آینده شغلی رشته مدیریت کسب و کار
در نخستین سالهایی که رشته MBA و بعداً رشته مدیریت کسب و کار در ایران رایج شد، عدهای آن را تبی زودگذر میدانستند. چون به نظر میرسید صرفاً قرار است همان مباحث کلاسیک رشته مدیریت صرفاً با نامی تازه عرضه شود.
حتی وقتی بهترین دانشگاه های ایران رشته مدیریت کسب و کار را در مقطع کارشناسی ارشد راهاندازی کردند، همچنان تصور بر این بود که این تأسیس MBA صرفاً روشی برای تسهیل ورود غیرمدیریتیها به رشته مدیریت بوده است.
اما به تدریج مشخص شد که رشته های MBA و مدیریت کسب و کار تقاضای چشمگیر و باثباتی دارند و احتمالاً سالهای سال در کنار سایر رشته های مرتبط با مدیریت باقی میمانند و باید این رشتههای نو-رسیده را در کنار رشتهها و گرایشهای قدیمیتر مدیریت جدی گرفت و به رسمیت شناخت.
فعال شدن موسسات آموزشی عالی خصوصی هم جایگاه و اهمیت رشته مدیریت کسب و کار را بیش از پیش نشان داد. به تدریج بسیاری از مدیرانی که تجربهٔ کافی در مدیریت داشتند و حتی تحصیلات رسمیشان در رشته مدیریت بود، دوباره به دانشگاهها و موسسات آموزشی برگشتند تا دانش خود را بهروز کنند. چون باور کرده بودند که آموزشهای رشته مدیریت کسب و کار میتواند مهارتهای مدیریتی و رهبریشان را تقویت کنند.
«تقاضای زیاد تحصیل» یا «بازار کار خوب؟»
آنچه تا اینجا گفتیم بیشتر دربارهٔ استقبال از رشته مدیریت کسب و کار بود. اما استقبال از رشته لزوماً به معنای آینده شغلی جذاب نیست. رشتههای بسیاری وجود دارند که متقاضیانشان با تلاش و زحمت فراوان تحصیل آنها را آغاز کرده و به پایان میرسانند، اما در نهایت فرصتهای شغلی چندانی برایشان وجود ندارد و یا اگر هست، از نظر حقوق و مزایا و فرصت پیشرفت چندان جذاب نیست.
بنابراین ضمن پذیرفتن این واقعیت که بازار ایران سالهاست تشنهٔ آموزش مدیریت و دوره های مدیریتی است و رشته مدیریت کسب و کار از استقبال فراوان بهرهمند بوده و هست، لازم است آینده شغلی رشته مدیریت کسب و کار را با دقت بیشتری بررسی کنیم.
در ادامه چند عامل مثبت (که نویدبخش آینده شغلی جذاب است) و چند عامل منفی (که ممکن است جذابیت رشته مدیریت کسب و کار را در آینده کاهش دهد) با هم مرور میکنیم. دربارهٔ وزن این عوامل نمیشود نظر قطعی داد. ضمن این که ممکن است بسته به دانش و تخصص هر فرد، بعضی از این عوامل کمرنگتر یا پررنگتر شوند. بنابراین پیشنهاد میکنیم آنها را بخوانید و با در نظر گرفتن عوامل فردی و ویژگیهای خود، وزن نسبی آنها را برای خودتان بسنجید.
آینده رشته مدیریت کسب و کار (عوامل مثبت)
افزایش تعداد مشاغل مدیریتی و سرپرستی
این استدلال یکی از استدلالهایی بود که آقای دکتر علینقی مشایخی در نخستین سالهای راه اندازی MBA دانشگاه شریف بارها تکرار میکردند. ایشان با ترسیم ساختار سلسلهمراتبی در سازمانها توضیح میدادند که اگر از کف هرم صرفنظر کنید، هر کس دیگری در این هرم، زیردستانی دارد و کسی که به هر شکل، وظیفهٔ مدیریت یا سرپرستی را دارد لازم است با مبانی مدیریت آشنا باشد.
با این منطق، که البته عملاً تقاضا را بسیار دستبالا فرض میکند، همهٔ سازمانها، شرکتها و کسب و کارها دیر یا زود به نتیجه میرسند که بهتر است در سمتهای مدیریتی و سرپرستی خود از کسانی استفاده کنند که با دانش مدیریت کسب و کار آشنا باشند و این یعنی یک بازار کار خوب و جذاب برای فارغالتحصیلان دوره های مدیریتی و رشته MBA.
آینده شغلی بهتر به خاطر شبکه ارتباطی قویتر
عامل دیگری هم وجود دارد که بر آینده شغلی رشته مدیریت کسب و کار تأثیر مثبت میگذارد. کسانی که به سراغ رشته مدیریت و دوره های مدیریتی میروند، یا همان زمان در جایگاه مدیریتی هستند و یا مصمم هستند به سرعت رشد کنند و در ردههای مدیریتی قرار بگیرند. بنابراین شکلگیری شبکه ارتباطی با چنین افرادی باعث میشود دسترسی فرد به سازمانها، کسب و کارها و موقعیتهای شغلی جذاب افزایش پیدا کند.
چه در گذشته و چه اکنون، شبکه ارتباطی افراد – چه در دنیای فیزیکی و چه دنیای دیجیتال – نقش مهمی در یافتن فرصتهای شغلی داشته و دارد.
علاوه بر این، کسانی که در زمینه مدیریت درس میخوانند، فرصتها و بهانههای بیشتری برای حضور در شرکتها و کسب و کارها دارند (حتی به عنوان کارآموز یا با هر تعریف و جایگاه دیگر). کارشناس رشته مهندسی بعید است در روزهای اول ورود به یک سازمان بتواند به جلسات بالاترین ردهها راه پیدا کند. اما کسی که حتی صرفاً در حد گزارش نویسی و اسلایدسازی برای جلسه برنامه ریزی استراتژیک مهارت دارد، سریعتر ممکن است به اتاق مدیران ارشد راه پیدا کند.
فرصت کارآفرینی و تجاریسازی ایدهها
آینده شغلی را نباید صرفاً بر اساس بازار کار (یعنی عواملی مثل فرصت برای استخدام و حقوق و مزایا) ارزیابی و برآورد کرد. در رشته های مرتبط با مدیریت – بپسندید یا نه – بخشی از چشم انداز شغلی به کارآفرینی و راه اندازی کسب و کار مربوط میشود.
حتی بسیاری از کسانی که مدیریت و مهارتهای اداره کسب و کار را با هدف استخدام در یک شرکت بزرگ میآموزند، به علل مختلف به سمت کارآفرینی رانده میشوند (مدیر بد، حقوق کم، ناامیدی از بهبود ساختار شرکت، ایدههای تازهٔ پذیرفتهنشده و …).
هر کس ممکن است در هر بخش از مسیر شغلی خود تصمیم بگیرد وارد دنیای کارآفرینی شود. اما طبعاً اگر در این زمینه آموزش دیده باشید، چنین گزینهای برایتان پررنگتر است. همین که در حوزهای متخصص شوید که «در شرایط نامطلوب و در مواجهه با چالش های بازار کار، یک راه به راههای پیش پایتان اضافه میکند» اتفاق ارزشمندی است و باید آن را عاملی مثبت در نظر گرفت.
آینده رشته مدیریت کسب و کار (عوامل منفی)
صلاحیت بیش از حد نیاز (overqualification)
معمولاً کسانی که در رشته MBA و مدیریت کسب و کار تحصیل میکنند، انتظار دارند حقوق و مزایای بیشتری دریافت کنند. حتی اگر چنین پیشفرضی نداشته باشند، عرف بازار چنین تصوری را به وجود میآورد. به همین علت گاهی ممکن است هنگام درخواست شغل، اگر کارفرما اصراری بر مدرک MBA نداشته باشد، همین تحصیلات به نکتهای منفی تبدیل شود.
فرض کنید کارفرمایی میخواهد یک مهندس الکترونیک برای سرپرستی یک واحد فنی استخدام کند، این کارفرما ممکن است به نتیجه برسد که یک مهندس الکترونیک با دو یا سه سال سابقهٔ سرپرستی بهتر از فرد دیگری با «همین مشخصات بهعلاوهٔ مدرک MBA» است. چون فرد اول «احتمالاً» تجربهٔ مشابه دارد، بی آنکه انتظارات مشابه داشته باشد.
اشباع بازار
واقعیت دیگری که باید در ارزیابی آینده شغلی رشته مدیریت کسب و کار در نظر گرفت، اشباع بازار است. درست است که میشود ادعا کرد که «غیر از پایینترین ردهٔ سازمان، همه نیازمند آشنایی با مهارتهای مدیریتی» هستند و از این منظر تقاضا برای فارغالتحصیلان MBA همیشه زیاد است، بسیاری از مدیران چنین چیزی را باور ندارند. یعنی فارغالتحصیلان مدیریت را صرفاً برای چند موقعیت محدود در سازمانشان میخواهند. بنابراین تعداد موقعیتهای شغلیِ واقعیِ موجود برای درسخواندههای مدیریت، کمتر از چیزی است که در نگاه اول به چشم میآید.
دورههای کوچکتر و تخصصیتر
چند سال اخیر را میتوان دورهٔ انفجار صنعت آموزش دانست. در بسیاری از حوزههای تخصصی، عرضهٔ آموزش بیشتر از تقاضا است. ضمن این که دسترسی آنلاین باعث شده تقریباً هر کس از هر جای کشور (و جهان) به هر دورهای در هر جای دیگر کشور (و جهان) دسترسی داشته باشد.
فرض کنید کارشناس واحد ارتباط با مشتریان بخواهد پیشرفت کند و یک جایگاه مدیریتی به دست بیاورد. چنین کسی میتواند به عنوان مکمل تجربه عملی خود، دهها دوره مدیریتی آنلاین و فیزیکی در زمینههای شناخت مشتری، ارزیابی و ارزش گذاری مشتری، مدیریت ارتباط با مشتری، نحوه مذاکره با مشتریان ناراضی و … بگذراند. و حالا اگر فرد دیگری بدون این آموزشها و صرفاً با مدرک MBA یا مدیریت کسب و کار بخواهد با او برای مدیریت دپارتمان ارتباط با مشتری رقابت کند، احتمالاً شانس چندانی نخواهد داشت.
رکودهای اقتصادی
موضوع دیگری که باید در ارزیابی آینده شغلی رشته مدیریت در نظر گرفت، دورههای رکود اقتصادی است. جدا از سیکلهای رونق و رکود در سطح جهان – که ما هم از آن تأثیر میپذیریم – دوره های متعدد رکودهای داخلی ناشی از سوءمدیریت، سیاستگذاریهای نادرست و ناآشنایی مسئولان با اقتصاد هم وجود دارد که به رکودهای جهانی اضافه میشوند.
با وجودی که در دوران رکود، مهارت های مدیریتی بیش از پیش مهم میشوند، در عمل زیاد میبینیم که جذب مدیران کمتر شده و مدیران مشغول به کار هم تعدیل میشوند. شاید یکی از علتها این باشد که که برخی سازمانها هزینه برای نیروهای مدیریتی را هزینه لوکس میدانند. علت دیگر هم این است که عدهای از مدیران ارشد و صاحبان کسب و کار معتقدند برخی رکودها و بحرانها عمیقتر و فراگیرتر از آن هستند که توانمندی مدیران بتواند آنها را مهار کند. بنابراین با حذف یا کاهش تحصیلکردگان مدیریت میشود هزینهٔ حفظ نیروهای عملیاتی را تأمین کرد.
بنابراین، با وجودی که ضد شهود اولیه به نظر میرسد، بخشی از تقاضا برای تحصیلکردگان مدیریت «فصلی» است. به ویژه اگر فرد صرفاً به مدرک و گواهینامه MBA خود اتکا کرده و توانمندیها و تخصص ویژه و متمایزکنندهای نداشته باشد.
نیازمند ذهن تطبیقی خوب و قدرت آنالوژی
آخرین نکتهای که باید مد نظر قرار دهید این است که دانش مدیریت کسب و کار به شکل خام قابلاستفاده نیست. کسی با خواندن کتابهای مدیریتی و کتابهای استراتژی نمیتواند ادعا کند که به مدیر و استراتژیست تبدیل شده است. حتی سابقه کار مدیریتی هم لزوماً از کسی مدیر نمیسازد. مدیران بسیاری هستند که سالهای سال اشتباهات خود را تکرار کردهاند. سابقه کار طولانیتر صرفاً اعتماد به نفس آنها را در نادانیهایشان افزایش داده و از آنها مدیر خطرناکتری ساخته است.
مدیریت، به شدت نیازمند مهارت یادگیری، تفکر انتزاعی، درک آنالوژی و تفکر نقادانه است. فرد باید بتواند رفتار و تصمیمهای خود را تحلیل و ارزیابی کند. همچنین باید تشخیص دهد در هر یک از مسائل، بحرانها و چالشها، از میان مدلهای مدیریتی کدامیک واقعاً به کار او میآیند. و نیز بتواند از میان داستان های کسب و کار نکتههای درستی را بیرون بکشد و تجربههای خود و مدیران دیگر را به درستی تفسیر کند. در غیر این صورت، پس از آشنایی با مدیریت و ادبیات مدیریتی، صرفاً به زبانی تازه برای توجیه بهتر تصمیمهای نادرست و خطاها و اشتباهات خود مجهز خواهد شد.
حتی اگر آینده تخصص مدیریت کسب و کار درخشان باشد، کسانی که از مهارتهای فوق بیبهرهاند، بهرهٔ چندانی از آن آینده درخشان نخواهند داشت. و متأسفانه باید بپذیریم که – حداقل در حال حاضر – تعداد کسانی که دوره های مدیریتی را گذراندهاند و همچنان در حوزههای فوق ضعیفند، اصلاً کم نیست.