دن اریلی و چالش ترافیک: بگذار خودم به تو راه بدهم
دن اریلی عزیز.
وقتی من در ترافیک شهری گرفتار میشوم، بارها پیش میآید که کسی میخواهد از یکی از خطوط کناری وارد خط من شود و جلوی من قرار بگیرد.
البته مشکل من این نیست. اصل مشکل من ایجاست:
وقتی به آن ماشین راه میدهم و به راحتی جلوی من قرار میگیرد، احساس خوبی دارم. احساس میکنم خیلی متمدنانه رفتار کردهام و به او کمک کردهام.
اما وقتی رانندهی دیگری جلوی من همین لطف را به کسی میکند، ناراحت میشوم. احساس میکنم که او با هزینهی من (و عملاً با عقب انداختن من در ترافیک) به یک نفر دیگر لطف کرده است.
چرا باید حس من نسبت به این دو حالت نسبتاً مشابه، تا این حد متفاوت باشد؟
پاسخ دن اریلی:
تمرین:
شما چه مثالهای دیگری میشناسید که غیرمستقیم بودن یک مهربانی، انگیزهی انسانها نسبت به آن اقدام را کاهش میدهد؟
چه مثالهایی در ذهن دارید که با اصلاح و تغییر فرایندها، بتوان این حس مهربانی مستقیم را برای انسانها ایجاد کرد تا راحتتر به کارهای خوب ترغیب شوند؟
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی
در مورد اصلاح و طراحی فرایندها برای ایجاد و القاء حس مهربانی مستقیم، به نظرم فعالیتهای بنیاد کودک میتواند یک مثال خوب باشد.
بسیاری از موسسات و بنگاههای خیریه، از افراد مختلف پول میگیرند و بعد از اینکه پولها یککاسه شد، آنها را بر اساس نیاز در بخشهای مختلف هزینه میکنند.
اما بنیاد کودک، یک پنل کاربری به افراد خیر میدهد و مشخصات کودک یا کودکانی را که تحت کفالت آنها هستند در آنجا به آنها نشان میدهد و حتی کارنامههای آنها را برای کفیل میفرستد.
به نظرم این کار باعث میشود که احساس خوب و همینطور احساس تعهد به ادامهی کمک، در کفیلها افزایش یابد.
این بنیاد، در بخش عمدهای از ادبیات ارتباطی خود، به جای کلمهی خیّر از کفیل استفاده میکند که خود، یادآوری ارتباط مستقیم فرد نیکوکار با فرد دریافت کنندهی کمک است.