Menu

از کتاب | حرف‌هایی درباره کتاب و کتابخوانی

کتاب از کتاب - نوشته محمدرضا شعبانعلی

مشخصات «از کتاب»

عنوان از کتاب
عنوان فرعی حرف‌هایی درباره کتاب و کتابخوانی
نویسنده محمدرضا شعبانعلی
ویراستار مریم عطری
تعداد صفحه ۴۰۰
قطع رقعی
شابک ۹۷۸-۶۲۲-۹۴۶۸-۹۱-۳
ناشر انتشارات متمم
نوبت چاپ دوم
قیمت ۴۸۰ هزار تومان (پس از تخفیف: ۳۸۴ هزار تومان)

قیمت کتاب و شرایط ارسال

قیمت کتاب «از کتاب» ۴۸۰ هزار تومان است که فعلاً شرایط زیر هم برای فروش آن در نظر گرفته شده است:

  • ۲۰٪ تخفیف (بعد از تخفیف = ۳۸۴ هزار تومان)
  • ارسال رایگان به همهٔ نقاط کشور با پست پیشتاز

با توجه به تراکم ارسال محموله‌های پستی در پایان سال و افزایش احتمال خطا در پردازش و آسیب‌دیدگی بسته‌ها در شرکت پست، فروش کتاب «از کتاب» در حوالی سال نو انجام نمی‌شود و از روز شنبه ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۴ دوباره آغاز خواهد شد.

اگر میل دارید به محض شروع تحویل کتاب برایتان پیام بفرستیم و خبر دهیم، اطلاعات تماس خود را در فرم زیر بنویسید.

نام و نام خانوادگی (الزامی)

ایمیل (الزامی)

شماره موبایل (الزامی)

اگر توضیح تکمیلی دارید در در اینجا بنویسید:

هم‌چنین می‌توانید سوال خود را مستقیماً به ایمیل azketab at motamem.org ارسال کنید (به جای at علامت @ را قرار دهید).

توضیح دربارهٔ امضا: از آن‌جا که بعضی دوستان دربارهٔ امضای کتاب پرسیده بودند، هم از آن‌جا که این کتاب‌ها شرینک شده (بسته‌بندی با پلاستیک) و هم به این علت که فرایند ارسال آن‌ها مستقل از متمم مدیریت می‌شود، متأسفانه امکان امضای کتاب‌ها وجود ندارد. فرایندهای فعلی با دو هدف تعریف شده‌اند: (۱) حمل ایمن و بدون آسیب‌دیدگی و (۲) کاهش هزینهٔ لجستیک در حدی که متمم بتواند هزینه‌ها را تقبل کرده و آن را از خوانندگان دریافت نکند.

فهرست مطالب کتاب «از کتاب»

فصل اول | کتاب چیست؟

فصل دوم | چرا باید کتاب بخوانیم؟

فصل سوم | چرا کتاب نمی‌خوانیم؟

فصل چهارم | معیارهای انتخاب کتاب

فصل پنجم | سطوح مختلف مطالعه

فصل ششم | چگونه کتاب بخوانیم؟

فصل هفتم | پرورش عادت کتابخوانی

فصل هشتم | هدیه دادن کتاب

فهرست با جزئیات بیشتر

نوشتهٔ محمدرضا شعبانعلی در پشت جلد کتاب

کارهای بسیاری هست که سال‌های سال فکر می‌کنیم راه انجام دادن آن‌ها را به‌درستی می‌دانیم و به همین علت دنبال روش درست انجام‌ دادنشان نمی‌رویم، در حالی که می‌شود آن‌ها را به شیوه‌ای‌ بهتر و مؤثرتر انجام داد. نفس کشیدن شاید بهترین مثال باشد. همهٔ ما جایی در مسیر زندگی متوجه شده‌ایم که می‌شد بهتر تنفس کرد. با اینکه از بدو تولد، بی‌ لحظه‌ای وقفه، مشغول همین کار بوده‌ایم و به یک معنا عمری آن را تمرین کرده‌ایم.
کتاب‌‌خوانی از همین کارهاست. حتی کتاب‌خوان‌های حرفه‌ای هم گاهی پس از سال‌ها متوجه می‌شوند که می‌شد کتاب‌ها را بهتر خواند و از مطالعهٔ آن‌ها بیشتر بهره برد.
از کتاب بر پایهٔ همین فرض نوشته شده، البته نه با ادعای نشان دادن بهترین راه‌ها، بلکه صرفاً در حد تلاشی برای آشنایی‌زدایی از این کار آشنا: کتاب‌خوانی.

عکس پشت جلد کتاب از کتاب

فایل ویدئویی معرفی کتاب (از کانال یوتیوب محمدرضا زمانی)

دوست عزیز متممی‌مان محمدرضا زمانی اخیراً کانالی در یوتیوب راه‌اندازی کرده و هر از گاهی کتابی را در آن معرفی و مرور می‌کند. او کتاب از کتاب را هم در یک ویدئوی ۱۸ دقیقه‌ای معرفی کرده است:

معرفی کتاب از زبان محمدرضا زمانی

عناوین فرعی فصل‌های کتاب

کتاب چیست؟

تعریف کتاب با توجه به هدف ما معنا پیدا می‌کند / با این تعریف موافق نیستید؟

چرا باید کتاب بخوانیم؟

نشستن در چشم و ذهن دیگری / یادگیری منسجم و ساختارمند / تنفس در افقی گسترده‌تر / تسهیل موفقیت / شکل‌گیری تجربه‌های مرجع در ذهن / بهبود حال روحی / گسترش دایرهٔ واژگان / تأثیر بر فن بیان و سخنوری / تقویت مهارت نوشتن / نوشتن مفید است، حتی بدون مخاطب / چگونه «نوشتن بی‌مخاطب» را تمرین کنیم؟ / این فهرست را کامل‌تر کنید…

چرا کتاب نمی‌خوانیم؟

خواندن کتابهای ضعیف / خواندن کتابهای نامناسب / کتاب‌هایی که سطح نامناسب دارند / خواندن کتابهای غیرمرتبط / اصرار بر مطالعهٔ کامل همهٔ کتاب‌ها / تفسیر نادرست تجربه‌های ناخوشایند قبلی / روش‌های نادرست در ایجاد و تقویت عادت مطالعه / مطالعه لزوماً دوست‌داشتنی نیست

معیارهای انتخاب کتاب

انتخاب کتاب با توجه به پرسش‌های کلیدی‌مان / انتخاب کتاب بر اساس نویسندهٔ آن / تصمیم‌گیری دربارهٔ کتاب‌ها با توجه به ناشر / انتخاب کتاب بر اساس پیشنهاد دوستان / انتخاب کتاب بر اساس پیشنهاد متخصصان / انتخاب‌های سرندیپی / توجه به اهمیت ارجاعات، منابع و مآخذ / کتاب‌های دم‌بریده، بی‌توجهی به منابع و مآخذ در کتاب‌های فارسی / از تعداد نوبت‌های چاپ کتاب چه می‌فهمیم؟ / از تعداد ویراست‌های کتاب چه می‌فهمیم؟ / اهمیت مولفه‌های ظاهری در خرید نسخهٔ کاغذی / اهمیت تأیید کتاب توسط دیگران

سطوح مختلف مطالعه

منظور از یادگیری چیست؟ / مدل بلوم از کجا آمده است؟ / دانستن و به خاطر سپردن / درک مطلب / یادگیری کاربردی / تجزیه و تحلیل / ارزیابی و قضاوت / سطح خلق و ترکیب

چگونه کتاب بخوانیم؟ روش های مطالعه موثر

آیا واقعاً خواندن کار دشواری است؟ / وضعیت محیط و فضای مطالعه / پیش‌خوانی / چقدر در برابر نویسنده تسلیم شویم؟ / خواندن فعالانه در مقابل خواندن منفعلانه / کتاب‌خوانی گروهی / خاطرات کتابی / دربارهٔ تندخوانی

اصول و تکنیک های پرورش عادت کتابخوانی

بیانیه‌ای شخصی در اهمیت کتابخوانی بنویسید / در برنامه‌تان جایی برای کتابخوانی باز کنید / مشخص کنید کتابخوانی جایگزین چه کاری است / قبل از کتاب‌خوانی به چه کاری مشغولید؟  تعداد صفحه‌ها معیار خوبی برای برنامه‌ریزی نیست / از کم شروع کنید / سعی کنید خواندن دو یا سه کتاب را به طور موازی پیش ببرید / دفترچه‌ای برای کتابخوانی داشته باشید / گزارش عملکرد بنویسید / بازخوانی کتابها را در برنامه‌تان بگنجانید / برای مطالعه موثر به طراحی محیط توجه کنید

هدیه دادن کتاب

آیا کتاب هدیهٔ‌ خوبی است؟ / هدیه دادن کتاب به کسانی که کتاب نمی‌خوانند / به پیام هدیه‌تان توجه کنید / نقش علایق هدیه‌دهنده در انتخاب کتاب / انتخاب میان نسخهٔ‌ کاغذی و دیجیتال / به برچسب قیمت کتاب هم توجه کنید / دربارهٔ نوشتن در کتاب هدیه

عکس محمدرضا شعبانعلی

داستان نگارش «از کتاب»

چند سال قبل در یک فایل صوتی آموزشی دو ساعته دربارهٔ کتاب و کتابخوانی صحبت کردم. فایلی که اکنون با عنوان راهنمای خواندن و خریدن کتاب در فروشگاه محصولات صوتی متمم قرار دارد.

حدود دو سال پیش تصمیم گرفتم آن حرف‌ها را در قالب کتابی به همان نام تدوین کنم. کاری که ابتدا ساده به نظر می‌رسید، اما بعداً متوجه شدم که چنین نیست. هم حجم مطالب – در مقایسه با آن‌چه مناسب یک کتاب است – بسیار کم بود و هم بحث‌های بسیاری حول کتاب و کتابخوانی وجود داشت که انتظار می‌رفت در کتابی که دربارهٔ کتاب است، وجود داشته باشد (مثلاً پژوهش‌هایی که دربارهٔ کارکرد تندخوانی انجام شده است).

علاوه بر این‌ها، پس از انتشار آن فایل صوتی کتاب‌ها و مقالات بسیاری هم به دستم رسیده بود که دوست داشتم آن‌ها را در کتاب بگنجانم.

موضوع دیگری هم که وجود داشت، مطالب پراکنده‌ای بود که در روزنوشته‌ها و متمم دربارهٔ کتاب نوشته بودم و منطقی بود حالا که قرار است کتابی دربارهٔ کتاب منتشر شود، آن‌ها هم بازنویسی و تکمیل شده و با منابع جدیدتر و محکم‌تر به‌روز شوند.

بنابراین، برای کسانی که روزنوشته‌ها و متمم را منظم خوانده‌اند، در کنار بخش‌ها و حرف‌های جدید، بخش‌هایی هم تکراری خواهند بود. اما به گمانم بازنویسی و توسعه و تکمیل آن‌ها و ساختاری که در آن قرار گرفته‌اند، به ارزش همان بخش‌های تکراری هم چیزهایی افزوده است.

خلاصه این‌که تصمیم اولیه – که گمان می‌کردم کاری چندهفته‌ای است – به پروژه‌ای تبدیل شد که تا تبدیل شدن به «از کتاب» نزدیک به دو سال وقت گرفت.

این کتاب، گام اول از پروژهٔ بزرگ‌تری است که طی آن قصد دارم به تدریج به آن‌چه در سال‌های اخیر گفته و نوشته‌ام سامان دهم. و صمیمانه امیدوارم از وقت و منابعی که برای خواندنش صرف می‌کنید، راضی باشید.

دانلود رایگان فایل PDF گاهنامه‌های «نسخهٔ‌ بعدی / Next Edition»

همان‌طور که داخل کتاب از کتاب گفته شده، قرار بر این است که این صفحه به تدریج با مطالبی درباره کتاب و کتابخوانی تکمیل شود (اضافه بر آن‌چه در درس کتابخوانی متمم آمده است).

در همین راستا از طریق لینک‌های زیر می‌توانید فایل‌های گاهنامه از کتاب محمدرضا شعبانعلی را بخوانید. قرار است در سال‌های آتی ویراست دوم از کتاب منتشر شود. اما تا زمان انتشار کتاب جدید، می‌توانید با خواندن گاهنامه‌های «نسخهٔ‌ بعدی» از مسیر مطالعه محمدرضا شعبانعلی و کارهایی که برای ویراست بعدی انجام می‌دهد مطلع شوید:

شماره اول گاهنامه

در این شماره، ضمن معرفی گاهنامه به موضوع اپیگراف (پیشانی‌نوشت) پرداخته شده است: متن‌ها، نقل‌قول‌ها یا شعرهایی که در اول کتاب یا ابتدای فصل‌های آن نوشته می‌شود. همچنین کمی دربارهٔ حاشیه نویسی و اهمیت آن صحبت شده است. بحثی که در زبان انگلیسی با اصطلاح مارجینالیا شناخته می‌شود.

دانلود فایل PDF شماره اول گاهنامه

شماره دوم گاهنامه

در شماره دوم به پاورقی و جایگاه آن در کتابها پرداخته شده است. علاوه بر این اشارهٔ کوچکی هم به کتاب بعدی محمدرضا شعبانعلی شده و در پایان عکس دو نمونه از علامت گذاری های محمدرضا شعبانعلی در کتابهایش را می‌بینید. احتمالاً توضیحات این گاهنامه برای علاقه‌مندان به کتاب و کتابخوانی جذاب خواهد بود:

دانلود فایل PDF شماره دوم گاهنامه

۲۰۹ نظر برای از کتاب | حرف‌هایی درباره کتاب و کتابخوانی

  1. امید گفت: (عضو ویژه)

    این کتاب – از کتاب – اشک من را درآورد

    یکی از شیوه‌های آغاز صحبت این است که حرف خود و نیت از حرفی که می‌خواهی بزنی را اول کار نگویی و سعی کنی ابتدا خاک رو شخم بزنی و کمی به خاک برسی و بعد دانه را بکاری و ازش مراقبت کنی تا در ذهن و جان خواننده میوه دهد اما می‌خوام این‌بار صراحتاً حرفم رو بگویم و در ابتدایی ترین کلماتم آخرین کلماتی که باید نتیجه گیری می‌کردم را بگویم.

    دنبال نقل‌وقول و آوردن نکات ارزشمند داخل کتاب نیستم، دنبال ذکر کردن جملات گرانبهای آن نیستم، دنبال تعریف و تجمید نیستم، دنبال ترغیب دیگران برای خواندن کتاب نیستم، دنبال توصیه به خرید نیستم چون میخواهم حرف دلم را بزنم و اگر کسی دنبال خواندن این دنبال کردن ها است بهتره است کلمات کتاب را از زبان محمدرضا شعبانعلی عزیز بخواند و لذتش را ببرد و حقیقتاً این دل‌نوشته من به کارش نخواهد آمد.

    وقتی کتاب را سفارش دادم با شوق و ذوق فراوان بود که به ناچار نمی‌توانم آن را شرح دهم اما شوق و ذوق زیادی را متصور شوید مثل لحظه‌ای که در بیابان بعد از پیدا کردن سه سراب به چشمه‌ای چوشان رسیدید. وقتی کتاب را سفارش دادم هر روز به امید به صدا درآمدن زنگ بودم که پستچی محترم زنگ این دل را به صدا در می‌آورد یا نه. بالاخره کتاب مقابل مردمک چشم‌هایم قرار گرفت. مثل هر کتابی کمی نگاهش کردم و کم‌کم بین صفحات آن گم شدم و بعد از بررسی اجمالی به بخش تقدیم رسیدم و ارزش مکث کردن و فکر کردن داشت.

    وقتی کتاب را شروع کردم انگار حس همراهی در من بوجود آمد. در بخشی که ویژگی کتاب مطرح شد، یکی از ویژگی‌های کتاب این است که سفر را با خواننده آغاز کنم و آن لحظه بود که اسم این حس و حالم رو سفر گذاشتم و بله درست متوجه شدید من همسفر محمدرضای عزیز شده بودم و وقتی به خانه می‌رسیدم با کلی خستگی بازم این همسفر دوست داشتنی من بود که خستگی در چشمم بی ارزش می‌شد و تا ساعت‌های پایانی شب باهاش از این سفر لذت می‌بردم.

    سعی می‌کردم خیلی سرعتم غیر مجاز نشه و گاهی سعی می‌کردم کند‌تر از همیشه بخوانم تا این سفر تمام نشود اما این یک آرزو بود و بالاخره می‌دانستم این سفر هم تمام خواهد شد و باید با خاطرات سفر اولم، بقیه زندگی را پیش بگیرم حتی حواسم بود که لا به لای این سفر از صفحه های کتاب عکس بگیرم و ذخیره کنم و گاهی دلم براش تنگ شد خاطره‌بازی کنم.

    خلاصه امروز به صفحه ۳۹۴ رسیدم و چه کنم اشک‌هایم پایین صفحه جا خوش کردن و وقتی جمله آخر یعنی ” در آغاز این کتاب گفتم که اگر کتاب ماهیت سفر نداشته باشد، مکتوبی نیست. اکنون که به آخرین کلمات رسیده‌ایم، آرزو می‌کنم که خود توانسته باشم چنین کتابی به شما عرضه کرده باشم” را خواندم دیگه نشد فقط با لبخند رضایت ما را تمام کنم و اشک شوق و لذت هم بدون اراده‌ی من از سرسره‌ی گونه‌هایم به صفحه ۳۹۴ برخورد کرد و بنظرم اون قطره‌های اشک‌هم از این که به این مکان – از کتاب – فرود آمده بودند خوشحال بودند. فکر نمی‌کردم کتابی به این شدت حس دلتنگی و لذت را در آدم زنده کن و بهتره بگم ایجاد کنه.

     

    نوشته‌ای به محمدرضا شعبانعلی

    محمدرضای عزیز امیدوارم حالتون خوب باشه و زندگی براتون با تمام سختی‌هایی که داره لذت‌بخش باشه. کلیشه‌ای است که به تعریف و تمجید شخصیت شما بپردازم چون هر جا که می‌روم جز خیر و نیکی چیزی من پیدا نکردم اما کلیشه‌ها همیشه بد نیست و می‌خواهم ازتون تشکر کنم که این کلمات را از وجود و اعماق تفکراتتون برای ما نقاشی کردین. وقتی کتاب را مطالعه کردم انگار از زبان خودتون می‌خواندم و این یعنی شاهکار نویسنده و امیدوارم این تعریف من را بپذیرید. می‌خواهم بگویم تو این سفر من از همسفری با شما لذت بردم و مثل زندگی جایی خسته بودم و جایی لبخند زدم و گاهی بین صفحات گریه کردم، اگر بخوام یکی از قسمت‌هایی که دقیقه‌ها اشک ریختم را بگویم مربوط به صفحه ۳۴۶ می‌شود که شعر فالک گرویل آورده شده بود. قسمت‌های زیادی باهاتون همسفر بودم و معتقدم من از سفر و همسفر بودن با شما لذت بردم و بنظرم محمدرضای عزیز زمانی لذت خواهد برد که من به عنوان همسفر از این مطالب استفاده کرده باشم و در زندگی به کار ببرم و امیدوارم بتوانم از پس این کار بر بیایم و روزی موجب افتخار شما و تیم متمم باشم.

    موفق باشید

     

  2. مونا رضایی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۶ درس)

    مطالعه‌ی کتاب “از کتاب” رو به پایان رسوندم و قصد داشتم هر صد صفحه گزارشی از دیدگاه و برداشت شخصی خودم بنویسم و با این کارم سعی کنم عمیق‌تر با محتوای کتاب ارتباط بگیرم.

    برداشت آخر و گزارش شخصی از صد صفحه سوم “از کتاب”:
     
    – تکنیک خاطره‌نویسی از کتاب‌ها: چندسالی در اینستاگرام یه هایلات از کتاب‌هایی که می‌خونم، برای دل خودم دارم. واقعاً یکی از کارهای لذت‌بخش برام اینکه هر چند وقت یکبار به سراغش برم و نگاهش کنم. این کار برام چیزی فراتر از مرور عناوین کتابه و تمام حس و حال، هیجانات و حال و هوایی که اون موقع از خوندن کتاب‌ها داشتم به سراغم میاد.
     
    – نوشتن آزاد بعد از مطالعه کتاب: چند ماه پیش، وقتی کتاب «بادام» رو می‌خوندم، بدون اینکه چیزی از این تکنیک بدونم، به سراغ ژورنال‌نویسی و نوشتن آزاد می‌رفتم. هنگام خوندن این کتاب خیلی احساساتم بالا و پایین می‌شد. وقتی الان نگاهی به نوشته‌هام می‌ندازم از تجربه این هیجانات مختلف در لحظات کوتاه به وجد میام.
     
    – این جمله:
    «یاداشت‌برداری و خلاصه نویسی اندکی وقت گیر است، اما وقت بسیار بیشتری برای ما ذخیره می‌کند. صرفه جویی در این نوع کارها باعث می‌شود در آینده چند برابر همان وقت را برای مرور و بازخوانی کتاب‌ها صرف کنیم.»
    چند روزی بود که مدام درگیر فکر،خیال، مقایسه و حسادت بودم. کسی که فقط دو هفته بود مطالعه این کتاب را شروع کرده‌بود، تا حالا حدود ۲۱۰ صفحه جلو رفته‌بود، اما من تازه بعد از گذشت دو ماه به صفحه ۲۹۰ رسیده‌ بودم. اما درست توی همون روز، به این جمله‌ بالا برخوردم. البته من چندین بار دیگه هم نیاز به بازخوانی و مرور دارم اما این جمله برام خیلی آرامش‌بخش بود که لااقل دست از مقایسه کردن خودم و بردارم و بدونم کمی راه رو درست پیش رفتم.
     
    – نوشتن خاطرات کتابی: مانند سایر دوستان از خواندن این بخش لذت بردم و ای‌کاش بیشتر بود.
     
    – همزمانی جالب: قبل از اینکه به صفحه ۳۱۵ برسم، خیلی ناخودآگاه داشتم به کتاب “ملت عشق” فکر می‌کردم و به اینکه چرا دیگه نوشته‌های الیف شافاک رو دوست ندارم و برام جذاب نیست. این فکر، بدون هیچ دلیل مشخصی، توی ذهنم چرخ می‌زد. وقتی توی پاورقی این صفحه چیزی در همین مورد خوندم، همزمانی این مسئله خیلی برام عجیب اومد و بنظرم این اتفاقات غیرمنتظره، از زیباترین بخش‌های مطالعه کردنه.
     
    – این جمله در فصل پرورش عادت کتاب‌خوانی: “این فصل از کتاب، بیش از بخش‌های دیگر، با تجربه و قضاوت شخصی من در آمیخته است.”
    عمیقاً از خواندن این جمله لذت بردم و تا بحال توی کتابی به همچین اعتراف صریحی برنخورده بودم و یا شاید هم برخورده بودم اما دقت نکرده بودم.
     
    – کتاب خواندن بعد از پیاده‌روی: من هم به این مسئله رسیدم که بعد از پیاده‌روی طولانی مدت کتاب خواندن و یا حتی ژورنال نویسی برام لذت‌بخش‌تره. اما گاهی هم واقعا تمرکز کافی برای انجام دادن‌شون ندارم.
     
    – موازی‌خوانی: این نکته که خواندن چند کتاب رو به طور موازی پیش ببرید رو من جدیدا امتحان کردم و بهش ایمان آوردم. چون واقعا حال و هوای من هم همیشه یک جور نیست و زمانی که سطح انرژیم کم و پردازش ذهنم کمتره به سمت خواندن رمان و کتاب‌های داستانی سبک‌تر میرم.
     
    – ثبت گزارش: بنظرم، ثبت گزارش به طور منظم و سنجش عملکرد بر اساس فصل‌‌های کتاب واقعا انگیزه رو برای ادامه مسیر بیشتر می‌کنه.
     
    – بارها برای من پیش اومده کتابی واقعا فراتر از سطح درک و دانشم بوده و من رو دلسرد کرده. این راه‌‌حلی که در “از کتاب” ارائه شده بود که کتاب را بصورت مجموعه‌ای از کتابچه‌ها ببینیم و هویت مستقلی رو برای هر فصل در نظر بگیریم و توی سخت‌ترین کتاب‌ها هم فصلی برای مطالعه پیدا کنیم، رو حتماً از این ببعد امتحان می‌کنم.
     
    – فهرست کتاب‌ها برای هدیه دادن و یا گرفتن: واقعا با این کار بار تصمیم‌گیری رو برای انتخاب هدیه از دوش اطرافیان‌مون بر می‌‌داریم. به علاوه داشتن لیست مشخصی از کتاب‌های مورد علاقه‌ام به خودم هم این امکان و اجازه رو می‌ده که هر موقع شرایط داشتم سریع‌تر برای خرید کتاب اقدام کنم.

  3. افشین عباسپور گفت: (عضو ویژه)

    چندین ساله که من برای عیدی به افرادی که با اونها کار میکنم از کتابهای انتشارات آریانا قلم استفاده میکنم . برخی از افراد که چند ساله با من کار میکنند . علاقه منو به این انتشارات و کتابهاش میدونن . امسال گفتم برای بعضی از اونها از یک انتشارات دیگه کتاب بگیرم .
    چند مورد رو بررسی کردم تا این کتاب رو تو متمم دیدم و گفتم بد نیست امسال به اونها کتابی درباره کتاب بدم و کلی هم پز بدم که فقط روی یک انتشارات زوم نکردم … اگه کتاب بهتری باشه اونو تهیه میکنم …
    چند تا از کتاب رو توی  متمم سفارش دادم و همراه یک کتاب هدیه به دستم رسید ( که خیلی از متمم سپاسگذارم )
    جلد رو نگاه کردم …. طراحی خلاقانه روی جلد منو یاد طراحی روی جلد های انتشارات آریانا انداخت … یکم کتاب رو ورق زدم و صفحات میانی رو دیدم .
    باز بوی انتشارات آریانا قلم رو میداد ..
    گفتم شاید آریاناقلمیزه شدم … رفتم مقدمه رو بخونم . چشمم افتاد به اسم خانم سمیه محمدی … کامل که خوندم ،  کلی تو خودم خندیدم
    که چه جالب این کتاب رو هم با همکاری انتشارات آریاناقلم متمم چاپ کرده …
    هم متعجب شدم … هم خییلی خوشحال .
    حالا با این حسن اتفاق انگیزه ام برای خوندن این کتاب دو چندان شد . . .
    هم آریانا قلم با آدم های ضعیف کار نمیکنه و همه کتابهایی که من ازش خوندم تضمینی از یک حداقل استانداردی برخوردار هست … هم محمد رضا شعبانعلی تو هر انتشاراتی کتاب نمیده
    پس انتخاب من کاملا درست بوده .
    دو بر هیچ به نفع من ….

  4. سلام

    دوست داشتم این کتاب و همینطور دوره آموزش هدف گذاری رو بگیرم و در تعطیلات سال نو بخونمش و دوره رو گوش کنم اما از اونجایی که فعلا هزینه های زندگی بهم اجازه نمیده ترجیحم اینه که فعلا فقط دوره هدف گذاری رو تهیه کنم.

  5. جواد سلطانی نژاد گفت: (عضو ویژه)

    سلام
    من کتاب از کتاب را خریدم و تا آخر خوندم
    نمی تونستم  ولش کنم انگار یه چیزی در من گم بود پیداش کرده بودم
    راستش من چند سال قبل کتاب مارتیمر جی آدر -چارلزلینکن ون دورن را هم تصادفی در یکی از کتابفروشی های خیابان انقلاب تهران دیدم خریدم خوندم
    یه مقدار در سبک خوندنم تاثیر گذاشت
    اما اینجا میخوام از خانم سمیه محمدی مدیر انتشارات آریا قلم که به خوبی درد جامعه کتاب خون و کتاب نخون ایران را می دونسته شناخته و محمد رضای  عزیز را تشویق کرده تا دانسته ها و تجربیاتش را با جون و دل برای همگان به اشتراک بگذاره کمال تشکر و قدر دانی را داشته باشم /p>
    یادمه وقتی مدرسه می رفتم معلمان میگفتن بچه ها درس بخوانید
    اما نمی گفتن چطور بخوانید ما فقط میخوندیم در (همون اول مرحله اول بلوم )که فقط نمره بگیریم
    وقتی جلو تر رفتیم میگفتن کتاب بخوانید
    اما نمی گفتند چه کتابی بخوانید تا به دردتون بخوره ما هم هر چی بدستمون می رسیدیم میخوندیم چون هدف نداشتیم چیزی نمی فهمیدیم
    کم کم وارد دبیرستان شدیم باز هم نمی دونستیم چی دوست داریم؟ چی به دردمون میخوره؟ چطور بخونیم؛ اصلا نویسنده آش چیزی داشته که به درد من بخوره؟ اصلا من در کتاب دنبال چه پاسخی هستم و…
    ای کاش روش درست خوندن را از دوران راهنمایی یا دبستان و یا حتی دانشگاه کسی بهم یاد داده بود
    رفتم دیبلم گرفتم
    لیسانس گرفتم
    فوق لیسانس گرفتم
    دکتری گرفتم
    عمرم را صرف کردم عایدم چند برگ کاغذ شد چون هدفم گرفتن اون کاغذها شده بود افسوس!
    کاش مسئولین تدوین درس‌های آموزشی اینها را در دوره تحصیل به بچه ها یاد بدهند که مثل من بعد یه عمری احساس غبن نکنند
    شاید کسانی که این مطالب را می خواند این سر گذشت غم انگیز من درس عبرتی براشون بشه؛می‌توانند از تجربه تلخ من درس بگیرند اول بروند ببینند چطور باید بخوانند و یاد بگیرند
    تا وقتی به سن من رسیدن احساس ندامت نکنند من راه را اشتباه رفتم اشتباه!
    در واقع در جاده خاکی سفر کردم و نمی دونستم اصل کار پیدا کردن نقشه راه هست
    ممنونم که این کتاب را منتشر کردید از این درس‌ها خیلی نشر بدهید.
    گرچه انفجار اطلاعات شده و آدم‌های کتاب خوان کم شدن اما هیچ نوشته ای هرگز ارزش واقعی خودش را از دست نمی دهد
    شما دنبال کنندگان این سایت متمم را نگاه کنید ببینید چقدر با عزم اراده دنبال می کنند
    اگر امروز اندیشه های حافظ؛مولانا و…….. میلونها اثر مکتوب نبود علم اینقدر پیشرفت می‌کرد
    مگر اگر محمد رضا اینقدر خوب مینویسه یا میگه غیر از اثر این نوشته هاست که خوب خونده و خوب فهمیده تا این ای زیبا را خلق کرده.
    به هر حال من شکر گذار خدا هستم گر چه دیره ولی کتاب خوندن  واقعی را یاد گرفتم
    من کتاب (از کتاب )را یک بار خوندم اما دلم می‌خواد اینقدر بخونم تا مثل محمد رضا ملکه ذهنم بشه تا بتونم به نوهام یاد بدم
    از همه عزیزانی که در این راه زحمت کشیده اند سپاسگزارم مخصوصا خانم سمیه محمدی و محمد رضا شعبانعلی عزیز با تمام وجود دوستتان دارم دوستان نادیده من خدا نگهداتون
    اگر نتونستم در شان شما بنویسم سوادم بیش از این نیست به بزرگواری خودتان ببخشید.

Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content