قطب جنوب | سرزمینی بدون سنگ | ارلینگ کاگه

تا کنون چند بار به سراغ #ارلینگ کاگه رفتهایم. یک بار کتاب در ستایش سکوت را معرفی کردیم و یک مرتبه هم به کتاب در ستایش پیاده روی پرداختیم.
این بار هم میخواهیم در قالب پاراگراف فارسی متمم، چند جمله از کتاب در ستایش سکوت را بخوانیم.
کاگه در این چند پاراگراف به توصیف قطب جنوب پرداخته است. سرزمینی که آن را با پای پیاده پیموده و تجربه کرده است:
محدودیت در دسترسی کامل به این مطلب
برای مشاهدهٔ متن کامل این مطلب کافی است (بدون پرداخت هرگونه هزینه) در سایت متمم ثبت نام کنید. پس از ثبتنام به تعداد قابلتوجهی از درسهای متمم دسترسی پیدا خواهید کرد نمونهٔ آنها را میتوانید از طریق لینک زیر ببینید:
نمونه درسهای کاربر آزاد متمم البته اگر بخواهید به همهٔ درسهای متمم دسترسی داشته باشید، لازم است حق اشتراک بپردازید.
شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشتهاید.
برخی از دوستان متممی که به این درس علاقه مندند: ، ، ، ،
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با درج نام کاربری و ایمیل خود میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : طاهره خباری
ارلینگ کاگه واقعاً برداشتها و توصیفهای زیبایی از محیطهای بکری که رفته داره. هر بار که بخشی از توصیفهای او را در پاراگراف فارسی خوندم یاد مواردی از کتاب سیر و سفر آلن دوباتن افتادم.
دوباتن میگه جان راسکین [طراح و نقاش دورهی ویکتوریا] معتقد بود برای درک عمیق محیطی که در آن هستیم باید در وضعیت خودآگاه قرار بگیریم. در چنین حالتی هست که میشه زیباییهای یک محیط رو به تملک خودمون دربیاریم.
یکی از کارهایی که راسکین پیشنهاد میدهد نوشتن و واژهنقاشی یا Word-paint هست. واژهنقاشی یه توانایی هست که در آن امکان رشد وجود دارد. فقط کافیه که در برابر زیباییها به گفتن چند جملهی ساده مثل «اوه. چقدر زیبا» اکتفا نکنیم و از خودمان سوالاتی بپرسیم؛ مانند: چهچیز این منظره را جذاب کرده؟ تداعیهایش چیست؟ چه واژههایی میتوانند این منظره را بهتر توصیف کنند؟
همهی اینا رو گفتم تا به بیان تجربهی خودم برسم. الان تقریباً دو ماه میشه که دارم از این روش استفاده میکنم. اینکه وقتی در محیطی قرار میگیرم و چیز زیبایی به چشمم میخوره، سعی میکنم بهش دقت کنم و با کلمات به توصیفش بپردازم.
البته راستش همهی این برداشتها و تداعیها رو مکتوب نمیکنم. ولی اتفاقی که برام افتاده اینه که احساس میکنم با این کار آن محیط برام دوستداشتنیتر بهنظر میرسه و زیباییهای بیشتری رو میبینم. زیباییهایی که قبلاً در یک بوتهی خار یا برگهای خشکشدهی درختی تنومند یا سطح خروشان و مواج رودخانه و... نمیدیدم و نسبت به اونها کور بودم.
بعدش هم میرسم به این جملهی ارلینگ کاگه که گفته: