ماجرای من و همهٔ بزرگان | نلسون دومیل
چند سال پیش همایشی مدیریتی در شهر تهران برگزار شد.
مسئول برگزاری همایش – که در یکی از بزرگترین سالنهای تهران برگزار میشد – پشت تریبون رفت. سخنانش را با تشکر از نمایندگان مجلس شروع کرد که زحمت زیادی برای برگزاری جلسه کشیدهاند.
سپس در حالی که به ردیف اول صندلیها نگاه میکرد و لبخند میزد، از معاونت وزارت علوم تشکر کرد که اگر نبود، این جلسه برگزار نمیشد. وزیر ارشاد و وزیر کشور هم از دیگر مقاماتی بودند که از آنها تشکر شد.
فهرست طولانی تقدیر و تشکرها حدود ده دقیقه طول کشید و مراسم ادامه یافت.
مهمانان، پس از اینکه متوجه شدند برنامه چقدر جدی است، بسیار دقیقتر از قبل به سخنرانیها گوش میدادند.
سالن آنقدر بزرگ بود که بسیاری از شرکتکنندگان، نمیتوانستند چهرهٔ مهمانان ردیف اول را تشخیص دهند و متوجه نمیشدند که هیچیک از آنهایی که از ایشان تقدیر شد، در جلسه نیستند. و کسی هم دقت نکرد که نقش معاونت وزیر علوم، صرفاً حمایت از دانشگاهها بوده، که طبیعتاً اگر نبودند، مراسمی با حضور دانشگاهیان برگزار نمیشد. نقش وزیر ارشاد هم این بود که کتابی در جلسه به شرکتکنندگان هدیه داده میشد و آن کتاب، مجوز نشر خود را از وزارت ارشاد دریافت کرده بود.
آن جلسه و آن سخنرانی، نمونهای از دهها و صدها سخنرانی و جلسه در سراسر جهان است که افرادی در آنها، با جملهبندیهای هوشمندانه، روایتی فریبکارانه از رویدادها ارائه میدهند.
اگر کتاب خون نحس را خوانده باشید میدانید که این روش در میان برخی از مشهورترین استارتاپهای دنیا هم رواج داشته است. مثلاً الیزابت هولمز بارها از نگاه مثبت مدیران شرکتهای بزرگ تجهیزات پزشکی و داروسازی تشکر میکرد. او این عبارت را به شکل کاملاً عمومی و بدون معنای خاص به کار میبرد، اما مخاطبان حس میکردند شرکت ترانوس از حمایت گستردهٔ بینالمللی برخوردار است و برای سرمایهگذاری بیشتر در شرکت هولمز قانع میشدند.
مصداقهای این نوع رفتار کم نیست و به نظر میرسد که به چند سال اخیر هم محدود نبوده است.
نلسون دومیل (Nelson Demille) کتابی دارن با نام Wild Fire. او در صفحهٔ تقدیم کتاب خود، این نوع رفتارها را به زیبایی به تمسخر گرفته است. ما پیش از این هم چند نمونه از متن تقدیم کتابها را خدمتتان ارائه کرده بودیم.
میشد این متن را هم در آن مجموعه گنجاند. اما طولانی بودن و نوع محتوای آن ما را ترغیب کرد تا مقدمهٔ نلسون دومیل را در قالب یک متن جداگانه منتشر کنیم.
توضیح اینکه متأسفانه ما به نسخهٔ اصلی کتاب دومیل دسترسی نداشتیم و این متن را از کتاب زندگی متنها (Life of Texts) برای شما نقل میکنیم:
برای مشاهدهٔ متن کامل این مطلب کافی است (بدون پرداخت هرگونه هزینه) در سایت متمم ثبت نام کنید. پس از ثبتنام به تعداد قابلتوجهی از درسهای متمم دسترسی پیدا خواهید کرد نمونهٔ آنها را میتوانید از طریق لینک زیر ببینید:
البته اگر بخواهید به همهٔ درسهای متمم دسترسی داشته باشید، لازم است حق اشتراک بپردازید.
ثبت نام رایگان تجربهٔ متممیها
عناوین زیر تعدادی از درسهای مختص اعضای ویژه متمم هستند:
مدیریت کسب و کار (MBA) | توسعه فردی
فنون مذاکره | خودشناسی | شخصیت شناسی
مسیر شغلی | کوچینگ | مشاوره مدیریت
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : حمید عابدینی
این مطلب برای من یاد آور خاطره ای بود. دوستی دارم که شاعر است و در حوزه ی شعر و نقد و تحلیل شعر کتاب های مختلفی دارد ( بماند که خودم معتقدم این توانایی ها ( سرودن شعر و نقد شعر ) در یک کاسه جمع نمی شوند ). عصر یک روز تابستانی من را برای مراسم عصرانه به باغشان دعوت کرد و تاکید کرد که دوربین و وسایل عکاسی فراموش نشود. نمی دانم از چه طریقی و به چه حیله ای توانسته بود بها الدین خرمشاهی و چند دوست دیگرشان را مهمان باغ کند. در همان جلسه قول یک مقدمه ی یک صفحه ای برای کتاب آخرش را گرفت و من هم کل مراسم را دوربین به دست در حال ثبت لحظات بودم. آن کتاب چند وقت بعد بیرون آمد و نام بهالدین خرمشاهی هم بر روی جلد کتاب بود. بعد خواندن کتاب، محتوای آن کتاب را دوست نداشتم، اما مقدمه ی بهالدین خرمشاهی را که خواندم متوجه شدم او کتاب را نخوانده و پرت و پلا ( نسبت به دور بودن از محتوای کتاب ) نوشته است. شاید بشود ظاهر ماجرا را با چنین کارهایی به رخ زیبایی آراسته کرد اما مخاطب رمزآگاه حس خوبی از این ماجرا نخواهد داشت. از آن ماجرا سال ها می گذرد و دوستی ما با آن عزیز بسیار کم رنگ شده، اما هر از گاهی به صفحه ی اینستاگرامش سر می زنم، کافی ست کسی از بزرگان این مملکت فوت شود. دوست من دست در صندوقچه اش می برد و یک عکس مشترک با آن آدم پیدا می کند و با یک متن صمیمی از آن آدم خداحافظی می کند. و هنوز هم فکر می کنم یکی از بزرگترین حسرت های دوستم این است که چرا برای خداحافظی با محمدرضا شجریان، عکس مشترکی نداشته.