بازار کار رشته MBA (وضعیت امروز)
برای بررسی بازار کار رشته مدیریت کسب و کار و رشتههای مشابه آن (مانند رشته MBA، مدیریت بازرگانی و مدیریت اجرایی) بهتر است بازار کار ایران و سایر کشورهای جهان را جدا از یکدیگر بررسی کنیم. چون انگیزانندههای اصلی برای تحصیل در این رشتهها و نیز بستر فرهنگی و تحولات اجتماعی در ایران با کشورهای توسعهیافته تفاوت دارد و حتی بعضاً فرصت های شغلی رشته مدیریت در خارج از کشور لزوماً با فرصت های شغلی داخل کشورمان یکسان نیست (حتی وقتی عناوین شغلی مشابه است).
بازار کار پررونق MBA در کشورهای توسعهیافته مانند آمریکا، کانادا، فرانسه و آلمان کاملاً طبیعی است. چون این خود کشورهای توسعهیافته بودند که حدود یک قرن قبل به نتیجه رسیدند در دوران پس از انقلاب صنعتی نمیتوان سازمانها و کسب و کارها را با شیوههای سنتی اداره کرد. رشته MBA و دورههای آموزش مدیریت کسب و کار در پاسخ به این نیاز به وجود آمدند و طبیعی است با روند روزافزون صنعتی شدن، نیاز به دانش تخصصی مدیریت کسب و کار هم بیشتر حس شد و این رشتهها بیشتر جا افتادند.
علل رونق رشته مدیریت کسب و کار در ایران
مهم است به این نکته توجه کنیم که رشته مدیریت و رشته مدیریت کسب و کار در اروپا و آمریکا تقریباً موازی با هم به وجود آمدند و در کنار هم رشد کردند. اما در کشور رونق MBA و مدیریت کسب و کار به دو دهه اخیر بازمیگردد. در حالی که رشته مدیریت از دههها قبل و حتی پیش از انقلاب وجود داشت. به بیان دیگر، ما در عین این که پذیرفته بودیم رشته مدیریت یک رشته ضروری و پایهای است، نزدیک به یک قرن بعد از آمریکا و اروپا به نتیجه رسیدیم که مدیریت کسب و کار را به شکل مستقل در نظام آموزشی خود بگنجانیم.
علل زیر را میتوان از جمله انگیزانندههایی دانست که نهایتاً ما را – پس از یک قرن – ترغیب کرد تخصص MBA و مدیریت کسب و کار را جدی بگیریم:
◾گسترش بخش خصوصی و شبهخصوصی: با گسترش بخش خصوصی، چارت مدیریتی کشور از انحصار دولت خارج شد. تصور رایج در بخش دولتی از مدیر کسی بود که «تعهد» و «دانش تخصصی» داشته باشد. بنابراین دانش مهندسی برای مدیریت سازمانهای مهندسی کافی به نظر میرسید و دانش پزشکی برای مدیریت سازمانها و ساختارهای حوزه بهداشت و سلامت کافی بود. در سطوح کلان هم مدیریت بیشتر با سیاستگذاری سر و کار داشت و این نیاز را مدیریت دولتی تأمین میکرد. «کسب سود» هم تقریباً اصطلاحی ممنوعه و کمکاربرد بود. چون انتظار میرفت همهٔ سازمانها و شرکتها حول مفهوم «خدمت» شکل بگیرند. با افزایش زیاندهی دولت و روند دائمی افزایش کسر بودجه، به تدریج مفهوم «سود» پذیرفته شد و با برونسپاری بخشهای مختلف، عملاً سودآوری و زیانده بودن وارد ادبیات مدیریت کشور شد. وقتی بخش خصوصی حتی در کارهای زیربنایی نظیر تأمین انرژی وارد شد، مدیران و سیاستگذاران یاد گرفتند به فعالیتها با عینک «کسب و کار» نگاه کنند و طبیعتاً مدیریت کسب و کار هم معنا پیدا کرد. این نگاه جدید هزاران فرصت شغلی برای فارغالتحصیلان مدیریت کسب و کار ایجاد کرد. حقوق و مزایای این مشاغل هم اغلب جذاب بود.
◾رونق کارآفرینی و کار پروژهای: تا همین چند دهه قبل «شغل دولتی» اعتبارآور بود. به این معنا که تصور میشد فرد هم جایگاه اجتماعی و هم درآمد شغلی پایدار دارد و زندگیاش تا پایان عمر تأمین است. ناامید شدن از پایداری و درآمد شغلهای دولتی و نیز ناتوانی دولت از ایجاد شغل در مقیاس وسیع باعث شد کارآفرینی ترویج شود. گسترش تکنولوژی هم زمینهٔ گستردهای برای کار فریلنسری فراهم کرد. وقتی افراد بیشتری به جمع «کارآفرینان و مالکان کسب و کار» پیوستند، تقاضا برای یادگیری مدیریت کسب و کار هم بیشتر شد. درسهای سنتی رشته مدیریت برای نیازهای این گروههای جدید مناسب نبود و رشته MBA و مشتقات آن (مدیریت کسب و کار، مدیریت اجرایی و …) پاسخ مناسبی به این نیاز بودند.
◾تلاش کسب و کارهای ایرانی برای حفظ و توسعه بازار و رقابت با واردات: با پایان جنگ و باز شدن مرزهای کشور به روی محصولات خارجی، نیاز به تخصص مدیریت کسب و کار بیش از پیش حس شد. محصولات خارجی گاه با قیمت بهتر (چینیها) و گاه با کیفیت بهتر (مثلاً محصولات اروپایی) عرصه را بر کسب و کارهای داخلی تنگ کردند و مشخص شد که با شیوهٔ سنتی مدیریت کسب و کار دیگر نمیتوان در بازارها باقی ماند.
◾بزرگ شدن کسب و کارهای خانوادگی: در دهههای اخیر – با محرکهای مختلفی که خارج از بحث ماست – کسب و کارهای خانوادگی بزرگی در کشور شکل گرفتند. مقیاس تعدادی از کسب و کارهای خانوادگی قدیمی هم افزایش یافت. تبدیل کسب و کارهای خانوادگی و سنتی به سازمانهای بزرگ اقتصادی و هلدینگ آنها را مجبور کرد سراغ مفاهیم مدرن مدیریت و ساختارهای سازمانی با استانداردهای روز جهان بروند. مدیران ارشد سراغ مدیریت اجرایی رفتند و بدنهٔ میانی مدیریت و حتی بدنه کارشناسی هم به جذب فارغالتحصیلان رشته MBA و مدیریت کسب و کار پرداخت.
◾رواج فعالیتهای استارتاپی و گسترش پلتفرمها: بیتریکی نمیشود از رونق رشته MBA و مدیریت کسب و کار بگوییم و به موج راهاندازی استارتاپ و شکلگیری انواع پلتفرمها در کشور اشاره نکنیم. در کنار همهٔ عواملی که بالاتر گفتیم، فعال شدن پلتفرمهایی مثل دیجی کالا، دیوار، اسنپ، تپسی، آپارات و … باعث شد فرصت های شغلی فراوانی برای فارغ التحصیلان مدیریت کسب و کار به وجود بیاید. علاوه بر این، حتی بسیاری از اصطلاحات رایج در MBA و رشته مدیریت کسب و کار به گفتگوهای روزمره هم راه پیدا کردند. بزرگ شدن این پلتفرمها مشوقی شد تا کسب و کارهای کوچکتر بسیاری هم شکل بگیرند و یادگیری مدیریت و مهارت های مدیریتی را دنبال کنند.