آیا ادعای اهل فکر بودن در عین ناتوانی در بیان اندیشهها قابل پذیرش است؟
دعوت به گفتگو عنوان مجموعهای از بحثهای متمم است که هر کدام حول یک جمله یا یک پاراگراف شکل میگیرند؛ جملههایی که به سادگی نمیتوان آنها را تحت عنوان گزارههای درست یا گزارههای غلط طبقهبندی کرد.
مزیت این نوع جملهها آن است که ما را وادار میکنند بیشتر فکر کنیم و نیز بهانهای هستند برای اینکه دانستهها و دیدگاهها و تجربههای خود را با دوستانمان در میان بگذاریم و از دانستههای آنها هم استفاده کنیم.
این بار به سراغ جملهای از مورتیمر آدلر (Mortimer Adler) رفتهایم. حجم قابل توجهی از نوشتهها و اندیشههای این فیلسوف و نویسندهی قرن بیستم، به روشها و آثار مطالعه، فرایند یادگیری و روشهای آموزش اختصاص یافته است.
مانند بسیاری از جملهها و ایدههایی که در مجموعهی دعوت به گفتگو مطرح میشوند، این بار هم جملهای را انتخاب کردهایم که به سادگی نمیتوان آن را تأیید یا رد کرد. اما بیتردید فرصت مناسبی است تا به رابطهی بین زبان و تفکر، بیشتر و بهتر توجه کنیم.
شاید شما با کسانی مواجه شده باشید که خود را افرادی عمیق یا متفکر یا تحلیلگر و اندیشمند میدانند، اما در بیان شفاف و واضح اندیشههایشان و تبدیل کردن فکر خود به کلمات چندان توانمند نیستند.
میتوان گفت یکی از تعبیرهای شناختهشده برای این وضعیت در زبان فارسی، عبارت گنگِ خوابدیده است.
اکنون سوال اینجاست که رابطهی بین تفکر و زبان تا چه حد جدی است؟ آیا اگر یک نفر (یا بهتر بگوییم: خودمان) ایده و اندیشهای دارد که نمیتواند آن را در ظرف کلمات بریزد، میتوانیم در شفاف بودن و محکم بودن آن اندیشه تردید کنیم؟ یا باید چشم ذهن را هم چیزی مانند چشمِ سر دانست که وظیفه و فعالیتش مستقل از زبان است و گنگ بودن را نمیتوان به نابینا بودن تفسیر کرد؟
شما در این زمینه چگونه فکر میکنید؟
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری پرورش تسلط کلامی به شما پیشنهاد میکند:
- هوش کلامی | مهارت های کلامی و پرورش تسلط کلامی
- در کدام حوزه تسلط کلامی نیازمند تمرین بیشتر هستیم؟
- هوش کلامی چیست؟ آیا تقویت هوش کلامی امکانپذیر است؟
- دایره لغات فارسی | صرفاً به کلمات پرکاربرد فارسی محدود نشویم
- تسلط کلامی شامل چه مهارتهایی است؟
- برخی از عادتها و اصول و باورهای مرتبط با تسلط کلامی
- یک تمرین کوتاه اما اثربخش برای تسلط کلامی
- آیا شما مجموعهای از عنوان مقالههای قابل نگارش دارید؟
- کلمات جایگزین در صحبتهای مکتوب و شفاهی
- مهارت نوشتن: تشکیل زنجیرهی کلمات (پرورش تسلط کلامی)
- چگونه ابر کلمات بسازیم (با کلمات فارسی)
- آیا ادعای اهل فکر بودن در عین ناتوانی در بیان اندیشهها قابل پذیرش است؟
- درباره اهمیت ترجمه و مترجمان | الکساندر پوشکین
- کتاب در باب زبان و زبانشناسی | ۶۰ گفتار مختصر و مفید
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : حسین سجادی
رابطه ی بین تفکر و زبان یکی از دغدغه هایی است که من را همیشه به فکر می برد.چگونه این دو را به هم پیوند دهم؟همه ی ما نمیتوانیم جی. کی. رولینگ یا محمود دولت آبادی شویم و یا حتی استیو جابز یا یکی از سخنرانان تد شویم که می توانند این پیوند را خوب تر از اکثریت افراد برقرار کنند.ایده ها و دیده ها و تجربه هایشان را روی کاغذ بیاورند یا به خوبی بتوانند آن ها را بیان کنند.
طبق تجربه ی شخصی که بارها در این موقعیت قرار گرفته ام و به فکر فرو رفته ام، یکی از عوامل این مشکل(به نظر من برای خودم یک مشکل جدی محسوب می شود)این است که عمیق آن پدیده را تجربه نمی کنم.یا تلاشی برای چند بعدی کردن آن نمی کردم.معمولا به دنبال یک راه حل اولیه بودم و دوست داشتم سریع از هر چیزی گذر کنم.
اما چند وقتی سعی می کنم عمیق تر پدیده ها را تجربه کنم.قبلا مثلا اگر رمانی را از جنبه ی پر کردن اوقات فراغت می خواندم و بعد از آن به یک نویسنده ی دیگر پرش می زدم اکنون تلاش می کنم بتوانم خط سیر فکری یک نویسنده را از رمان ابتدایی تا رمان انتهایی دنبال کنم و در آخر برای خودم آن را تحلیل کنم و بعد به سراغ تحلیل های دیگران بروم.اگر در گذشته کسی می گفت در فلان کتاب چه چیزی برداشت کردی نهایتا می توانستم شمه ای از کتاب را برای او توضیح دهم که خیلی در لحظه ی مطالعه برایم جذاب بود اما اکنون بهتر(البته باید اعتراف کنم تا نقطه ی مورد نظرم فاصله ی زیادی دارم) می توانم داستان زندگی نویسنده،سیر فکری،تحولات و در انتها داستان کتاب را توضیح دهم.اکنون خیلی بهتر از گذشته می توانم ''برتولت برشت'' را بفهمم و برای دیگران هم توضیح دهم.
مثلا اگر دو سال پیش آموزش در دانشگاه مجازی متمم را شروع می کردم احتمالا از برنامه ریزی ترمیک متمم استفاده نمی کردم و دایما از یک موضوع به موضوعی دیگر پرش می زدم اما اکنون می فهمم که یک تیم متخصص این نقشه راه را برای من ترسیم کرده و خودم را متعهد می کنم که به ترتیب درس ها را بخوانم.هرچند هنوز هم هضم این موضوع برایم سخت است اما این احتمال را در ذهنم در نظر می گیرم که اثر بخشی یادگیری مهارت ها به ترتیبی که متمم به من پیشنهاد می دهد بیش تر است.
سعی کرده ام در دیدن فیلم ها،آهنگ ها و موسیقی هایی که گوش می دهم،کتاب های درسی که می خوانم این موضوع را مورد توجه قرار دهم.مثلا به جای گوش دادن به آهنگ هایی که هر روز می آیند سعی می کنم دیسکوگرافی خواننده را به ترتیب سال انتشار گوش دهم.
بخش دیگری از این مشکل را من در تنبل بودن خودم جستجو کردم و به نتایج بهتری نسبت به سه یا چهار سال پیش رسیدم.
عمیق شدن در آن چیزی که در ذهن داریم یا مطالعه می کنیم می تواند کمک کند که رشته های یک طناب را به هم ببافیم و در نهایت شاید روزی بتوانیم از آن طناب استفاده کنیم.شاید استفاده ی آن نجات یک نفر از چاهی باشد و شاید هم نجات خودمان به وسیله ی آن طناب از چاهی که به درون آن افتاده ایم.