سه ستون اصلی متقاعدسازی
پیش نیاز مطالعه درس سه ستون متقاعدسازی:
- مرور معرفی بحث متقاعدسازی و اقناع مخاطب
از دوستان عزیز متممی انتظار میرود پس از مطالعه این درس:
- بتوانند سه ستون اصلی متقاعدسازی را نام ببرند و هر کدام را به صورت مختصر شرح دهند.
- بتوانند در مواردی که خودشان یا فرد دیگری نمیتواند در متقاعدسازی موفق باشد، تشخیص دهند که ضعف در کدام ستون (یا ستونها) باعث شده که متقاعدسازی به صورت موفق انجام نشود.
اگر کمی در مورد تکنیک های متقاعدسازی و یا تحقیقات و مطالعات مربوط به متقاعدسازی و اقناع مخاطب جستجو کنید، فهرستهای بلندبالایی از توصیهها و مطالعات و بررسیها و پیشنهادها را خواهید یافت.
بنابراین منطقی است در نخستین گام، بکوشیم یک دسته بندی مناسب برای مطالعه و یادگیری متقاعدسازی انتخاب کنیم تا این مطالب را بهتر بفهمیم و بتوانیم راحتتر به کار بگیریم.
در این درس، قدیمیترین الگوی تحلیل نفوذ و اثرگذاری بر مخاطب را بررسی میکنیم.
یک الگوی کلاسیک در تحلیل اثرگذاری بر مخاطب
اگر در میان منابع مکتوب جستجو کنید، یکی از قدیمیترین چارچوبهای سخنرانی متقاعدکننده توسط ارسطو ارائه شده است.
جالب اینجاست که چارچوب سادهی او، چنان کاربردی و مناسب بوده که هنوز هم برخی از کتابها و کلاسهای متقاعدسازی در نقاط مختلف جهان هم، ترجیح میدهند حرفهای جدید خود را در چارچوب قدیمی ارسطو دسته بندی و ارائه کنند (مثلاً سیلابس این کارگاه وارتون یا این سرفصلهای مهارت نوشتن MIT یا این دوره مدرسهی کندی دانشگاه هاروارد).
سخنرانی متقاعدکننده در نگاه ارسطو سه مولفهی اصلی دارد:
با وجودی که به سادگی میتوانید مفهوم هر یک از این سه مولفه را حدس بزنید، بهتر است در حد چند جمله به هر یک از آنها بپردازیم:
دوست عزیز.
این درس برای کاربران ویژه متمم در نظر گرفته شده است.
با عضویت به عنوان کاربر ویژهی متمم، علاوه بر دسترسی به این درس، به سایر درسهای مرتبط با متقاعدسازی و نیز مجموعهی گستردهای از درسهای متمم دسترسی پیدا میکنید:
البته از میان درسهای مطرح شده، ما فکر میکنیم با توجه به علاقمندی شما به این موضوع، شاید بهتر باشد ابتدا مطالعهی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:
تمرین
سعی کنید مثالی را به خاطر بیاورید (یا یک مثال فرضی خلق کنید) که در آن، دو ستون متقاعدسازی وجود دارد و به علت ضعف و نقص ستون سوم، عملاً متقاعدسازی به نتیجه نمیرسد.
پیشنهاد: برای ساختن مثال یا به یاد آوردن خاطرات، میتوانید برخی از عنوانهای درس قبل (نمونه های متقاعدسازی) را مرور کنید.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری متقاعدسازی به شما پیشنهاد میکند:
- اصول متقاعدسازی و اقناع مخاطب | روش های متقاعد کردن دیگران
- سه ستون اصلی متقاعدسازی
- دو مسیر متفاوت برای متقاعد کردن دیگران
- مقاومت ذهنی | چرا انسانها در مقابل متقاعدسازی مقاومت میکنند؟
- اثر تأیید مثبت در متقاعدسازی
- پنج سبک تصمیم گیری | همه به یک شیوه متقاعد نمیشوند
- چگونه در متقاعد کردن دیگران معتبر و باورپذیر باشیم؟
- جابهجایی به آینده | وقتی فریب روزهای دور را میخوریم
- معرفی و مرور کتاب متقاعدسازی چالدینی
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : هومن کلبادی
موردی که به ذهنم میرسه، زمانیه که مدیر بازاریابی یک شرکت بسیار موفق، برای معرفی محصول جدید شرکت خودشون که با جدیدترین تکنولوژی در اون حوزه، تولید شده بود، به دفترم اومده بود. اون فرد شروع به معرفی محصول کرد. از نظر منطقی، میشد کاملا به اون محصول اعتماد کرد و مثال هایی که زده شد، از نظر فنی و منظقی، کاملا توجیه پذیر بود. به دلیل اینکه اون فرد از فایل پاورپوینت شرکت مادر که بسیار جذاب و تاثیرگذار و اصولی تهیه شده بود و تماما میتونست مخاطب رو تحت تاثیر قرار بده، استفاده کرده بود، من و بقیه افرادی که توی دفترم بودیم رو به شدت تحت تاثیر قرار داده بود. اما مشکلی که باعث میشد عمق تاثیرگذاری کم بشه ، شخصیت و رفتار اون فرد بود.اون آدم به دلیل ضعف های شخصیتی که داشت، سعی داشت اعتبار و شخصیتی کاذب از از اون برند و تکنولوژی که داشت معرفی می کرد بگیره و همین امر، ناخواسته نوعی مقاومت و گارد رو در ما ایجاد کرده بود.نوع پوشش و لباس اون فرد و نحوه ارائه پرزنتیشن اون محصول، باعث شده بود نتونیم خیلی بهش اعتماد کنیم و همین امر باعث شد که تصمیم گیری درباره خرید اون محصول از اون شرکت توزیع کننده رو به تعویق بندازیم. البته اعتراف می کنم که انحصاری نبودن کانال تامین اون محصول هم بر به تعویق انداختن ما، تاثیرگذار بود و فرد دیگری که بسیار از نظر شخصیتی، موجه تر بود و می تونست اعتماد ما رو به خودش جلب بکنه، کمی بعد از اون جلسه، همون محصول رو با همون فایل معرفی(که فرد اول ازش برای معرفی اون محصول استفاده کرده بود) به ما ارائه کرد و باعث شد که متقاعد به خرید اون محصول بشیم. شاید اگر تنها کانال دسترسی به اون محصول، شرکت اول بود، ممکن بود که از ضعف های شخصیتی فرد اول، چشم پوشی بکنیم و با اغماض و نادیده گرفتن ان نقاط ضعف، بدون باور درونی و اعتماد کامل، متقاعد به خرید بشیم.