Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu


کار تیمی چیست؟


پیش از این که بحث‌مان را جلو ببریم، باید دربارهٔ تفاوت گروه و تیم (و به تبع آن تفاوت کار گروهی و کار تیمی) با هم توافق کنیم.

گاهی اوقات در کتابهای تیم سازی فارسی و نیز کلاس‌ها و دوره‌هایی که درباره تیم سازی و کار تیمی برگزار می‌شود، گروه را معادل فارسی کلمه تیم در نظر می‌گیرند و بر همین اساس کار گروهی و کار تیمی را هم یکسان فرض می‌کنند. چنین فرضی در گفتگوهای روزمره نادرست نیست. اما در بحث تخصصی بهتر است این دو کلمه را یکسان در نظر نگیریم و به تفاوت گروه و تیم توجه داشته باشیم.

چون در زبان انگلیسی هم که کلمه team به کار می‌رود، هم‌چنان کلمهٔ group هم وجود دارد و بسیاری از منابع علمی این دو مفهوم را با هم مقایسه می‌کنند. وقتی دو کلمهٔ متفاوت را از زبان دیگری می‌آوریم و یک کلمه را به جای هر دو آن‌ها به کار می‌بریم،‌ «دقت بیان» را قربانی «حفظ زبان» کرده‌ایم.

برای این که تفاوت گروه و تیم بهتر جا بیفتد، یک اصطلاح دیگر را هم در کنار آن‌ها قرار می‌دهیم: جمع یا دسته یا crowd.

این سه اصطلاح، همان‌طور که در نمودار زیر می‌بینید، روی یک طیف قرار می‌گیرند. طیفی که از «جمع» شروع می‌شود، با «گروه» ادامه پیدا می‌کند و در پایان به «تیم» می‌رسد.

تفاوت گروه و تیم و جمع

Crowd یا اجتماع یا توده یعنی چه؟

در بحث کار تیمی وقتی از «crowd / اجتماع / دسته / توده» حرف می‌زنیم، منظورمان افرادی هستند که صرفاً کنار هم قرار گرفته‌اند. بدون این که ارتباط شفاف و مشخصی با یکدیگر داشته باشند. البته معمولاً اجتماع را برای جمع‌های کوچک‌تر و توده (مناسب‌ترین معادل برای mass) را برای جمع‌های بزرگ‌تر به کار می‌بریم.

مثلاً‌ در زمان کرونا می‌شنیدیم که می‌گفتند:‌ «اجتماع بیش از ۶ نفر ممنوع است.» در این موارد، دیگر مهم نیست رابطه‌ای مشخص بین این چند نفر وجود داشته باشد. همین که یک جا «جمع» شده‌اند، آن‌ها را به اجتماع تبدیل کرده است.

به صرف این که چند نفر دور هم «جمع» شده‌اند نمی‌شود بگوییم «گروه» به وجود آمده است

تعریف گروه چیست؟

گاهی اوقات، بعضی از جمع‌ها از یک «جمع» ساده فراتر می‌روند و به یک «گروه» نزدیک‌تر می‌شوند. ما در متمم، اصطلاح گروه را مطابق تعریفی که استیفن رابینز در کتاب مدیریت رفتار سازمانی خود پیشنهاد کرده به کار می‌بریم:

تعریف گروه | گروه بدون کار گروهی معنا ندارد

گروه وقتی معنا پیدا می‌کند که قرار باشد کاری به شکل گروهی انجام شود.

وقتی دو یا چند نفر در راستای یک هدف مشترک فعالیت می‌کردند و برای رسیدن به هدف‌شان به گفتگو، ارتباط و تبادل اطلاعات ارتباط با هم احتیاج داشتند، می‌گوییم گروه شکل گرفته و مشغول کار گروهی است.

پس ویژگی‌های زیر در گروه وجود دارد:

  • هدف مشخصی وجود دارد
  • کار بین اعضا تقسیم شده و وظیفه هر کس مشخص است
  • اعضای گروه اطلاعات خود را در اختیار یکدیگر قرار می‌دهند
  • اعضای گروه تصمیم‌های خود را به اعضای دیگر اطلاع می‌دهند

تفاوت کار گروهی و کار تیمی چیست؟

احتمالاً بعد از خواندن تعریف گروه – که کمی بالاتر آمد – می‌پرسید: پس فرق گروه و تیم چیست؟ این چیزی که خواندیم، دقیقاً‌ همان تعریف تیم است. مگر کار تیمی چیز دیگری است؟

هم رابینز (در کتاب رفتار سازمانی) و هم ریچارد هکمن (در کتاب رهبری تیمها) تأکید می‌کنند که تیم وقتی معنا پیدا می‌کند که کار گروهی سینرژی ایجاد کرده باشد. یعنی تیم کاری انجام دهد که فراتر از حاصل‌جمع توانمندی‌های تک‌تک اعضایش باشد.

به صرف این که یک گروه شکل گرفته و برای هدف مشترکی تلاش می‌کنند، نمی‌شود بگوییم آن‌ها کار خود را به شکل تیمی انجام می‌دهند.

حرف رابینز و هکمن را می‌توان این‌گونه توضیح داد که بسیاری از کارهایی که ما به عنوان کار تیمی می‌شناسیم، صرفاً کار گروهی ساختاریافته با تقسیم شفاف نقش‌ها هستند. چیزی که ما در فارسی معمولاً اصطلاح «کار تشکیلاتی» را برای آن به کار می‌بریم.

اما فعالیت‌ گروهی باید چیزی فراتر از کار تشکیلاتی باشد تا بتوان آن را کار تیمی دانست و این فراتر بودن خود را در «ایجاد سینرژی» نشان می‌دهد. البته با توجه به اینکه سینرژی یک طیف دارد و صفر و یک نیست، عملاً می‌توان گفت مرز بین تیم و گروه یک مرز مشخص نیست. هر چه هم‌افزایی در یک گروه افزایش یابد،‌ ماهیت آن «گروه» به «تیم» نزدیک‌تر می‌شود.

در این‌جا هم رابینز و هم هکمن به یک نکتهٔ مهم هم اشاره می‌کنند که احتمالاً‌ شما هم آن را تجربه کرده‌اید:  سینرژی لزوماً صفر یا مثبت نیست و می‌تواند منفی هم باشد. یعنی گاهی اوقات، وقتی افراد در یک گروه با هم کار می‌کنند،‌ آن‌قدر دردسر و اصطکاک و فرار از مسئولیت‌ها ایجاد می‌شود که حاصل کار گروه از حاصل‌جمع کار اعضا کمتر است. در این مواقع در کارهای گروهی کوچک‌تر گاهی به نتیجه می‌رسیم که اگر از اول تنها کار کرده بودم، نتیجهٔ بهتری می‌گرفتم. 

نگاه دقیق‌تری به تعریف تیم

حالا که گروه و تیم را روبه‌روی هم قرار دادیم و با هم مقایسه کردیم، زمان مناسبی است که تیم و کار تیمی را دقیق‌تر تعریف کنیم و با هم قرار بگذاریم که وقتی در متمم از تیم حرف می‌زنیم منظورمان دقیقاً‌ چیست. تعریفی که در ادامه می‌آوریم، تلفیقی از توصیف‌های رابینز، کتزن‌باخ و ریچارد هکمن است.

تعریف تیم

یک تیم شامل دو یا چند نفر است که:

  • یک یا چند هدف مشترک دارند
  • کارها و وظایفشان مرتبط و درهم‌تنیده (interdependent) است
  • با هم تعامل اجتماعی دارند و می‌کوشند خود را با یکدیگر تطبیق دهند و خود را در برابر اعضای دیگر مسئول می‌دانند
  • مرزی را بین جمع خود و محیط اطراف قائلند و برای حفظ و مدیریت آن مرز تلاش می‌کنند
  • نقش های مشخص دارند و مهارتهایشان مکمل است
  • به شیوه‌ای کار می‌کنند که عملکرد جمع‌شان از حاصل‌جمع عملکرد تک‌تک‌شان بیشتر است

تیم باید کوچک باشد

در کنار همهٔ موارد بالا که به عنوان ویژگی های تیم مطرح کردیم، یک ویژگی ساختاری هم وجود دارد که بیشتر صاحب‌نظران کار تیمی بر آن تأکید دارند: تیم باید کوچک باشد.

کتزن‌باخ این نکته را در کتاب The Discipline of Teams گفته و مردیت بلبین هم بارها تأکید کرده که اگر تیم کمی بزرگ شود، دیگر جز نام تیم از آن باقی نمی‌ماند (چنین محدودیتی در گروه و کار گروهی وجود ندارد). هکمن هم در کتاب هدایت تیمها کوچک بودن را یکی از ویژگی های تیم برشمرده است.

جالب این‌جاست که بسیاری از کارآفرینان و بنیان‌‌گذاران استارتاپها هم بر اساس تجربه خود به این نکته رسیده‌اند. شاید معروف‌ترین نقل‌قول در زمینه از جف بیزوس بنیان‌گذار شرکت آمازون باشد که می‌گوید: تیم باید آن‌قدر کوچک باشد که بتوان آن را با دو پیتزا سیر کرد (+).

تیم باید آن‌قدر کوچک باشد که بتوان اعضایش را با دو پیتزا سیر کرد. جف بیزوس - بنیان‌گذار آمازون