اثر را تشکیل میدهد و البته، محدودیتها و ملاحظات نشر در کشور، مانع روایت دقیق و کامل داستان در نسخههای ترجمه میشود.
اما ماجراهای داستان (که شاید بتوان آن را روایت سیاه زندگی نامید) تنها ویژگی کتاب نیست.
پائولا هاوکینز به سیاست و فلسفه و ادبیات، علاقهی فراوان دارد و همین علاقه و مطالعه باعث شده که جملهها و حرفهایش در بخشهایی از داستان، از لحاظ زیبایی و عمق، فراتر از نقل یک داستان معمولی حسادت و چالش در روابط عاطفی باشد.
این بار در پاراگراف فارسی با هم جملههایی پراکنده از صفحههای مختلف کتاب دختری در قطار را میخوانیم و مرور میکنیم:
برای مشاهدهٔ متن کامل این مطلب کافی است (بدون پرداخت هرگونه هزینه) در سایت متمم ثبت نام کنید. پس از ثبتنام به تعداد قابلتوجهی از درسهای متمم دسترسی پیدا خواهید کرد نمونهٔ آنها را میتوانید از طریق لینک زیر ببینید:
نمونه درسهای کاربر آزاد متمم البته اگر بخواهید به همهٔ درسهای متمم دسترسی داشته باشید، لازم است حق اشتراک بپردازید.ترجمه کتاب دختری در قطار در ایران
کتاب دختری در قطار، مانند کتابهای دیگری که با اقبال عمومی مواجه میشوند در کشورمان توسط ناشران متعدد و مترجمان مختلف به بازار عرضه شده است.
صرفاً به عنوان چند نمونه از این ترجمهها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : پوپک جهانشاهی
با سلام و ادب
(نمیتوانم کسانی را درک کنم که وظیفهی مهم زندگیشان، منتظر بودن است.)
من در سی سالگی مفهوم این جمله را درک کردم از آن به بعد دیگه منتظر نماندم و برای خودم شرح وظایفی را تعریف نموده و در یک چهارچوب ارزشی شروع به ساختن نمودم نتیجه این مدل ذهنی بسیار جالب است در جمله دیگری از این کتاب بیان می نمایم.
(از جلسههای رواندرمانی به این نتیجه رسیدهام که: حفرههایی که در زندگیات شکل میگیرند، دائمیاند.)
من در چهل سالگی مبتلا به بیماری های جسمی شدم که همه فوق تخصص های تنی تشخیص دادند که ناشی از اعصاب می باشد و باید به یک روانکاو خوب مراجعه نمایم و پس از مراجعه روانکاو جان فرمودند که مرز را رد کردی و اینها تا پایان عمر با تو همراه هستند باهاشون دوست بشو و کنار بیا.
و در پایان این جمله پائولا هاوکینز نمود پیدا کرد (حس الانم حس «خالی بودن» است.)
البته من خوشحالم که به قیمت از دست دادن سلامتی ام و جوانی ام ساختن را آموختم .
خیلی تفاوتی نمی کند در پایان خاک می بلعد اینجوری امیدوارم که شعور ذخیره شده در سلول هایم تبدیل به خاک غنی میشود.
پینوشت: ببخشید که شاخص ارزیابی و امتیاز دهی به سبک زندگی خودم، خودم می باشم.
باتشکر