زندگی فیثاغورس به روایت ویل دورانت | تاریخ تمدن (یونان باستان)
فیثاغورس شکل عربیشدهی نام دانشمندی است که در قرن ششم قبل از میلاد زندگی میکرده است.
شکل اصلی نام او Pythagoras بوده است که اگر امروز به زبان فارسی میرسید، احتمالاً به شکل پیتاگوراس یا پیثاگوراس ثبت و ضبط میشد.
ویل دورانت در کتاب دوم تاریخ تمدن خود، که در آن به یونان باستان میپردازد، بخش کوچکی را در حد کمتر از ده صفحه به فیثاغورس اختصاص داده و به زندگی و آموزههای او پرداخته است.
این بار در پاراگراف فارسی متمم، در ادامهی متنهایی که هر از چند گاهی از #ویل دورانت انتخاب میکنیم، گوشههایی از زندگی فیثاغورس را به روایت ویل دورانت آوردهایم.
توضیحاتی که در جملاتی از تاریخ تمدن دربارهی ترجمهی کتاب آوردیم، در اینجا هم مصداق دارد. ما ضمن احترام به کار بزرگ و ماندگار مترجمان بزرگ این اثر، بخشهای انتخابشده را دوباره از نسخهی اصلی ترجمه کردهایم تا زبان متن، کمی امروزیتر باشد.
کمی هم کوشیدهایم حساسیتهای متن اصلی را با توجه به بار معنایی واژهها در زبان فارسی، بیشتر رعایت کنیم. مثلاً تشویق فیثاغورس به scientific study، در ترجمهی رسمی فارسی به یادگیری «معارف» ترجمه شده که شاید برای خوانندهی امروزی، ابهام ایجاد کند و به شکل دیگری تفسیر شود.
لازم به ذکر است که بخش مهمی از زندگی آموزشی فیثاغورس در شهر کروتون (Crotone) یا کروتونا (تلفظ لاتین) گذشته که در جنوب ایتالیای کنونی واقع است. بنیان این شهر در سال ۷۱۰ قبل از میلاد گذاشته شده و اکنون ۲۷ قرن از عمر آن میگذرد. البته فیثاغورس در کروتون به دنیا نیامد. او متولد شهری به نام ساموس (Samos) بود و بعداً به کروتون مهاجرت کرد.
بسیاری از ورزشکاران مشهور، مثل میلو، در کروتون رشد کردند و بزرگترین مدرسهی پزشکی یونان بزرگ، در آنجا بود. شاید وجود همین فضای سلامت بود که فیثاغورس را به آنجا کشاند.
کلمهی پیتاگوراس به معنای دهان پیتایان است (پیتایان یکی از پیشگوهای معبد دلفی بوده است). البته بسیاری از پیروان فیثاغورس او را خود آپولو [از خدایان بزرگ و معروف یونان باستان] میدانستند و عدهای از آنها هم گفتهاند که به چشم خویش، هالهی نور را دور سر او دیدهاند.
گفتهاند که او در سال ۵۸۰ قبل از میلاد در شهر ساموس به دنیا آمده و در جوانی بسیار سختکوش بوده است. همچنین گفته شده که او سی سال از عمر خویش را به سفر گذرانده است.
هراکلیتوس – که اهل اغراق نیست – گفته که «فیثاغورس از همهی انسانها، در درک و یادگیری بیشتر میکوشیده است.»
گفتهاند که او به سرزمینهای بسیار، از جمله قلمرو اعراب و سوریه و فینیقیه و کلده و هند و چال، سفر کرده و در بازگشت، پند حکیمانهای را برای گردشگران به همراه آورده است که: «وقتی از سرزمین خود سفر میکنی، دیگر به پشت سر و مرزهای دیار خویش نگاه نکن.» منظورش این بوده که پیشداوریهای خود را [که از سنتهای وطنات ریشه میگیرند] پشت درهای هر دیاری بگذار و به میان مردم آن سرزمین برو.
از میان همهی سفرهایی که میگویند او انجام داده، از سفرش به مصر، اطمینان بیشتری داریم. جایی که با کاهنان همنشین شده و از آنها نجوم و هندسه و شاید کمی هم حرفهای بیپایه و اساس آموخته است.
[فیثاغورس که خود در تدریس مستبد بود] وقتی به شهر خود، ساموس بازگشت، دید که حاکم آنجا به شدت مستبد است و از آنجا که آن استبداد با شیوهی مستبدانهی خودش در هم میآمیخت، تصمیم گرفت به کروتون مهاجرت کند [و دیکتاتوری خودش را بنیان بگذارد]. سن او در این هنگام، از پنجاه سال گذشته بود.
برای مشاهدهٔ متن کامل این مطلب کافی است (بدون پرداخت هرگونه هزینه) در سایت متمم ثبت نام کنید. پس از ثبتنام به تعداد قابلتوجهی از درسهای متمم دسترسی پیدا خواهید کرد نمونهٔ آنها را میتوانید از طریق لینک زیر ببینید:
البته اگر بخواهید به همهٔ درسهای متمم دسترسی داشته باشید، لازم است حق اشتراک بپردازید.
ثبت نام رایگان تجربهٔ متممیها
عناوین زیر تعدادی از درسهای مختص اعضای ویژه متمم هستند:
مدیریت کسب و کار (MBA) | توسعه فردی
فنون مذاکره | خودشناسی | شخصیت شناسی
مسیر شغلی | کوچینگ | مشاوره مدیریت
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : مهدی جلالی
به نظر میاد سختگیری آموزگار و استاد، یکی از شاخصه های مهم تدریس در گذشته بوده، که این روزها یک مقدار رنگ باخته، و دیگه اون رابطه استاد و شاگردی سابق وجود نداره. این مطلب من رو یاد موضوعی انداخت. حدود سالهای 81 و 82، رادیو فرهنگ برنامه ای تخصصی در زمینه موسیقی سنتی پخش میکرد که من مشتری پرو پا قرصش بودم. خاطرم هست یک روز با خواننده ای که متاسفانه اسمشون رو به یاد ندارم، مصاحبه میکرد از شاگردهای استاد بنان. ایشان تعریف میکردند که (نقل به مضمون): آواز را نزد یکی از دوستان پدرم یاد میگرفتم. یک روز دوست پدرم به من گفت که دیگر نکته جدیدی برای آموختن به من ندارد، و من را نزد استاد بنان بردند. استاد بنان در همان ملاقات اول از من پرسید، چه کاری بلدی؟ گفتم فعلا هیچ. هنوز مشغول به کاری نشده ام. کمی از آواز من را شنید و گفت فردا راس فلان ساعت بیا. فردای آن روز که مراجعه کردم، من را نزد یک استاد کفاش برد. گفت اول اینجا کفاشی را یاد بگیر، و بعد برای آواز نزد من بیا. در آن دوران رسم بر این بود که استاد هرچه میگوید شاگرد فقط گوش کند و بگوید چشم. من هم که عاشق آواز بودم و آرزو داشتم روزی استاد بنان به من آموزش بدهد، هرچه گفت گوش کردم. بعدها یکروز از او دلیل آن کارش را سوال کردم. گفت: تو بزرگ شده در یک خانواده متمول بودی، و از نوجوانی هیچ حرفه ای یاد نگرفته بودی. اگر من به تو آواز یاد میدادم، این آواز تنها مهارت تو در زندگی میشد. بعدها اگر روزگاری زندگی به تو سخت میگرفت، میخواستی از هنر آواز برای درآمدزایی استفاده کنی. آنوقت مجبور بودی هنر خودت را برای نان بفروشی، و هرچه دیگران از تو میخواستند، حتی در سطح سخیف و بازاری، ارائه کنی!