سالیپسیزم (خودتنهاانگاری) | شاید واقعاً هیچکس جز شما در جهان نباشد!
از خواب بیدار میشوید. خانه را ترک میکنید و به چند رهگذری که در خیابان میبینید لبخند میزنید. آنها هم لبخند میزنند و از کنارتان عبور میکنند. به محل کار میرسید. مدیرتان، تقریباً همان رفتارهای همیشگی را انجام میدهد. احوالپرسی میکند. کارهای روز گذشته را پیگیری میکند و کمی هم دربارهٔ برنامهٔ هفتهٔ بعد حرف میزند. پشت میز خود مینشینید و به ایمیلهایی که رسیده پاسخ میدهید.
ناگهان عنکبوت کوچکی را میبینید که بر روی صفحهٔ مانیتورتان در حال حرکت است. لحظاتی به آن خیره میشوید. هنوز تصمیم نگرفتهاید که با او چکار کنید. آیا با کاغذ او را به گوشهای از اتاق خواهید راند؟ یا از پنجره به بیرون پرت خواهید کرد؟
در همین حین، سوالی به ذهنتان میرسد: آیا این عنکبوت از این که به گوشهای پرت شود ناراحت خواهد شد؟ آیا درد خواهد کشید؟ آیا اصلاً میفهمد که شما او را با ضربهٔ کاغذ پرت کردهاید؟ یا فکر میکند که باد و طوفانی آمده و او را با خود برده است؟
کمکم فکرهای دیگری به ذهنتان میرسد: از کجا معلوم که این عنکبوت، چیزی در حد یک روبات نباشد؟ یک روبات بیولوژیک پیشرفته. همانطور که معدهٔ من متوجه نیست که در حال هضم غذاست، احتمال دارد این عنکبوت هم متوجه نباشد که در حال حرکت است. با چنین فرضی، احتمالاً نگاه متفاوتی به پشهها خواهید داشت. حرکت آنها در اطرافتان، بیشتر شبیه یک حملهٔ پهپادی است تا مواجهه با چند حشرهٔ موذی. با این حال، فرض جالبی است و میتواند شما را سرگرم کند. دکارت چنین تصوری از حیوانات داشت. او موجودات غیر از انسان را دارای ذهن نمیدانست. پس تا اینجای بازی خیلی هم پرت جلو نرفتهاید (یا لااقل کسان دیگری درگیر این بازی شدهاند).
کمی بیشتر فکر میکنید و این فرض را بسط میدهید. از کجا معلوم که مدیرتان هم چیزی شبیه همین عنکبوت نباشد؟ یک روبات بیولوژیک کمی پیشرفتهتر (با قابلیت تخریبی بیشتر و بدون کارکرد مثبت قابلتصور). همکاران و همسایگان و دوستان چطور؟
نکند شما تنها «ذهن» موجود در جهان باشید و هر آنچه در اطرافتان هست، یک سیستم مکانیکی-بیولوژیکی پیشرفته باشد؟
سالیسپسیزم یعنی چه؟
سالیپسیزم (Solipsism) که در متنهای فارسی گاهی به شکل سولیپسیزم هم نوشته میشود، کلمهای انگلیسی با ریشهٔ لاتین است که میتوان آن را به شکل «منِ تنها» تعبیر کرد و در فارسی آن را به «خودتنهاانگاری» ترجمه کردهاند. ایدهٔ اصلی سالیپسیزم این است که فرد فکر کند هیچ «ذهن / Mind» دیگری جز او در جهان نیست و فقط اوست که جهان را به معنای واقعی کلمه «درک» میکند. اگر کسی چنین چیزی را باور داشته باشد، ناگزیر باید فرض کند موجودات دیگری که میبیند، چیزی شبیه خودآگاهی ندارند. حتی کسانی که ظاهراً شبیه خود او هستند، نسبت به خود، آگاه نیستند و صرفاً بر پایهٔ یک برنامهریزی پیچیده و پیشرفته، شبیه یک انسان رفتار میکنند.
به نظر نمیرسد افراد زیادی برای مدت طولانی درگیر چنین ایدهای شده باشند. اما از سوی دیگر، افراد بسیاری ولو در حد چند دقیقه یا چند ساعت، به این تجربهٔ ذهنی اندیشیدهاند.
دنیل دنت در کتاب انواع ذهنها (Kinds of Minds) میگوید وقتی برای دانشجویانم توضیح دادم که در کودکی، مدت کوتاهی دچار چنین فکری شده بودم، حدود یکسوم کلاس گفتند که آنها هم چنین تجربهای را در مقطع کوتاهی داشتهاند.شاید به همین علت است که داستانها و فیلمهای علمی-تخیلی متعددی با این بنمایه (یا ایدههایی شبیه آن) ساخته شده و معمولاً هم مورد استقبال قرار گرفتهاند.
با وجودی که سالیپسیزم باورپذیر نیست، اما یک تجربهٔ ذهنی ارزشمند است. چون به واسطهٔ آن میتوان به پرسشهای بسیاری فکر کرد. پرسشهایی که اگر چه فرضی و تئوریک هستند، اما بعضاً روی تصمیمها و رفتارهای ما در زندگی روزمره تأثیر میگذارند.
چند پرسش مرتبط با خودتنهاانگاری
بحث خودتنهاانگاری به شکلهای مختلف در کتابها و مقالات فیلسوفان و اندیشمندان مختلف مطرح شده است. برخی از زوایای این بحث به موضوعات بسیار پیچیدهای گره میخورد که از چارچوب درسهای متمم و فضای گفتگوهای عمومی به دور است.
اما همچنان سوالهایی وجود دارند که میتوانند تلنگر مهمی برای فکر کردن و اندیشیدن باشند. اکثر این سوالها پاسخ مشخص و قطعی ندارند. اما با فکر کردن به آنها میتوانیم دربارهٔ ذهن و زندگی شفافتر بیندیشیم:
آیا برای شما هم پیش آمده بوده که چنین سناریویی را تصور کنید؟ این که شاید واقعاً تنها موجود «خودآگاه» موجود در جهان باشید!
آیا تصور چنین وضعیتی برای شما ساده است؟ نسبت به جهانی که در آن تنها باشید چه حسی دارید؟
آیا اصلاً مهم است که بدانید بقیه موجودات چیزی شبیه ذهن دارند یا نه؟ پاسخ این سوال چه تغییری در سبک زندگی و نگاه شما به جهان ایجاد میکند؟
آیا برای موجودی مثل عنکبوت هم چیزی شبیه ذهن در نظر میگیرید؟ اگر در نظر میگیرید، از نظر شما ذهن عنکبوت با ذهن گربه یا ذهن سگ چه تفاوتی دارد؟ آیا اصلاً تفاوتی دارد؟
از کجا مطمئن هستید که ذهن انسانها قویتر از ذهن عنکبوتها و پشههاست؟ آیا به خاطر این که انسانها میتوانند حرف بزنند و پیچیدگیهای ذهنی خود را بیان کنند؟ یا به خاطر این که معتقدید میتوانند مسئلههای پیچیدهتری را حل کنند؟ یا علت و معیار دیگری مد نظر شماست؟
فرض کنید به شکل دورکار استخدام شدهاید و هرگز رئیس خود را ندیدهاید. فقط با او به صورت روزانه در واتساپ گفتگو کردهاید و پروژهها را هم در قالب ایمیل دریافت کرده، انجام داده و تحویل دادهاید.
حالا کسی به شما میگوید که رئیسی در کار نبوده و آن چیزی که در آن سوی خط بوده، یک روبات هوشمند گفتگوگر (چتبات) بوده است. به چه روشی این ادعا را میآزمایید؟
اگر به هیچ روشی نتوانید متوجه شوید که با یک روبات روبهرو هستید یا نه و بعداً به شما اطلاع دهند که واقعاً طرف گفتگوی شما روبات بوده است، آیا آن روبات حق دارد ادعا کند که من به اندازهٔ شما جهان را میفهمم؟ (فرض را فراموش نکنید: هر چقدر گفتگو کرده و طرف مقابل را آزمودهاید، هیچ خطا یا نشانهای حاکی از ماشینی بودن آن به چشمتان نیامده است).
فرض کنید اکانتی در یکی از شبکههای اجتماعی دارید و تعدادی انسان و تعدادی روبات هوشمند آن را فالو میکنند. روباتها میتوانند کپشنهای شما را تحلیل کرده و متن هم تولید کنند و کامنتهای مرتبط بگذارند. آیا برایتان مهم است که بخشی از فالوئرهای شما انسان نیستند؟
اگر به طور متوسط، کیفیت کامنتهای روباتها بهتر از انسانها باشد، در کدام حالت خود را موفقتر میدانید:
- روباتها بخشهایی از حرفهای شما را انتخاب کرده و در اکانتهای دیگر نقل کنند.
- انسانها بخشهایی از حرفهایتان را انتخاب کرده و در اکانتهای دیگر نقل کنند.
مشابه چنین سوالهایی بارها با نامهای مختلف مطرح شده و به بحث گذاشته شدهاند. از تست تورینگ تا اتاق چینی جان سرل. ما در این تجربهٔ ذهنی به دنبال مرور ادبیات این بحث نیستیم و نمیخواهیم فهرست بلندبالای دانشمندان و فیلسوفان و نظرات آنها را مرور کنیم. بلکه میخواهیم بهانهای داشته باشیم تا خودمان در این باره بیندیشیم.
روباتهای نویسنده
ما یک تجربهٔ ذهنی دیگر هم با عنوان روباتهای نویسنده در متمم داریم که موضوع آن به این فضا نزدیک است. اما در واقع هدف دیگری را دنبال میکند. در آنجا میخواهیم ایدههایی به دست بیاوریم تا به نویسندگی خلاق نزدیکتر شویم. مطالعه و مرور آن تجربهٔ ذهنی هم – که تا این لحظه ۶۹ نفر از دوستان متممی در آن مشارکت داشتهاند – میتواند مفید باشد:
زندگی در ماشین تجربه
زندگی در ماشین تجربه هم روایت دیگری از سالیپسیزم است. اما آنجا روایت را به گونهای تنظیم کردهایم که بحث دیگری شکل بگیرد. در واقع خواستهایم به کمک یک تجربهٔ ذهنی، مفهوم «واقعی بودن» را زیر ذرهبین ببریم. آن بحث هم (با مشارکت ۲۵۵ نفر از عزیزان متممی) خواندنی است:
شما با عضویت ویژه در متمم، میتوانید به درسها و آموزشهای بسیاری از جمله موضوعات زیر دسترسی کامل داشته باشید:
موضوعات زیر، برخی از درسهایی هستند که در متمم آموزش داده میشوند:
دوره MBA (یادگیری منظم درسها)
استراتژی | کارآفرینی | مدل کسب و کار | برندسازی
فنون مذاکره | مهارت ارتباطی | هوش هیجانی |تسلط کلامی
توسعه فردی | مهارت یادگیری | تصمیم گیری | تفکر سیستمی
کوچینگ | مشاوره مدیریت | کار تیمی | کاریزما
عزت نفس | زندگی شاد | خودشناسی | شخصیت شناسی
مدیریت بازاریابی | دیجیتال مارکتینگ | سئو | ایمیل مارکتینگ
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : علی محمد افراسیابی
من در این زمینه تجربه ای دارم که فکر کنم بشه به عنوان نمونه ای از خود تنهاانگاری در نظر گرفت.البته برعکس آنچه در درس مطرح شده .بدین ترتیب که فکر میکردم همه خودآگاهی دارند و فقط من هستم که خودآگاهی ندارم.
در دوران دبیرستان یک روز برای خرید نان به نانوایی رفتم. وقتی رسیدم موقع صرف صبحانه کارکنان نانوایی فرارسیده بود( حدود 10 صبح ) و گفتند نیم ساعت دیگه مجددا ساعت پخت خواهد بود. منم برای اینکه دوباره به خونه برنگردم ، رفتم در پارکی که کنار نانوایی بود قدم بزنم.بعد از اینکه وارد پارک شدم و تقریبا یک دور تو پارک قدم زدم روی نیمکتی نشستم. نمیدونم دقیقا چی شد و چه اتفاقی افتاد که تقریبا به مدت 30 تا 40 ثانیه کل اطلاعات شخصی خودم رو فراموش کردم. یعنی نمیدونستم اسمم چیه؟ خونمون کجاست؟ برای چه کاری اومدم اینجا ؟ پدر و مادرم کی هستند ؟ و....
استرس بسیار بالایی به من وارد شده بود و هر چی تلاش ذهنی میکردم که این موارد رو به یاد بیارم موفق نمی شدم . یعنی تو اون لحظات میدونستم که این وضعیت عادی نیست و بقیه افراد همه این اطلاعات رو دارند.فقط منم که الان هیچی نمیدونم. خلاصه چیزی شبیه یک ندای درونی به من گفت زور نزن کمی صبر کن و تحمل داشته باش .اطلاعات دوباره بر میگرده. تو همین حال و احوال بودم که مثل کامپیوتری که ری استارت میشه و آیکونها دوباره به دسکتاپ و درایوها برمیگردن اطلاعات من هم برگشت . انگار مغزم یکبار ری استارت شد. بعد این ماجرا میترسیدم اگر دوباره رخ بده و اطلاعات برنگرده چی میشه ؟ تا حدودی میدونستم که ممکنه افراد بر اثر تصادف یا وارد شدن ضرباتی به سرشون دچار فراموشی بلند مدت بشن ولی برای من چنین اتفاقی رخ نداده بود. خوشبختانه تا امروز دیگه این مساله رخ نداده ولی حس اینکه همه خود آگاهی دارند و شما که قبلا داشتی و الان خودآگاهی نداری تجربه ترسناکی برای من بود.