مدیریت با ریسک صفر (گفتگو درباره کارتون)

گفتگو درباره کارتون این بار هم با چند کارتون جدید، بهانهای است تا بتوانیم با یکدیگر حرف بزنیم و از ایدهها و دغدغهها و دیدگاههایمان بنویسم.
چارچوب کلی تفاوتی با گذشته نکرده است.
مثل همیشه پیشنهادمان این است که حداقل در مورد یکی از کارتونها، در حد یک یا چند جمله شرح بنویسید.
حرفی که احساس میکنید در ذهن داشتهاید و اکنون، به کمک یکی از این تصویرسازیها، میتوانید بهتر و شفافتر به مخاطب منتقل کنید.
دوست عزیز.
گفتگو درباره کارتون برای کاربران ویژه متمم در نظر گرفته شده است.
با عضویت به عنوان کاربر ویژهی متمم، علاوه بر دسترسی به این مطلب، به سایر مطالبی که تحت عنوان #ایده متمم ارائه میشوند نیز دسترسی خواهید داشت.
همچنین با فعال کردن اشتراک ویژه به درسهای بسیار بیشتری دسترسی پیدا میکنید که میتوانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
البته از میان درسهای مطرح شده، ما فکر میکنیم ابتدا مطالعهی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:
دوره MBA متمم (اگر به بحثهای کلان مدیریتی علاقمندید)
کاری از: FLORIAN DORU CRIHANA
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی
کارتون هفتم (کار آقای داریوش رادپور) من رو یاد سیستم آموزشی و همینطور بسیاری از ساختارهای مدیریت و تصمیم گیری در کشورمون میندازه. اینکه مردم منابع عمومی و حق انتخاب و بسیاری از فرصتهاشون رو با هدف مشخص و شفاف در اختیار افراد مختلف (آز دانشجو تا نماینده شورای شهر و سایر جایگاهها) قرار میدن و در نهایت استفادهای که از اون فرصتها میشه در راستای انتظار افرادی نیست که دستهاشون رو قلاب و شانههاشون رو پله کردن.
دربارهی کارتون ششم هم اگر من میخواستم مطلبی راجع به کارکرد شبکه های اجتماعی بنویسم، احتمالاً از این کارتون استفاده میکردم.
همیشه وقتی میبینم آدمها سگهاشون رو به گردش در خیابون میبرن با خودم میگم که تعبیر دیگهاش اینه که سگ، آدمش رو به گردش برده. چون با وجودی که ظاهراً قلاده و طناب در اختیار آدم هست، اما این سگ هست که مسیر حرکت و ایستادن و توقف رو تعیین میکنه. انگار کنترل از دست انسان به دست سگ منتقل شده.
شبیه همین ماجرا در مورد شبکه های اجتماعی هم هست. اکانتی که ما میسازیم، بیشتر از اینکه قلادهای باشه که ما گرد اینستاگرام یا توییتر میندازیم، انگار طنابی هست که اونها گردن ما میندازن.
به قول معروف: رشتهای بر گردنم افکنده دوست؛ میبرد هر جا که خاطرخواه اوست.
البته این الزاماً یک ویژگی منفی حساب نمیشه. چنانکه هر کس با حیوان خانگی در کوچه و خیابان چرخیده باشه، احتمالاً تایید میکنه که این کار یکی از لذتبخشترین ساعتهای زندگی هست.
بنابراین مسئله بیشتر به مدیریت زمان در این نوع سگگردانیها یا اینستاگردیها برمیگرده.