Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu

از کتاب | حرف‌هایی درباره کتاب و کتابخوانی

کتاب از کتاب - نوشته محمدرضا شعبانعلی

مشخصات «از کتاب»

عنوان از کتاب
عنوان فرعی حرف‌هایی درباره کتاب و کتابخوانی
نویسنده محمدرضا شعبانعلی
ویراستار مریم عطری
تعداد صفحه ۴۰۰
قطع رقعی
شابک ۹۷۸-۶۲۲-۹۴۶۸-۹۱-۳
ناشر انتشارات متمم
نوبت چاپ دوم
قیمت ۴۸۰ هزار تومان (پس از تخفیف: ۳۸۴ هزار تومان)

قیمت کتاب و شرایط ارسال

قیمت کتاب «از کتاب» ۴۸۰ هزار تومان است که فعلاً شرایط زیر هم برای فروش آن در نظر گرفته شده است:

  • ۲۰٪ تخفیف (بعد از تخفیف = ۳۸۴ هزار تومان)
  • ارسال رایگان به همهٔ نقاط کشور با پست پیشتاز

با توجه به تراکم ارسال محموله‌های پستی در پایان سال و افزایش احتمال خطا در پردازش و آسیب‌دیدگی بسته‌ها در شرکت پست، فروش کتاب «از کتاب» در حوالی سال نو انجام نمی‌شود و از روز شنبه ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۴ دوباره آغاز خواهد شد.

اگر میل دارید به محض شروع تحویل کتاب برایتان پیام بفرستیم و خبر دهیم، اطلاعات تماس خود را در فرم زیر بنویسید.

نام و نام خانوادگی (الزامی)

ایمیل (الزامی)

شماره موبایل (الزامی)

اگر توضیح تکمیلی دارید در در اینجا بنویسید:

هم‌چنین می‌توانید سوال خود را مستقیماً به ایمیل azketab at motamem.org ارسال کنید (به جای at علامت @ را قرار دهید).

توضیح دربارهٔ امضا: از آن‌جا که بعضی دوستان دربارهٔ امضای کتاب پرسیده بودند، هم از آن‌جا که این کتاب‌ها شرینک شده (بسته‌بندی با پلاستیک) و هم به این علت که فرایند ارسال آن‌ها مستقل از متمم مدیریت می‌شود، متأسفانه امکان امضای کتاب‌ها وجود ندارد. فرایندهای فعلی با دو هدف تعریف شده‌اند: (۱) حمل ایمن و بدون آسیب‌دیدگی و (۲) کاهش هزینهٔ لجستیک در حدی که متمم بتواند هزینه‌ها را تقبل کرده و آن را از خوانندگان دریافت نکند.

فهرست مطالب کتاب «از کتاب»

فصل اول | کتاب چیست؟

فصل دوم | چرا باید کتاب بخوانیم؟

فصل سوم | چرا کتاب نمی‌خوانیم؟

فصل چهارم | معیارهای انتخاب کتاب

فصل پنجم | سطوح مختلف مطالعه

فصل ششم | چگونه کتاب بخوانیم؟

فصل هفتم | پرورش عادت کتابخوانی

فصل هشتم | هدیه دادن کتاب

فهرست با جزئیات بیشتر

نوشتهٔ محمدرضا شعبانعلی در پشت جلد کتاب

کارهای بسیاری هست که سال‌های سال فکر می‌کنیم راه انجام دادن آن‌ها را به‌درستی می‌دانیم و به همین علت دنبال روش درست انجام‌ دادنشان نمی‌رویم، در حالی که می‌شود آن‌ها را به شیوه‌ای‌ بهتر و مؤثرتر انجام داد. نفس کشیدن شاید بهترین مثال باشد. همهٔ ما جایی در مسیر زندگی متوجه شده‌ایم که می‌شد بهتر تنفس کرد. با اینکه از بدو تولد، بی‌ لحظه‌ای وقفه، مشغول همین کار بوده‌ایم و به یک معنا عمری آن را تمرین کرده‌ایم.
کتاب‌‌خوانی از همین کارهاست. حتی کتاب‌خوان‌های حرفه‌ای هم گاهی پس از سال‌ها متوجه می‌شوند که می‌شد کتاب‌ها را بهتر خواند و از مطالعهٔ آن‌ها بیشتر بهره برد.
از کتاب بر پایهٔ همین فرض نوشته شده، البته نه با ادعای نشان دادن بهترین راه‌ها، بلکه صرفاً در حد تلاشی برای آشنایی‌زدایی از این کار آشنا: کتاب‌خوانی.

عکس پشت جلد کتاب از کتاب

فایل ویدئویی معرفی کتاب (از کانال یوتیوب محمدرضا زمانی)

دوست عزیز متممی‌مان محمدرضا زمانی اخیراً کانالی در یوتیوب راه‌اندازی کرده و هر از گاهی کتابی را در آن معرفی و مرور می‌کند. او کتاب از کتاب را هم در یک ویدئوی ۱۸ دقیقه‌ای معرفی کرده است:

معرفی کتاب از زبان محمدرضا زمانی

عناوین فرعی فصل‌های کتاب

کتاب چیست؟

تعریف کتاب با توجه به هدف ما معنا پیدا می‌کند / با این تعریف موافق نیستید؟

چرا باید کتاب بخوانیم؟

نشستن در چشم و ذهن دیگری / یادگیری منسجم و ساختارمند / تنفس در افقی گسترده‌تر / تسهیل موفقیت / شکل‌گیری تجربه‌های مرجع در ذهن / بهبود حال روحی / گسترش دایرهٔ واژگان / تأثیر بر فن بیان و سخنوری / تقویت مهارت نوشتن / نوشتن مفید است، حتی بدون مخاطب / چگونه «نوشتن بی‌مخاطب» را تمرین کنیم؟ / این فهرست را کامل‌تر کنید…

چرا کتاب نمی‌خوانیم؟

خواندن کتابهای ضعیف / خواندن کتابهای نامناسب / کتاب‌هایی که سطح نامناسب دارند / خواندن کتابهای غیرمرتبط / اصرار بر مطالعهٔ کامل همهٔ کتاب‌ها / تفسیر نادرست تجربه‌های ناخوشایند قبلی / روش‌های نادرست در ایجاد و تقویت عادت مطالعه / مطالعه لزوماً دوست‌داشتنی نیست

معیارهای انتخاب کتاب

انتخاب کتاب با توجه به پرسش‌های کلیدی‌مان / انتخاب کتاب بر اساس نویسندهٔ آن / تصمیم‌گیری دربارهٔ کتاب‌ها با توجه به ناشر / انتخاب کتاب بر اساس پیشنهاد دوستان / انتخاب کتاب بر اساس پیشنهاد متخصصان / انتخاب‌های سرندیپی / توجه به اهمیت ارجاعات، منابع و مآخذ / کتاب‌های دم‌بریده، بی‌توجهی به منابع و مآخذ در کتاب‌های فارسی / از تعداد نوبت‌های چاپ کتاب چه می‌فهمیم؟ / از تعداد ویراست‌های کتاب چه می‌فهمیم؟ / اهمیت مولفه‌های ظاهری در خرید نسخهٔ کاغذی / اهمیت تأیید کتاب توسط دیگران

سطوح مختلف مطالعه

منظور از یادگیری چیست؟ / مدل بلوم از کجا آمده است؟ / دانستن و به خاطر سپردن / درک مطلب / یادگیری کاربردی / تجزیه و تحلیل / ارزیابی و قضاوت / سطح خلق و ترکیب

چگونه کتاب بخوانیم؟ روش های مطالعه موثر

آیا واقعاً خواندن کار دشواری است؟ / وضعیت محیط و فضای مطالعه / پیش‌خوانی / چقدر در برابر نویسنده تسلیم شویم؟ / خواندن فعالانه در مقابل خواندن منفعلانه / کتاب‌خوانی گروهی / خاطرات کتابی / دربارهٔ تندخوانی

اصول و تکنیک های پرورش عادت کتابخوانی

بیانیه‌ای شخصی در اهمیت کتابخوانی بنویسید / در برنامه‌تان جایی برای کتابخوانی باز کنید / مشخص کنید کتابخوانی جایگزین چه کاری است / قبل از کتاب‌خوانی به چه کاری مشغولید؟  تعداد صفحه‌ها معیار خوبی برای برنامه‌ریزی نیست / از کم شروع کنید / سعی کنید خواندن دو یا سه کتاب را به طور موازی پیش ببرید / دفترچه‌ای برای کتابخوانی داشته باشید / گزارش عملکرد بنویسید / بازخوانی کتابها را در برنامه‌تان بگنجانید / برای مطالعه موثر به طراحی محیط توجه کنید

هدیه دادن کتاب

آیا کتاب هدیهٔ‌ خوبی است؟ / هدیه دادن کتاب به کسانی که کتاب نمی‌خوانند / به پیام هدیه‌تان توجه کنید / نقش علایق هدیه‌دهنده در انتخاب کتاب / انتخاب میان نسخهٔ‌ کاغذی و دیجیتال / به برچسب قیمت کتاب هم توجه کنید / دربارهٔ نوشتن در کتاب هدیه

عکس محمدرضا شعبانعلی

داستان نگارش «از کتاب»

چند سال قبل در یک فایل صوتی آموزشی دو ساعته دربارهٔ کتاب و کتابخوانی صحبت کردم. فایلی که اکنون با عنوان راهنمای خواندن و خریدن کتاب در فروشگاه محصولات صوتی متمم قرار دارد.

حدود دو سال پیش تصمیم گرفتم آن حرف‌ها را در قالب کتابی به همان نام تدوین کنم. کاری که ابتدا ساده به نظر می‌رسید، اما بعداً متوجه شدم که چنین نیست. هم حجم مطالب – در مقایسه با آن‌چه مناسب یک کتاب است – بسیار کم بود و هم بحث‌های بسیاری حول کتاب و کتابخوانی وجود داشت که انتظار می‌رفت در کتابی که دربارهٔ کتاب است، وجود داشته باشد (مثلاً پژوهش‌هایی که دربارهٔ کارکرد تندخوانی انجام شده است).

علاوه بر این‌ها، پس از انتشار آن فایل صوتی کتاب‌ها و مقالات بسیاری هم به دستم رسیده بود که دوست داشتم آن‌ها را در کتاب بگنجانم.

موضوع دیگری هم که وجود داشت، مطالب پراکنده‌ای بود که در روزنوشته‌ها و متمم دربارهٔ کتاب نوشته بودم و منطقی بود حالا که قرار است کتابی دربارهٔ کتاب منتشر شود، آن‌ها هم بازنویسی و تکمیل شده و با منابع جدیدتر و محکم‌تر به‌روز شوند.

بنابراین، برای کسانی که روزنوشته‌ها و متمم را منظم خوانده‌اند، در کنار بخش‌ها و حرف‌های جدید، بخش‌هایی هم تکراری خواهند بود. اما به گمانم بازنویسی و توسعه و تکمیل آن‌ها و ساختاری که در آن قرار گرفته‌اند، به ارزش همان بخش‌های تکراری هم چیزهایی افزوده است.

خلاصه این‌که تصمیم اولیه – که گمان می‌کردم کاری چندهفته‌ای است – به پروژه‌ای تبدیل شد که تا تبدیل شدن به «از کتاب» نزدیک به دو سال وقت گرفت.

این کتاب، گام اول از پروژهٔ بزرگ‌تری است که طی آن قصد دارم به تدریج به آن‌چه در سال‌های اخیر گفته و نوشته‌ام سامان دهم. و صمیمانه امیدوارم از وقت و منابعی که برای خواندنش صرف می‌کنید، راضی باشید.

دانلود رایگان فایل PDF گاهنامه‌های «نسخهٔ‌ بعدی / Next Edition»

همان‌طور که داخل کتاب از کتاب گفته شده، قرار بر این است که این صفحه به تدریج با مطالبی درباره کتاب و کتابخوانی تکمیل شود (اضافه بر آن‌چه در درس کتابخوانی متمم آمده است).

در همین راستا از طریق لینک‌های زیر می‌توانید فایل‌های گاهنامه از کتاب محمدرضا شعبانعلی را بخوانید. قرار است در سال‌های آتی ویراست دوم از کتاب منتشر شود. اما تا زمان انتشار کتاب جدید، می‌توانید با خواندن گاهنامه‌های «نسخهٔ‌ بعدی» از مسیر مطالعه محمدرضا شعبانعلی و کارهایی که برای ویراست بعدی انجام می‌دهد مطلع شوید:

شماره اول گاهنامه

در این شماره، ضمن معرفی گاهنامه به موضوع اپیگراف (پیشانی‌نوشت) پرداخته شده است: متن‌ها، نقل‌قول‌ها یا شعرهایی که در اول کتاب یا ابتدای فصل‌های آن نوشته می‌شود. همچنین کمی دربارهٔ حاشیه نویسی و اهمیت آن صحبت شده است. بحثی که در زبان انگلیسی با اصطلاح مارجینالیا شناخته می‌شود.

دانلود فایل PDF شماره اول گاهنامه

شماره دوم گاهنامه

در شماره دوم به پاورقی و جایگاه آن در کتابها پرداخته شده است. علاوه بر این اشارهٔ کوچکی هم به کتاب بعدی محمدرضا شعبانعلی شده و در پایان عکس دو نمونه از علامت گذاری های محمدرضا شعبانعلی در کتابهایش را می‌بینید. احتمالاً توضیحات این گاهنامه برای علاقه‌مندان به کتاب و کتابخوانی جذاب خواهد بود:

دانلود فایل PDF شماره دوم گاهنامه

۲۰۸ نظر برای از کتاب | حرف‌هایی درباره کتاب و کتابخوانی

  1. احمد احمری گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    سلام
    خیلی کتاب مفیدی بود ، خصوصا فصل “چگونه کتاب بخوانیم”

  2. داود رجبی گفت: (عضو ویژه)

    سلام دوستان دو روز قبل کتاب به دستم رسید،از آنجا که دکتر شعبانعلی راه نقد را برای تک تک متممی های عزیز بسیار باز گذاشته است (واقعا این مورد در کمتر نویسنده ای دیده می شود) پیشنهاد میکنم دوستان نکاتی را که نقد جدی به آنها وارد است را به اشتراک بگذارند، چه بسا این نقدها ویرایش دوم را بهتر و درک ما را از کتاب خوانی بالاتر ببرد. ممنونم از استاد گرامی دکتر شعبانعلی بابت تالیف این کتاب خواندنی.

    • پیام گفت: (عضو ویژه)

      البته محمدرضا شعبانعلی عزیز دکتر نیست و چند جا هم به این موضوع اشاره کرده و معلم رو تا اونجا که من میدونم برازنده ترین لقب برای خودش میدونه.

      • داود رجبی گفت: (عضو ویژه)

        سلام آقا پیام عزیز، ممنونم اطلاع دادی، البته من مقام معلم را خیلی بالاتر از القاب دکتر و مهندس می دانم. انشاالله در موارد دیگر حتما رعایت میکنم. باز هم سپاس از دقت و تذکر صحیح .

  3. سلام

    بیشتر از اینکه از منتشر شدنِ کتاب محمدرضا خوشحال بشم ، از این خوشحال شدم که ناشرِ کتاب ، انتشاراتِ متمم هست,

    براساس این دیدگاه و شناختی که از محمدرضا شعبانعلی دارم حدس میزنم برنامه بلند مدت و بسیار جذابی برای این کار داشته باشه وگرنه مثل سایر کتابهای او که الان هم برای خرید در دسترس هستند به ناشرهای دیگر اعتماد می کرد. امیدوارم حدسم درست باشه و کارهای جدید و جالبی در آینده از این انتشارات ببینیم و همینطور امیدوارم انتشارات متمم ، محافظه کار نباشه و کتاب های خوبِ ناشناخته ی دنیا رو به ما معرفی کنه.

    بی صبرانه مشتاق خواندن کتاب ” از کتاب ” هستم اما مطابق با قانونی که برای خرید کتاب جدید دارم ، حداکثر میتونم ۵ کتاب نخوانده در خانه داشته باشم و برای خرید کتاب محمدرضا ، لازمه که دو جلد کتاب رو به اتمام برسونم.

  4. معصومه دارینی گفت: (عضو ویژه)

    تا ازکتاب را نخوانده بودم تمام سعی ام این بود که کتاب را بدون نگارش خطی یا تیک زدن و… کاملا تمیز و مرتب نگهداری کنم و علتش را هم در این میبینم که وقتی مدرسه می رفتم بابت اینکه کتاب هایم خیلی مرتب نیستند و داخلشان پر از نوشته سرزنش میشدم و موضوع دیگه از انجا که من از خسیسان روزگار  هستم :)) اغلب کتاب رو از کتابخانه امانت میگرفتم که رسم امانت داری است که کتاب تمیز بماند تا همین الان حاشیه نویسی انجام ندادم و چقدر حیف که سفری جذاب با صحنه های بکر در حد دیدن آن مناظر در یک فیلم تنزل داده بودم

    • محمدرضا شعبانعلی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۸ درس)

      معصومه جان.

      الان که کامنت تو رو خوندم داشتم یه چیزی به ذهنم رسید. اونم این که شاید بد نباشه برای شمارهٔ دوم گاهنامهٔ «نسخهٔ بعدی» عکس چند صفحه از کتاب‌هام رو که علامت‌گذاری کرده‌ام بفرستم.

      نه این که چیز خاصی توی خط‌خطی‌ها و یادداشت‌ها و حاشیه‌نویسی‌هام باشه. اما از اون‌جا که من هم مثل تو خیلی سختم بوده توی کتاب بنویسم و خیلی طول کشیده که جرئت کنم این کار رو انجام بدم و کم‌کم سبک خودم رو پیدا کنم، ممکنه چیزی که این روزها از من می‌بینی، تصویری از آیندهٔ تعامل خودت با کتاب‌هات باشه.

      • معصومه دارینی گفت: (عضو ویژه)

        اشتیاق ام چند برابر شد که گاهنامه دوم هم بدست مان برسد واقعا عالی میشود چون که شرح موضوع حاشیه نویسی در “ازکتاب” خیلی خوب بود و با تصویر داشتن و دیدن مصداق از آن تثبیت بهتری در ذهن مان شکل میگیرد   سپاسگزارم  و یک حس عجیبی دارم شبیه یک تجربه هیجان انگیز شیرین و دست اول  که حرف های خواننده کتاب نیز توسط نویسنده کتاب که خیلی عزیز هست خوانده میشود

  5. اگر کتاب خواندن نیز مانند ورزش کردن و غذا خوردن عادت بشود بسیار عالی می شود و طبعا نتیجه ی مفیدی را هم در پی خواهد داشت منتها آدای کتاب خواندن و نوع کتابی را که انتخاب می کنیم بسیار مهم می باشد چون کتاب خواندن ما را بیشتر یاد زمان درس ودانشگاه و امتحان می اندازد برای همین ممکن است برای یک کتاب ساده نیز ما را بااسترس حفظ کردن یا پس دادن مطالب و یا نتیجه گیری کردن ما را به مخاطره بیندازد ولی وقتی ما هر چیزی را با اصول وروش خودش پیگیری کنیم هیچ چیزی سخت نمی شود حتی کتاب خواندن پس تشکر می کنم از جناب شعبانعلی بابت گردآوری این مبحث چون بسیار می تواند ما را در این امر مهم یاری کند و دامنه لغات و طرز فکر های جدیدی را در ما به وجود آورد تا هرچیزی را به سادگی و سریع باور نکنیم و اندکی تفکر را چاشنی مسائل روز مره زندگی کنیم و بتوانم رنگ و لعاب بهتری ببخشیم با کتاب خواندن و از یکنواخت بودن هم خارج می شویم چون کتاب خواندن و نت برداشتن از مباحثی که در طی روز ووقتی را که برای این امر در نظر می گیریم روی هم رفته مسم ثمر خواهد بود و به مرور تاثیر خودش را می گذارد و بی فایده نمیباشد و نکته جالبی را در مورد کامنت گذاری اشاره کردند که برای من جالب بود که می توانیم سهامدار مطالب بشویم

  6. سلام و عرض ادب

    استاد شعبانعلی من هر چقدر «از کتاب» رو بیشتر میخونم بیشتر افسوس میخورم که چرا خود کتاب رو با روش های ذکر شده مطالعه نکردم!

    منم که فقط این حس رو تجربه کردم ؟

    • سبحان فتوح‌آبادی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۲ درس)

      سلام خسته نباشید.

      من هم همین حس را تجربه کردم، اما هرجا نکته‌ای گفت شد که رعایت نمی‌کردم بلافاصله شروع به انجام‌دادنش کردم. مثلاً از صفحه ۲۷۹ به بعد که در کتاب آمده است، برای استفاده بهتر از ماژیک‌ها بهتر است برای هر رنگ موضوع مشخصی تعریف کنیم؛ سریع بر روی یک برگه یک‌رنگ را نوشتم و موضوع آن را مشخص کردم و از این صفحه به بعد کتاب من رنگارنگ شد و رنگ‌های جدید معنای جدید پیدا کردند. یا مثلاً استفاده از نقشه ذهنی بلافاصله از همان صفحه که گفته شد برنامه را دانلود کردم و شروع به ترسیم نقشه ذهنی کردم. درست است که از وسط مسیر شروع به انجام کارها کردم ولی هر دوی این مورد برای من عادت شده است و برای مطالعه کتاب‌های دیگر هم رعایت می‌کنم.

  7. سياوش امامى گفت: (عضو ویژه)

    سلام به همه دوستان راستش از اونجایی که چند روز پیش اینجا

    نظرمو نوشته بودم فکر میکردم دیگه نباید چیزی بنویسم یا حداقل به این زودی نباید بنویسم (اساسا و البته به اشتباه فکر میکردم تو هر درسی اجازه دارم یکبار مشارکت کنم) ولی چون لحظاتی قبل فصل چهارم کتاب (حدود نیمی از اون) تموم شد و بعد از اون اولین گاهنامه رو مطالعه کردم احساس کردم شاید زمان مناسبی باشه برای نوشتن .

    اول میخام در مورد آخرین قسمت گاهنامه که مربوط به امضا کتاب بود بگم که توکامنت قبلیم بعد ازاینکه گفتم امیدوارم چاپ اول دستم برسه همزمان آرزوی اینکه کتاب رو با امضای محمدرضا دریافت کنم رو مطرح کردم ولی احساس کردم شاید خواسته زیاد و  نابجایی باشه و پاکش کردم ولی گاهنامه رو که مطالعه کردم متوجه شدم تنها خودم نبودم که این اشتیاق رو داشتم .

    کتاب به فاصله یک روز و خیلی سریع به دستم رسید وچقدر خوب که من همزمان با سفارش کتاب فایل صوتی مدیریت توجه

    هم از فروشگاه متمم خریدم و قبل از شروع مطالعه این فایل رو گوش داده بودم و باعث شد که با تمرکز بیشترمطالعه کنم وقبل از شروع فرض ذهنی من این باشه که محمد رضا کنارم نشته و برای من صحبت میکنه یا به قول خودش در صفحه ۴۷ دستمو به دستش دادم تا از جایی که هستم منو به جایی ببره که خودش رسیده و دیده .  در مورد از کتاب اولین نکته ای که بعد از باز کردن کتاب توجه منو جلب کرد عکسهای مفهومی زیبایی بود که اول کتاب و بعد ابتدای فصل ها قرار گرفته و باعث میشه غیر از کمی مکث اندکی هم درگیرمعنی عکس بشیم.و نکته دوم معرفی کتابهای ترجمه شده با اسم ناشر آنها در پانویس بود که برای من خیلی ارزشمند هست و منبع بزرگی برای انتخاب کتابهای بعدی

    درفصل دوم در مورد نوشتن بی مخاطب خیلی برای من تازگی داشت و آموزنده بود . در مورد تمرین فصل دوم هم چند مورد به نظرم رسید که درستی یا نادرست بودنش رونمیدونم ولی به اونها اشاره میکنم شاید با کمک دوستان خودم هم متوجه بشم

    ۱افزایش تمرکز: به نظر من فردی که مطالعه میکنه به مرور زمان توجه و تمرکزش بیشتر میشه و دوست داره بهتر و بیشتر بخونه همین که ما این کتاب رو خریدیم میتونه دلیلی بر این ادعا باشه.

    ۲ بالا رفتن جایگاه علمی : به نظرم یکی از شاخصه های اینکه بدونیم فردی چقدر نسبت یه یک موضوع علم داره تعداد کتابهایی هست که در اون حوزه مطالعه کرده .

    نکته دیگه که در موردش میخام حرف بزنم اینه که من یه جاهایی دچار دوگانگی شدم و تناقض دیدم مثلا ص۱۰۵ میگه قطعا ارجح اینست که کتاب نامناسب را از همان اول در دست نگیریم ولی در ص۱۲۴ اشاره میکنه بهترین راه شناخت کتابهای ضعیف خواندن این نوع کتاب هاست .

    در مورد حاشیه نوشته ها نکته جالب دیگه ای که برای من وجود داشت حاشیه رفتن های جدا از متن و توضیحات اضافه بود مثلا در صفحه ۱۵۲ در مورد رابطه حرفه ای با رابطه هویتی با شغل بود که خیلی آموزنده و مفید بود برای من یا  وقتی در صفحه ۱۵۰ و ۱۵۱ در مورد ادغام شرکتها با هم نوشته بود

    در مورد فصل چهارم خیلی کامل و البته برای من کمی خسته کننده بود که دلیلش شاید این بود که برخی مطالب رو قبلا در فایل صوتی چگونه کتاب بخوانیم گوش داده بودم و احساس میکردم تکراریه یا شاید چون هنوز کتابخوان حرفه ای نشدم وگاهی به جای کم کردن سرعت یادگیری  دوست دارم سریعتر فصل تموم شه تا با معیار محمدرضا که میگه فصل رو به عنوان معیار مطالعه در نظر بگیرید هماهنگ باشم و چون این فصل به اندازه سه فصل قبلی زمان برد این احساس رو داشتم ولی با همه این اوصاف احساس میکنم توقسمت آخر فصل  یعنی انتخاب بر اساس ویژگی های ظاهری نکته دیگه ای هم میتونه مورد توجه قرار بگیره و اون اینه که کتابها آیا به خواننده فضایی برای حاشیه نویسی میدهند یا خیر ؟ در اکثر کتابهایی که ناشر به دنبال کاهش قیمت و افزایش فروش هست مخصوصا به قول محمدرضا کتابهای دم بریده شاهد این هستیم که متن طوری در صفحه چیده میشود که انگار ناشر میخواسته از تمام فضای صفحه به نفع خود استفاده کند و حق حاشیه نویسی رو از خواننده سلب کرده

    ببخشید که کمی طولانی شد ولی تصمیم دارم بعد از تمام شدن کتاب هم باز نظرمو بنویسم

    • حسین چناری گفت: (عضو ویژه)

      سیاوش جان سلام.

      احساس کردم بابت ابهامی که مطرح کردی اگر برداشتم رو بنویسم شاید بتونه مفید باشه. این که داخل از کتاب صفحه ۱۰۵ نوشته شده: «قطعا ارجح این است که کتاب نامناسب را از اول در دست نگیریم» و صفحه ۱۲۴ نوشته شده: «عمیقا بر این باورم که بهترین راه تشخیص کتاب‌های ضعیف خواندن این نوع کتاب‌هاست» و طبق مطالعه چند صفحه قبل‌تر می‌دونیم که منظور محمدرضای عزیز از این نوع کتاب‌ها مربوط به نویسندگان واسط هستش و اتفاقا این دو گزاره به نظر من خیلی همسو هستن.

      بخشی از تصویر این روزهای من از یک کتاب‌خوان حرفه‌ای که طبق تعریف داخل کتاب می‌دونیم «کسی که زیاد کتاب خوانده و فوت و فن کتاب‌خوانی را می‌داند و کتاب‌خوانی به بخشی از سبک زندگی‌اش تبدیل شده» اینه که در بهترین حالت سراغ کتاب‌های نامناسب یا ضعیف نریم و یا اگر بنا به هر دلیلی همچین کتاب‌هایی رو خوندیم انتخابمون آگاهانه باشه و بدونیم نویسنده در چه جایگاهی از اون موضوع بوده (فکر می‌کنم خوندن قوانین یادگیری من (۵): یادگیری چریکی در برابر یادگیری منظم پاراگرافی که مربوط به علم الرجال هست هم بتونه مرتبط با این بحث باشه) و ما هم بدونیم با چه هدفی سراغ این کتاب‌ها رفتیم. مثلا در صفحه ۸۹ می‌خونیم که کتاب‌خوان حرفه‌ای (روی صفت حرفه‌ای در کنار واژه کتاب‌خوان به نظرم باید تاکیید داشته باشیم) ممکنه کتاب‌های ضعیف هم بخونه که چند مثال از جمله مثلا تشخیص خلا‌های یک حوزه و این که بفهمیم در چه موضوعاتی جا برای کار هست هم در اون صفحه نوشته شده. و مهمه که تا قبل این که کتاب‌خوان حرفه‌ای نشدیم سراغ کتاب‌های ضعیف  ویا نامناسب نریم.

      و این که اگر مهارت تشخیص کتاب قوی از ضعیف رو به عنوان یک مهارت بپذیریم ( طبق مفهوم پردازی که راجع به کتاب قوی و ضعیف به صورت مستقیم و غیر مستقیم داخل کتاب انجام شده) اتفاقا یکی از بهترین راه‌های تشخیص و بهبود این مهارت خوندن همین کتاب‌های ضعیف هستش. یعنی برداشت من این هست اول باید اینو بپذیریم مهارتی به نام تشخیص کتاب قوی از ضعیف رو در خود پرورش بدیم و بعدش به نظر محمدرضا بهترین راه این تشخیص، خوندن کتاب‌های نویسنده‌های واسط هست.
      در واقع در مسیری که منو شبیه کتاب‌خوان حرفه‌ای می‌کنه باید گاهی خودم شخصا دست به انتخاب‌های نامناسب بزنم و کتاب‌های دست چندم بخونم و به شهود بیشتری برسم تا بتونم وقتی یک کتاب‌ واقعا قوی و دست اول و بدون واسطه می‌بینم به وجد بیام و با خودم بگم این با بقیه در این موضوع خاص فرق داره. اگر بخوام از ابزار آنالوژی کمک بگیرم این موضوع مطرح شده در کتاب در رابطه با خیلی موضوعات دیگه مصداق داره. مثلا برای این که بتونیم یک جنس اصل رو از فیک اون تشخیص بدیم یکی از راه‌های اون این هستش که به اندازه کافی جنس تقلبی رو هم دیده باشیم و با اصلی اون مقایسه کرده باشیم. یا حتی در رابطه با آدم‌ها هم همینه، فکر می‌کنم وقتی کلی آدم ناحسابی به اسم‌های مختلف و حتی با عناوین حسابی دیده باشیم بعدش وقتی یک آدم حسابی واقعی رو ببینیم سریع‌تر می‌تونیم تشخیص بدیم. به نظرم حتی در انتخاب همکار و کارمند و کارفرما هم می‌شه با این نگاه بازم مصداق پیدا کرد. این قسمت رو حتما بعدا در کامنت‌هایی که می‌خوام این‌جا بنویسم بیشتر توضیح می‌دم.

      اما در تکمیل پاراگراف قبلی، طبق مدل ذهنی هزینه فرصت که از محمدرضای عزیز یاد گرفتم، و بارها در چندین جای کتاب می‌تونستم ببینمش، مثلا صفحه ۹۷ جایی که به نویسنده یک فرصت دیگه می‌دیم و محمدرضا نوشتن که روش ایشون این هست اگر برای دو فصل احساس نارضایتی کنند یا حس کنند کتاب مناسب ایشون نیست یا کتاب ضعیفه خیلی راحت با احساس پیروزی کتاب را نیمه‌کاره رها می‌کنند. و برداشت شخصی من این هستش مرتبط با این مدل ذهنی و همین‌طور که در جای دیگه‌ای از کتاب هم اشاره شد، من نوعی که هنوز شبیه کتاب‌خوان حرفه‌ای نشدم خیلی خیلی مهمه اوایل این مسیر خیلی گزینشی دست به انتخاب بزنم و هر کتابی رو نخونم، سراغ کتاب‌های نامناسب و ضعیف نرم تا اون شوق یادگیری و مطالعه در من خاموش نشه و بعدش که یک کتاب‌خوان حرفه‌ای شدم و با چند تجربه حتی متوالی ناخوشایند، کتاب از سبک زندگیم جدا نخواهد شد اون موقع اگر لازم شد شاید سراغ خوندن کتاب‌های ضعیف هم برم ولی آگاهانه. و در این مسیر هستش که فکر می‌کنم می‌تونیم کم کم به تکاملی برسیم که جز در موارد خاص از اول سراغ خوندن کتاب ضعیف نریم.

      اینم دوست دارم بگم در طی ۲٫۵ سال گذشته که متممی شدم (قبل اون فقط عضو متمم بودم) اولین درسی که از متمم خوندم همون فایل‌های صوتی راهنمای خواندن و خریدن کتاب بود، چون متمم و روزنوشته‌های مصداقی از کتاب برام بودن و دغدغه بهتر خوندن و بهتر فهمیدن و بهتر به کارگیری دانسته‌ها در عمل رو داشتم و حداقل سه بار از فایل‌ها رونویسی کامل کردم و چندبار بازنویسی و شاید حدود ده بار هم شنیدم و باز هم توی برنامه مطالعاتیم هست، منم یک زمانی خیلی دوست داشتم سریع از روی فصل‌ها رد بشم ببینم آخرش چی می‌شه ولی خب الان خیلی آرومم و حس خوبی دارم و منم باور دارم به این گزاره که تنها راه سریع‌تر یادگرفتن کندکردن مسیر یادگیری هستش.

       

       

  8. سحر شاکر گفت: (عضو ویژه)

    اولین گاهنامه کتاب رو امروز خوندم، از بحث حاشیه‌نویسی نوشتین،‌ خواستم بگم این کار خیلی بهم درمورد دنبال‌کردن یه کتاب کمک کرده ولی همیشه عذاب وجدان و وسواس از این داشتم که کتاب باید تمیز باشه. با خوندن «از کتاب» این وسواس خیلی کمتر شد و دیدم دلبستگیم به مطالب چقدر بیشتر میشه. در مورد متمم هم سعی می‌کنم این ایده رو اجرا کنم معمولا کامنت‌گذاشتن برام کار سختی به حساب میاد. الان توی داکیومنت‌هام برای درسی که می‌خونم جمله‌ای می‌بینم که خاطره‌ای رو تداعی میکنه می‌نویسم. مثلا این کامنت شما توی درس مالیات پنجره‌ها خیلی تداعی‌ها و داستان‌های زیادی رو توی ذهنم trigger کرد:
    «اما نقطهٔ شروع بهتری بود و از این نقطه می‌شد نقاط ضعف را بهینه کرد»

    • محمدرضا شعبانعلی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۸ درس)

      سحر جان سلام.

      خوشحالم که گاهنامه رو خوندی و دغدغه‌ات رو در مورد تمیز موندن کتاب می‌فهمم. یکی از سوال‌هایی که همیشه برای من بوده اینه که این دغدغهٔ تمیز موندن کتاب از کِی درست شده؟ جالبه که وقتی به قرن‌ها قبل میریم و کتاب‌هایی که استنساخ می‌شدن (یعنی نسخه‌برداری دستی میشده و یه نفر می‌نشسته از روی کتاب می‌نوشته و به دیگران می‌داده)، می‌بینیم حاشیه‌نویسی خیلی رایجه. حتی در اوایل اومدن ماشین چاپ که به هر حال هنوز کتاب‌ها به سادگی امروز تکثیر نمیشد، حاشیه‌نویسی خیلی زیاده. من یه سری اطلاعات در این باره جمع کرده‌ام که احتمالاً میره برای ویراست دوم. مثلاً‌ فکر کن وقتی کتاب گالیله فقط چند ده نسخه توی یه کشور بوده، خوانندهٔ گمنامی که لزوماً هم صاحب‌نظر نبوده،‌ راحت حاشیه‌نویسی می‌کرده (الان این نسخه‌ها موجوده). اما الان که چاپ خیلی راحت شده و ما می‌دونیم که حتی به فرض که کتاب کثیف بشه،‌ یه دونه دیگه ازش هست، یا حتی اگر خیلی وسواس داشته باشیم، اصلاً میشه دو نسخه از کتاب بخریم و یکی رو حاشیه‌نویسی کنیم (خلاصه منظورم اینه که حاشیه‌نویسی خطای غیرقابل‌جبران نیست و نسخه‌ها هم دیگه اون ارزشِ حاصل از کمیابی را ندارند) سخت‌گیرتر هستیم (این شامل حسِ خودم هم در سال‌های قبل میشه).

      خلاصه این که این موضوع و ریشهٔ شکل‌گیری این نگرش برام جالبه و خیلی دوست دارم بتونم علت‌ها یا لااقل توجیه‌هایی رو براش پیدا کنم.

      اما در مورد کامنت‌گذاری در متمم (و حتی اکانت‌های شبکه‌های اجتماعی و هر جای تعاملی دیگه)، حرف تو فرصت خوبیه که چند جملهٔ دیگه از جکسون – که توی گاهنامه بهش اشاره کردم – نقل کنم. اون اتفاقاً‌ به فضای دیجیتال هم اشاره می‌کنه و می‌گه توی فضای دیجیتال هم مثل متن‌های کاغذی، کامنت گذاشتن مالکیت ایجاد می‌کنه. یعنی فرض کن توی متمم یا اینستاگرام یا توییتر (X) یا هر جای دیگه مثلاً‌ ۱۰۰ تا مطلب خوندی. از بین این ۱۰۰ تا زیر ۵ تا از اون‌ها کامنت می‌ذاری. اگر یه بار دیگه لیست این صد مطلب رو ببینی، یا پست‌های اکانت اینستای یه نفر رو بالا و پایین کنی و ببینی، اون‌هایی که زیرش کامنت داری، به نوعی «مال تو» حساب میشن. جالبه که هر چی مطالب قدیمی‌تر می‌شن و گذر زمان بیشتر بهشون می‌خوره، ارزش کامنت‌ها هم بیشتر می‌شه و سهم مالکیت کامنت‌گذار (یا به تعبیر جکسون annotator) بیشتر میشه. الان وقتی یه مطلب خبری رو که ده سال قبل منتشر شده می‌خونیم، کامنت‌هاش رو با دقت بیشتری می‌خونیم. انگار حرف‌شون به اندازهٔ نویسنده ارزش داره. چون کانتکست رو برامون مشخص می‌کنن.


      به خاطر همین من همیشه به بچه‌هایی که هر جایی (نه فقط در متمم یا روزنوشته) می‌گن ما کامنت نمی‌ذاریم چون حس می‌کنیم حرف خاصی برای گفتن نداریم، می‌گم کامنت ساده هم میشه گذاشت. با کامنت‌گذاری سهامدار اون مطلب شو.

  9. محسن شیروانی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۴ درس)

    لحطاتی پیش، خواندن “اولین گاهنامه ی از کتاب”را تمام کردم.

    خواندنش برای من، آموزنده، هیجان انگیز و لذت بخش بود؛ مخصوصاً عکس آخرِ این گاهنامه.

    منتظر گاهنامه های بعدی هستم. و همین طور، مشتاقانه انتظار ویراست دوم کتاب رو می کشم.

     

    پی نوشت: با خودم فکر می کردم آیا روزی می شود کتاب “پیچیدگیِ” محمدرضا شعبانعلی چاپ شود و ما، گاهنامه هایی از این دست برای کتاب دریافت کنیم؟ به امید آن روز.

  10. با سلام و احترام

    مثل همیشه نوآور و خلاق امیدوارم مسیر خلاقیت و نوآوریتون مستدام باشه به امید روزهای روشن برای ایران و ایرانی

  11. سياوش امامى گفت: (عضو ویژه)

    تقریبا هیچ فردی رو پیدا نمیکنیم که از خوبی کتاب و فواید مطالعه آگاه نباشه و حتی مطالعه کتاب رو به دیگران پیشنهاد نده ، ولی اینکه متوجه شی چه کتابی و بخونی و چطور بخونی و مهمتر از همه چجوری از مطالبی که یاد گرفتی استفاده کنی به نظر من یه مسیر طولانیه که نیاز به آزمون خطا و صرف زمان ، انرژی و هزینه زیادی داره اینجاست که ارزش یه مرد شریف و دغدغه مند به اسم محمدرضاشعبانعلی و  بزرگی کاری که انجام میده معلوم میشه ، کسی که تجربیات چند ساله  خودش رو  خیلی دوستانه با فایل (https://motamem.org/راهنمای-خواندن-خریدن-کتاب-صوتی/)  در اختیار همه ما گذاشت و به همه ما کمک کرد تا برای انتخاب کتاب و تکنیکهای مطالعه یه مدل داشته باشیم . صادقانه بعد از گوش دادن به اون ۲ ساعت آموزش که بارها و بارها تکرار شده ،دیدم نسبت به واژه های : کتاب ، ناشر ، نویسنده ،مطالعه ، علامت گذاری ، یادداشت برداری ، محل مطالعه و از همه مهمتر چاپ چندم روی جلد …عوض شد ، یادمه چند ساعت درگیر تمرین جداسازی بر اساس ناشران بودم و بعد از اون دیگه همینطوری کتاب نخریدم مخصوصا کتابهایی که ترند میشن و به قول محمدرضا فکر میکنیم اگه اونهارو نخونیم کتابخون نیستیم 
    دو ماهی میشد که به متمم سر نزده بودم و امروز بعد ورود  به سایت اولین چیزی که توجهم رو جلب کرد انتشار از کتاب به قلم محمدرضای عزیز بود و نکته دومی که خیلی بیشتر برام  قابل توجه بود انتشارات متمم بود که نوید اینو میده که در آینده اتفاقات خیلی خوبی تو صنعت چاپ کتاب خواهد افتاد و بدون شک اصول جدیدی برای چاپ کتاب تعریف خواهد شد ،
    من که حدود چند دقیقه طول کشید تا خریدمو قطعی کنم و هنوز هم امیدوارم چاپ اول این کتاب دستم برسه هر چند که حدس میزدم وبا خوندن کامنت خود محمدرضا مطمئن شدم این کتاب فقط در دو نوبت قراره چاپ شه و سال بعد ویراست جدیدش چاپ میشه و این یکی از اون اصولی هست که گفتم صنعت چاپ به خودش خواهد دید به واسطه انتشارات متمم.
    بی صبرانه منتظر رسیدن این کتاب میمونم و میدونم قراره کلی آموزش ناب در مورد کتاب و کتابخوانی یاد بگیرم بعد از مطالعه هم سعی میکنم نظرمو با شما عزیزان به اشتراک بگذارم

  12. محمد علی خالوئی گفت: (عضو ویژه)

    من به عنوان مخاطب متمم و مخاطب فایل‌های صوتی و برخی روزنوشت‌های آقای شعبانعلی، بسیار از محتوای منسجم، زنجیروار و زیبایشان لذت می‌برم و امیدوارم در اولین فرصت بتوانم این کتاب را مطالعه کنم.

  13. عرفان گفت:

    با سلام خدمت دوستان و خسته نباشید بابت تمام زحمات محمدرضا

    بی شک برای من بسیار مفید خواهد بود چون واقعا بعضی وقتا نمیدونم چطور کتاب انتخاب کنم.

  14. خدیجه گفت:

    رشته تحصیلی من علم اطلاعات یا همان کتابداری و اطلاع رسانی قدیم است. هم رشته ای های من عموما در کتابخانه کار می کنند جایی که در کتاب شفاخانه جان نامیده شده است. کتابدارها رابط بین کتاب و خواننده هستند و خواندن این کتاب برای انها واجب است.

    در کتاب از ناشران نویسندگان تهیه کنندگان محتوا نامبرده شد کاش نامی هم از کتابدار برده می شد

    کتاب را یکبار خواندم و مجددا در حال خواندن مجدد هستم تا فصل دوم تاکنون برای بار دوم پیش رفته ام. همانگونه که در انتهای کتاب نویسنده اشاره کرده است کاش درباره مهارت نام بردن و ذکر از مطالب کتاب خونده شده هم در حرفها و سخنرانی ها هم در جلد دوم کتاب به تفضیل پرداخته شود که خیلی از افراد همچون من مشتاق خواندن ان هستند.

    • محمدرضا شعبانعلی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۸ درس)

      خدیجه جان.

      حرفت کاملاً‌ درسته و تذکرت بسیار ارزشمنده. دو تا حرفه و تخصص هست که هر دو بسیار مهمند و جاشون در ویراست اول «از کتاب» خالیه. یکی ویراستاری و دیگری کتابداری و علم اطلاعات.

      در مورد ویراستاری، به خاطر تنش‌هایی که در فازهای اول ویرایش کتاب وجود داشت (قبل از این‌که خانم عطری عزیز مسئولیتش رو بر عهده بگیرند)، ترجیحم این شد که در ویراست اول چیزی ننویسم که سوء‌برداشت ایجاد نشه. ولی قطعاً در ویراست دوم بهش اشاره می‌کنم.

      در مورد علم اطلاعات یا کتابداری و اطلاع‌رسانی، مشکل سواد من بود. یعنی احساس کردم اشاره در حد چند جمله، ممکنه حتی به نوشتن گزاره‌‌های غلط منتهی بشه. برای این که بشه یک زیرعنوان (ولو در حد دو سه صفحه) هم مطلب بنویسم، هم به مطالعهٔ بیشتر نیاز داشتم و هم به گفتگو با چند نفر متخصص که در اون مقطع امکان برای هیچ‌یک از این دو فراهم نبود.


      قول می‌دم این نقص جدی در ویراست دوم اصلاح بشه. در کنار این دو بحث، موضوع سومی هم هست که انتظار میره در چنین کتابی – هر چند مختصر – بهش اشاره بشه. اون هم خود کتابخانه‌ها و کارکردشون در عصر جدیده. به نظرم این بحث هم قشنگه و لازمه که در ویراست بعدی کتاب باشه.

  15. بعضی از کتاب ها رو به خاطر اسم روی جلد یا موضوع کتاب خریداری می کنیم، و بعضی ها رو بخاطر نویسنده و بعضی ها رو به خاطر انتشارات اون کتاب  و دقتی که روی انتخاب و چاپ کتاب می کنه می خریم ” انتشارات متمم” هم زمان یعنی موضوع خوب ، نویسندۀ خوب و انتشارات خوب. حقیقتا سطح انتظارم خیییلی از متمم بالاست و بالاتر هم رفت ،یه جور جای خالیش احساس میشد. خوشحالم و امیدوارم مثل همیشه خوب بمونن و بهتر بشن و عالی باشن.

  16. ?بدون شک هر کسی که اهل #کتاب_و_کتابخوانی در ایران باشد نام #محمدرضا_شعبانعلی به گوشش خورده است. کسی که بیش از دو دهه دستی بر آتش دارد و بیش از چندیدن هزار مطلب در سایت #متمم ارائه کرده است. بدون اغراق هر کلمه و هر جمله ای از این نویسنده را در کتاب را خواندم، حس شوق و آرامشی که به مخاطب ارائه می کند را با جان دل احساس کردم.

    ?نویسنده چنان به مخاطب و قلم خویش متعهد و پایبند است که می توان ره چند ساله رو با تمام سلول و روح جاودان لمس کرد. نگاهی که محمدرضا شعبانعلی به موضوع داشته، نگاهی کاملا کارشناسی و چند بعدی و عادلانه و شیوا و دل انگیز و پر از تجربه های طلائی است.

    ?هر ثانیه ای که از عمرم را برای خواندن این کتاب گذراندم، احساس لحظه های مفید در کنار این بزرگمرد بودن را لمس کردم و چه قدر وجود چنین افرادی را می توان سرمایه ای عظیم برای کشور دانست. توصیه می کنم حتما این کتاب را مطالعه کنید. بدون شک ارزش چندین بار خواندن را دارد…

     

  17. اسماعیل اصلانی دیرانلو گفت: (عضو ویژه)

    امیدوارم این حرکت رو ادامه بدید و به تألیف و ترجمه کتاب‌های مفید ادامه بدید.

  18. برای من نکته ی زیبا و امید بخش انتشار این کتاب جدا از بهره مندی از قلم محمدرضا شعبانعلی عزیز و فرصت تجربه ی مطالعه یک اثر دقیق و آموزنده، دیدن عنوان انتشارات متمم بود. این یعنی امید داشتن به انتشار کتاب هایی فوق العاده و دوست داشتنی در آینده ی نزدیک.
    در پس تولد این انتشارات احتمالا محمدرضا و تیم دوست داشتنی ش کلی برنامه ریزی و هدف گذاری دقیق ترتیب دادند. به امید درخشش و توفیق بیش از پیش متمم.

  19. حسام الدین کارشناس گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    اول کتاب از کتاب جملات زیر را نوشتم:
    این کتاب چاپ اول را با افتخار در تاریخ۱۴۰۳/۰۲/۲۴ از سایت متمم خریداری کردم. و از زمانی، که برای مطالعه در نظر گرفته بودم و کتاب های دیگری را می خواندم استفاده کردم و خواندن این راکتاب شروع کردم.
    و تکمیل مطالب که در صفحه دیدگاهها عرض میکنم
    ممکنه به دلایل زیر باشد که، خواندن کتاب مقدمه ای بر سیستم های پیچیده(نخسه pdf/v41)  و کتاب از کتاب آقای شعبانعلی اینقدر برایم لذت بخش باشد.
    موضوع کتاب
    در حد خودم شناخت و آشنا بودن با مدل ذهنی نویسنده، محمدرضا شعبانعلی
    انسجام خیلی خوب مطالب کتاب
    دغدغه های ذهنی خودم

  20. فقط امیدوارم قبل از مرگم
    روزی باشه که بتونم صفحه مخصوص خرید کتاب پیچیدگی محمدرضا شعبانعلی رو باز کنم و کتاب رو سفارش بدم.
    واقعا میتونم بگم یکی از زیباترین و جذاب ترین لحظات زندگی من وقتی بود که مقدمه پیچیدگی رو شروع کردم و هر چی جلوتر رفتم از این جهان بینی بیشتر لذت بردم.
    مقدمه سوالات مسیر و انسجام بی نظیرش دقت علمی بسیار بالا ذکر منابع ریز و پاورقی های فوق العاده مفید.
    از خود موضوع هم میگذرم که دنیایی بزرگه واسه خودش.
    اینجا زیر پست «از کتاب» گفتم شاید جای بدی نباشه برای نوشتن یکی از آرزوهام و اعلامش به آقای شعبانعلی که بدونن حس من به کتاب پیچیدگی چگونه هست.