شبه علم: تصورات نادرست عمومی در مورد مغز
اگر از خوانندگان دائمی متمم باشید، با مفهوم «شبه علم» و نگاه متمم به آن آشنا هستید. یک بار در مورد تاثیر ماه تولد بر شخصیت نوشتیم و یک مرتبه هم اشاره کردیم که مفهوم علمی «تفاوت فعالیتهای نیمکره چپ و راست مغز» چگونه به «ماجرای نادرست اما هیجان انگیز چپ مغزی و راست مغزی» منتهی شده است. این بار به برخی از مشهورترین «تصورات نادرست» در مورد مغز میپردازیم:
ما انسانها از کمتر از ده درصد مغزمان استفاده میکنیم. این مطلب نادرست در بسیاری از گفتگوها شنیده میشود و گاه عدد ده به دو یا سه درصد هم کاهش مییابد. گاهی هم اینشتین یا دیگران، به عنوان مثالهای نقضی که از مرز دو یا سه درصد عبور کردهاند مطرح میشوند! ظاهراً کاربرد اصلی این نکته «شبه علمی»، در این است که مخاطب را به تلاش بیشتر برای رشد و یادگیری تشویق کنند!
به نظر میرسد که این توهم، ریشه در فهم نادرست از مطالعات دکتر پنفیلد دارد. او که در دانشگاه مک گیل مطالعه و تحقیق میکرد، با آزمایشهای مختلف بررسی کرد که با تحریک کدام قسمتهای مغز توسط الکترود، بخشهای موتوری (ماهیچههای مربوط به حرکت) تحریک میشوند. او در گزارش خود بیان میکند که تنها ده درصد سلولهای مغز به تحریک بیرونی پاسخ میدهند و همین داستان به تدریج به شکلی عجیب، تغییر ماهیت داده و به ادبیات عامه راه پیدا میکند.
آیا مغز ما بعد از سی سالگی (یا چهل سالگی یا پنجاه سالگی یا شصت سالگی یا …) وارد سراشیبی و افول میشود؟ درست است که برخی از قابلیتهای مغز در سنین بالاتر کاهش مییابند. کودکان زبانهای خارجی را بهتر از بزرگسالان میآموزند. جوانترها سریعتر از افراد مسن میتوانند تشخیص دهند که دو شیء فیزیکی، دقیقاً یکسان هستند یا نه. جوانترها سریعتر میتوانند از صد تا یک را به صورت معکوس بشمرند.
اما اینها مهمترین توانمندیهای مغز نیستند. بسیاری از تواناییهای مغز، با افزایش سن بهبود مییابند. مهارتهای کلامی مغز با سن بهبود مییابد. مغز کلمات بیشتری را میآموزد و ظرافتهای کلامی و معنایی در پس جملات را بهتر درک میکند و تشخیص میدهد. با مطالعه زندگی یک فرد غریبه، قضاوت دقیقتری در مورد شخصیت او میکند. شناخت اجتماعی او افزایش مییابد. مهارتهایی مثل مدیریت تعارض در او بهتر میشود. مغز به مرور زمان مدیریت احساسات را بهتر فرا میگیرد و دهها ویژگی دیگر که در نهایت نشان میدهد سراشیبی، حداقل به آن شکل عجیبی که ما در ذهن خود تصویر کردهایم، برای مغز، این پیچیدهترین ارگان موجود در طبیعت، وجود ندارد.
آیا مغز شبیه کامپیوتر است؟ احتمالاً شما هم کسانی را دیدهاید که مغز را با کامپیوتر مقایسه میکنند. ظرفیت آن را بر حسب بیت و بایت اعلام می کنند. تعداد ورودیها و خروجیها را میشمارند. سرعت پردازش آن را حساب میکنند و …
اگر بخواهیم به زبان ادبیات سخن بگوییم، شاید بتوان مغز را به کامپیوتر تشبیه کرد، اما استعاره مغز به عنوان کامپیوتر بسیار نادرست است (تشبیه فقط در یک زمینه است و استعاره، شباهتی همه جانبه را جستجو میکند).
مغز در بسیاری از زمینهها با کامپیوتر تفاوت دارد و این نوع تشبیهها، ممکن است به سوبرداشتهای نگران کنندهای منجر شود. مغز ظرفیت ثابت ندارد. حافظهای که آزاد مانده باشد و در انتظار پر شدن باشد ندارد. نحوهی پردازش در مغز موازی و توزیع شده است و حتی توزیع شدن آن و موازی بودن آن هم، ارتباط خاصی به مفاهیم پردازش موازی و توزیع شده در دنیای کامپیوتر ندارد. حتی سیستمهای ورودی مغز (مثلاً بینایی) نقش منفعل ندارند و در تمام لایههای دریافت اطلاعات، به شکلهای مختلف آنها را پردازش میکنند. به عبارتی، سلسله ورودی، پردازش، ذخیره، عکسالعمل و خروجی، عملاً در مورد مغز به شکلی که مورد تصور ماست، وجود ندارد.
مغز در طول تاریخ به پیچیدهترین چیزی که بشر میشناخته است، تشبیه شده است. زمانی مغز را محل استقرار اجنه و شیاطین میدانستند و میخ بر سر میکوبیدند تا آنها فرار کنند. زمانی دکارت، مغز را به یک دستگاه هیدرولیک قدرتمند تشبیه کرد. فروید احساسات را به بخارهایی که در داخل یک لوله در موتور بخار جمع میشوند و فشار ایجاد میکنند تشبیه کرد. مغز بعدها به تلفن و مراکز سوییچینگ مخابراتی تشبیه شد و امروز آن را با کامپیوتر مقایسه میکنند. طبیعی است که میتوان هر چیزی را به هر چیزی تشبیه کرد و این کار نادرست هم نیست. اما باید به خاطر داشته باشیم که گاهی این نوع تشبیهها، بیشتر از اینکه آموزنده و مفید باشند، ممکن است موجب تداعیها و نتیجهگیریهای نادرست شوند.
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : مجید احمدی
یک کتاب هست به اسم the brain that changes itself
صادقانه بگویم: خودم هنوز آن را نخواندهام (مقدمه و آن چند پاراگرافی که جسته و گریخته ازش خواندهام را به حساب خواندن نمیذارم) اما سوای خواندن، از کتاب و از نویسندهاش چند ویدئو کلیپ دیدهام. کارتان را راحت کنم و از گوگل کردن بینیاز شوید؛ نویسندهاش هست: Norman Doidge, MD خلاصهای که من از مقدمه کتاب فهمیدم این بود که: مغز، بصورت نرمافزاری، خودش خودش را تغییر میدهد. ممکن است خودش را "آپگرید" کند و به یک ورژن بالاتر با قابلیتهای بهتر برسد یا خودش را "داونگرید" کند.
نویسنده معتقد است ما با نحوه "تفکر" ، در مغزمان (یعنی در نرمافزار مغزمان) تغییر ایجاد میکنیم.
پس هر کس باید به آن گونهای که میاندیشد متوجه باشد که آن اندیشیدن در نحوه فکرش تغییر ایجاد میکند. پس "برحذر باشید که به چه میاندیشید" ... انگار به باورهای مذهبی شبیه شد! این باعث شد که یک موضوعی در ذهنم شکل بگیرد، اسمش را گذاشتم control of control یعنی برای کنترل شدن ذهن هم انگار باید یک کنترل داشت، یک فراکنترل!