چرا متمم سری بوی کاغذ را راه اندازی میکند؟
روزگاری بود که کتاب رونق داشت.
قبل از آن، روزگاری بود که کتابخانه هم رونق داشت.
عمر کتابخانهها، حتی زودتر از عصر کتابها پایان یافت.
اگر هم کتابخانهها ماندند، محلی شدند برای درس خواندن یا تست زدن برای کنکور. جایی به دور از جمع. جایی که صندلی و میز و سکوت، در آن، ویژگی مهمتری محسوب میشد تا قفسه های طولانی کتاب و بوی کاغذ در مخزن کتابها که گاهی کمی رطوبت و نمناکی هم، چاشنی آن میشد.
کتابخانهها – به آن معنای قدیمی – منقرض شدند و کتابهای کاغذی هم، به تدریج بخشی از دکور خانهها شدند و زیبایی دیوار کافی شاپها.
حتی اگر راضی هم نباشیم، حتی اگر بگوییم لمس برگههای کاغذ، حس دیگری است، به احتمال زیاد، ما از جمله آخرین نسلهایی هستیم که در برابر هجوم ابزارهای دیجیتال، مقاومت کرده ایم. آخرین سنگر!
مدافعان سرسخت تکنولوژی، میگویند که هیچ چیز تغییر نکرده است.
همه چیز بهتر شده.
کیفهایمان سبکتر است.
در جابجایی وسایل، دیگر وزن سنگین جعبههای کتاب، آزارمان نخواهد داد.
هر کلمهای از کتابها، قابل جستجو خواهد بود. حالا میشود به سرعت شمرد که حافظ چند بار لغت معشوق را به کار برده و روسو، چند بار واژه طبیعت را تکرار کرده است.
چشمهای مان هم خیلی زود به صفحات نمایش عادت میکند. تکنولوژی هم، بک لایت را کم کرده تا چشم آزار نبیند. ظاهراً همه چیز خوب است. اگر هم حس بدی است، بحث عادت است و عادتها، دیر یا زود، تغییر میکنند.
آیا هیچ چیز در این آشفته بازار دیجیتال، گم نشده است؟
متمم، لااقل دو گمشده را میشناسد. یکی پیوستگیهای قدیمی که در تار عنکبوت دیجیتال گم شد و دیگری بوی کاغذ در مخزن کتابخانهها.
اجازه بدهید درباره هر یک از این دو، کمی توضیح دهیم:
نویسنده میتواند از یک مقدمه نامربوط شروع کند و تو را با خود به هر سرزمینی که میخواهد ببرد.
بعد هم آرام آرام، حرفهایش را بزند و درسهایش را بدهد و روایتش را تعریف کند و تو هم احتمالاً با او همراه خواهی ماند.
اما در دنیای دیجیتال، این پیوستگیها وجود ندارد.
اگر از همهی عوامل عدم تمرکز مانند پیام و پیامک هم بگذریم، فاصله بین خواندن کتاب و بسته شدن کتاب، تنها یک کلیک است.
حوصلهها هم کمتر است.
دیر یا زود، با نخستین هایپرلینک، وارد متن دیگری میشویم و بعد هم از آنجا به متنی دیگر.
بی دلیل نیست که Web واژهی رایج دنیای جدید است. واقعاً چیزی شبیه تار عنکبوت. با هر دست و پا زدنی، صرفاً گرفتارتر میشوی.
شاید فضای وب و هایپرلینکها، برای متون تخصصی آموزشی خوب باشند.
اما در مطالعه کتاب، قرار بود اختیار را به نویسنده بسپاریم و بگذاریم که او مسیر را برایمان بسازد.
اختیاری که امروز تکنولوژی، در اکثر کتابها و نوشتهها، آن را به صورت پنهانی از نویسنده سلب کرده است.
ماجرای بوی کاغذ در کتابخانهها هم، صرفاً یک نوستالژی برای اندام بویایی ما نیست!
همهی کتابخوانهای حرفهای، خاطرات چرخیدن در مخزن کتابخانهها را به خاطر دارند.
کتابی را برمیداشتند. پشت و رو میکردند. ورق میزدند. به ستونی تکیه میدادند و دقایقی آن را نگاه میکردند. سپس کتاب بعدی در همان قفسه و کتاب بعدی و کتاب بعدی.
هیچ کتابی را نخوانده بودند.
اما ساعتی را در میان کتابهای فلسفه یا تاریخ یا اجتماعی یا ادبیات، تنفس کرده بودند.
ذهن در آن فضا برای فکر کردن بهتر آماده میشد.
کمی هم از دنیای اطراف فاصله میگرفت و قبل از آنکه بفهمی زمان گذشته است، میگفتند که ساعت کار کتابخانه به پایان رسیده است.
هر بار به سراغ یک کتاب یا شاید یک طبقه کتاب میرویم و آن کتاب یا کتابها را با هم ورق میزنیم.
بر این باور هستیم که معرفی کتاب به وسیلهی تعداد صفحات و نوع جلد و وزن و قیمت آن، بیشتر برای فروش میوههایی مانند هنداونه خوب است!
ما کتابها را به دور از شیوههای رایج و به سبک و شیوهی متمم مرور و گاه خلاصه خواهیم کرد.
خلاصه کتاب به شیوهی رایج، عموماً برای دانشجویان تنبلی تنظیم میشود که حوصله خواندن اصل کتاب را ندارند و ظاهراً برای آزمون یا تحقیق یا سخنرانی، چارهای ندارند جز اینکه عنوان فصلها و خلاصهی فصلها را بدانند.
سبک ما بیشتر به همان مرورهای کتابخانهای نزدیک خواهد بود:
گاهی یک کتاب را برمیداریم و یک صفحهاش را میخوانیم و کنار میگذاریم.
گاهی هم برایمان تمام کتاب در جلد آن خلاصه خواهد شد.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری بوی کاغذ به شما پیشنهاد میکند:
- چرا متمم سری بوی کاغذ را راه اندازی میکند؟
- بررسی طبقه کتابها با موضوع شادی و شادمانی
- طبقه کتابها با موضوع چگونه مانند دیگران فکر کنیم
- بررسی کتابهای استیون کاوی
- جسیکا لیوینگستون، کارآفرینی و کتاب «Founders At Work»
- بدون توجیه – برای شما! (معرفی کتابی از دن اریلی)
- نامگذاری کودکان و نکاتی در مورد آن
- کتاب آخرین سخنرانی
- کتاب ایده عالی مستدام
- خلاصه کتاب ذهن کامل نو یا ذهن کاملاً جدید
- کتاب هدف گلدرت | استفاده از داستان مدیریتی برای آموزش مدیریت
- فهرست کتابهای پیشنهادی برای خرید از نمایشگاه کتاب (۹۵)
- فهرست کتابهای پیشنهادی نمایشگاه کتاب (۹۶)
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : راهله میرسیفی
"داستان کوتاه"
_تفریح اصلی من کتاب خوندنه.
_کتاب خوندن؟؟!!!واقعا؟!
_بله. چرا تعجب کردین؟
_مگه کتاب خوندنم تفریحه؟
_خب برای من بله.
_حالا چه کتابی می خونی؟
_قبلا همه چیز. بعدش یه مدت فلسفه و الان بیشتر روانشناسی.
_دیگه نباید بخونی.
_چی؟ چرا؟
این کتابا آدمو به پوچی می رسونه.
_!!! چه ربطی داره؟
_من یه نفرو می شناختم،خیلی هم باهوش بود.همیشه داشت کتاب می خوند. آخر خودشو کشت. من حوصله ندارم خودتو بکشی.
_!!!!(مات و مبهوت) من فکر می کنم به اون بلوغی رسیدم که تا این حد تحت تاثیر هر مطلبی قرار نگیرم.به علاوه من با کتابام زنده تر میشم.نگران نباشید خودمو نمی کشم.
_ولی به هر حال کتاب نخون. مخصوصا فلسفه نخون.
_ولی این یه قسمت مهم از زندگی منه.
_تو دردت درد بی دردیه.اگر یه کم سرت شلوغ بشه دیگه این چیزا (احتمالا منظور این قرتی بازیاس) یادت می ره.
.
.
.قسمت غم انگیز ماجرا اینجاست که "او"استاد یک دانشگاه معتبر کشور و فارغ التحصیل دکترا و صاحب یک عالم مقاله و پژوهشه.