Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


جملاتی از کتاب نون نوشتن | محمود دولت آبادی


جملاتی از کتاب نون نوشتن

در معرفی کتاب نون نوشتن، هم در آغاز کتاب و هم در صفحه‌ی پایانی آن، توضیحی کوتاه از محمود دولت آبادی آمده و تاریخ ۱۵ مهرماه ۸۸ زیر آن ثبت شده است:

«آن‌چه در این گاهی نوشتن‌ها آمده است در مسیر مدتی پانزده-شانزده ساله نوشته شده و هیچ کوششی به جهت تغییر یا تحریف آن‌چه اندیشیده و نوشته‌ام انجام نگرفته. خواسته‌ام هر آن‌چه در هر هنگام یادداشت کرده‌ام بیاید، از آن‌که خود بدانم در چه گاه چه می‌اندیشیده‌ام و شما نیز اگر خواستید بدانید!»

البته اگر بر اساس این مقدمه فکر کنید که قرار است در زیر هر مطلب، ساعت و تاریخ ببینید، باید بگوییم که چنین چیزی را نخواهید یافت.

در واقع، در نهایت هم، خود دولت آبادی است که با خواندن این نوشته بهتر از خواننده می‌داند که هر اندیشه‌ای به کدام «گاه» مربوط است.

البته اشاره‌ به زمان و تاریخ در بخش‌های مختلف نوشته‌های او کم نیست و بر همین اساس می‌توان گفت با وجودی که فاصله‌ی قدیمی‌ترین و جدیدترین نوشته، به گفته‌ی خود او پانزده-شانزده سال است، بخش عمده‌ای از آن‌چه در کتاب نون نوشتن گنجانده شده، به سال‌های نیمه‌ی نخست دهه‌ی شصت مربوط است.

نون نوشتن: شصت تکه از یک زندگی

از چند صفحه‌ی نخست که بگذریم، کتاب به شصت بخش تقسیم شده و هر بخش، در یک یا دو یا چند صفحه، لحظاتی از زندگی دولت آبادی را به عنوان یک نویسنده روایت می‌کند.

به عنوان یک نویسنده، عبارت مهمی است؛ چون او زندگی نویسنده را در نویسندگی‌اش می‌بیند و نه در حاشیه‌های بیرون نویسندگی که ممکن است برای ما به عنوان مخاطب جذاب باشد:

در برخوردهایی که بین بیشتر علاقه‌مندان به ادبیات با من پیش می‌آید، می‌بینم که نسبت به گذشته‌ی من کنجکاوی نشان می‌دهند و اگر روشان بشود، می‌پرسند: «آقای دولت‌آبادی یک کمی از خودتان، از گذشته‌ی خودتان تعریف کنید!» به این دوستان به صراحت باید بگویم:

این‌که من فقیر بوده‌ام یا نبوده‌ام، این‌که رنج بسیار کشیده‌ام یا نکشیده‌ام، این‌که شوخ‌چشمی‌هایی داشته‌ام یا نداشته‌ام به پشیزی نمی‌ارزد مگر آن‌که توانسته باشم یا بتوانم به مدد و بهره‌گیری درست آن، ادبیات ناب اجتماعی بیافرینم.

کدام نونِ نوشتن؟

«نوشتن»، دو نون دارد: هم با نون آغاز می‌شود و هم با نون به پایان می‌رسد؛ اما کدام نون، بر عنوان کتاب دولت آبادی نشسته است؟

یافتن پاسخ این پرسش ساده نیست. شاید هم بتوان گفت هر دو نون نوشتن، در نوشتنِ نامِ این «گاهی‌نوشته‌ها» در کار بوده‌اند.

در بخش‌های مختلف کتاب، تلاش دولت آبادی برای نوشتن و نویسندگی را می‌خوانیم.

مشخص است که او هویت نویسنده را با نویسندگی تعریف می‌کند و نویسنده را کسی می‌داند که هر لحظه در تلاش برای خلق اثری تازه است و هر تجربه‌ای را برای نوشتن به خدمت می‌گیرد:

نفرت و عشق، خصومت و مهربانی، بیزاری و دلتنگی، سکوت و بی‌تفاوتی و هر آن‌چه به روح آدمیزاد مربوط می‌شود و مرا در خود فرامی‌گیرد؛ همیشه آن‌ها را مایه و انگیزه‌ی کار قرار می‌دهم.

بنابراین اگر باشند کسانی که فکر کنند برخی از این موارد می‌توانند مانعی در راه کار من ایجاد کنند، نادان هستند.

از این منظر، نویسنده تا زنده است، به نون آخر نوشتن نمی‌رسد.

از سوی دیگر، به خوبی می‌فهمیم که کلیدر، برای دولت آبادی چیزی فراتر از نون اول نوشتن بوده و بر این باور بوده که این مجموعه به تنهایی، چنان ارزش دارد که بتواند نون آخر نوشتن باشد:

امیدوارم با نوشته‌هایم از داستان کوتاه ته شب گرفته تا رمان کلیدر توانسته باشم این نکته‌ی ساده، اما در عین حال این معنای غنی را بیان کرده باشم که «ما نیز مردمی هستیم.» و این‌که نیاکان شریف من، آدمیانی چون ابوالفضل بیهقی، ناصرخسرو قبادیانی، بیرونی و حکیم ابوالقاسم فردوسی بوده‌اند.

نون نوشتن، فقط برای اهل ادب و ادبیات و علاقه‌مندان دولت آبادی، به عنوان سندی مکتوب درباره‌ی مقطعی از زندگی این نویسنده مفید نیست.

وقتی تلاش‌ها و کشمکش‌ها و شب‌بیداری‌های طاقت‌فرسای او را برای نوشتن کلیدر، به عنوان یک پروژه‌ی بزرگ و ماندگار می‌بینیم، بهتر می‌فهمیم که برای انجام کار بزرگ و ماندگار، چه سطحی از پیوستگی و پشتکار نیاز است. گام نخست در کار بزرگ کردن، نشستن پای صحبت کسانی است که کارهای بزرگ کرده‌اند:

احساس می‌کنم روز به روز زندگی می‌کنم؛ حتی ساعت به ساعت.

احساس این‌که زمان لحظه به لحظه دارد زندگی‌ام را می‌قاپد و من هیچ علاجی نمی‌توانم بکنم دچار انزجارم می‌کند.

و این انزجار وقتی به حد خود می‌رسد که نمی‌توانم در شبانه‌روز به اندازه‌ای که لازم و بایسته می‌دانم، کار بکنم.

و این عدم کفایت کار در این روزها که گویا به عارضه‌ی ساییدگی مهره‌ی گردن دچار شده‌ام، بیش از پیش عصبانی و عصبانی‌ترم می‌کند…

در شب پیش، در تاریخ ۶۱/۹/۲۰ بعد از نیمه شب بازنویسی کلیدر (جلد هفتم) را به پایان بردم.

پس از پایان کار چندان خسته بودم که حتی نمی‌توانستم اندکی احساس شوق و شادی داشته باشم…

بازنویسی جلد هفتم برایم سخت بود. از این جهت که خوردگی مهره‌ی گردنم در جریان بازنویسی این جلد بروز یافت و کلافه‌ام کرد.

در هر صورت و به هر مشقّتی از خوان هفتم (!) گذشته‌ام و امشب عزم خوان هشتم را دارم.

کدام نویسنده‌ای را در جهان می‌شناسید که از خود نپرسیده باشد «برای چه می‌نویسم؟»

و کدام نویسنده‌ای را می‌شناسید که به دنبال این سوال دست از نوشتن کشیده باشد؟

توضیح: زحمت نشر این کتاب ارزشمند،‌ بر عهده‌ی #نشر چشمه بوده است.

[ لینک مرتبطجملاتی از محمود دولت آبادی ]

[ لینک مرتبط: خرید کتاب نون نوشتن در جیحون / آدینه بوک ]

پیشنهاد عضویت در متمم

دوست عزیز.

شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمه‌ی عبور) می‌توانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.

همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همه‌ی درس‌های متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درس‌های مختص کاربران ویژه متمم را نیز می‌توانید در اینجا ببینید:

 فهرست درس‌های مختص کاربران ویژه متمم

از میان درس‌هایی که در فهرست بالا آمده است، درس‌های زیر از جمله پرطرفدارترین‌ موضوعات هستند:

دوره MBA  |  مذاکره  |  کوچینگ  |  توسعه فردی

فنون مذاکره  |  تصمیم گیری  |  مشاوره مدیریت

تحلیل رفتار متقابل  |  تسلط کلامی  |  افزایش عزت نفس

چگونه شاد باشیم  |  هوش هیجانی  |  رابطه عاطفی

خودشناسی  |  شخصیت شناسی  |  پرورش کودکان هوشمندتر

اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید درباره‌ی متمم بیشتر بدانید، می‌توانید نظرات دوستان متممی را درباره‌ی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی می‌شناسند:

      شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشته‌اید.  

     تعدادی از دوستان علاقه‌مند به این مطلب:    نیکا ، سارا عشقی ، محمد جواهری ، مریم ، بهروز مطیع

 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۱۲ نظر برای جملاتی از کتاب نون نوشتن | محمود دولت آبادی

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : مهدی جلالی

    اجازه میخوام در رابطه با استاد دولت ابادی، به رمان مهم کلیدر اشاره کنم:

    به نظر من رمان کلیدر، بعنوان مهمترین اثر جناب دولت آبادی، از اون دست نوشته هایی‌ست که هر کس خونده باشه تا آخر عمر یه قسمت از روح و ذهنش درگیرش میشه.

    هر وقت اسم محمود دولت آبادی و رمان کلیدر میاد، هنوز هم بعد از سالها که از خودندن این رمان میگذره، سه نکته برای من تداعی میشه:

    اول داستان جذاب و شخصیت پردازیهای عالی نویسنده‌ست. که باعث میشه هر خواننده ای، ولو اینکه سرگذشت گلمحمد رو بدونه، تا پایان رمان همچنان با شوق پیش بره.

    دوم احترام خارق العاده ای که آقای دولت آبادی به طبیعت گذاشته. در واقع میشه کلیدر رو کتابی در ستایش طبیعت دونست. سوم ایدئولوژی آقای دولت آبادی به عنوان یکی از نویسندگان جریان روشنفکری سالهای قبل از انقلاب، که تا حدودی هم به تفکرات حزب توده گرایش داره. در سرتاسر این کتاب دیده میشه. غالبا این تفکرات رو از زبان ستار، یکی از شخصیتهای داستان بیان میکنه.

    این بخش از کتاب کلیدر، تا امروز در گوشه ای از ذهن من باقی مونده:

    ﻣﻠﺘﻔﺖ ﻫﺴﺘﯽ ﮔﻞﻣﻤّﺪ؟ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ‌ﺷﻨﺎﺳﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ.
    ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﻧﻤﯽ‌ﺁﻭﺭﺩ. ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﮕﺬﺭﺩ، ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻓﺪﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﮑﻨﺪ.
    ﻫﯿﭻ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﺪ. ﻣﯽ‌ﻓﻬﻤﯽ ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ؟ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ.
    ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﺯ ﭼﮑﻤﻪ ﻣﯽ‌ﺗﺮﺳﺪ ﻭ ﺩﺭ آﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺟﻬﻨﻢ.  ﻓﻘﻂ ﻣﯽﺗﺮﺳﺪ، ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﺪ. من به قیمت خونم این مردم را، این رعیت مردم را شناخته ام.
    گل محمد، جماعتی ذلیل و دروغگو که امید و آرزوهایشان هم مثل خودشان ذلیل و کوچکند.
    این جور آدمها مرد کارهای بزرگ نیستند.
    پیش پای پهلوان زانو میزنند ، پهلوان را می پرستند، اما خودشان پهلوان نیستند.
    نمی توانند پهلوان باشند.
    ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ ﺑﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ. ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺍﺯ ﺑﺎﻟﯿﻦ برﻣﯽﺩﺍﺭﯾﻢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﮐﻪ ﺳﺮ ﻣﺮﮔﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ، ﻣﺪﺍﻡ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺰﯾﻢ .
    ﺑﺨﯿﻠﯿﻢ ﺑﺨﯿﻞ.
    ﺧﻮﺷﻤﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺳﻨﮓ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﯾﻢ.
    ﺧﻮﺷﻤﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﻓﻠﺞ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ.
    ﺍﮔﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﯾﮏ ﻟﻘﻤﻪ ﻧﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺳﻖ ﺑﺰﻧﺪ، ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﻮﺷﺖ ﺗﻦ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﯽﺟﻮﺩ.
    ﺗﻨﮓ ﻧﻈﺮﯾﻢ ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡ. ﺗﻨﮓ ﻧﻈﺮ ﻭ ﺑﺨﯿﻞ.
    ﺑﺨﯿﻞ ﻭ ﺑﺪﺧﻮﺍﻩ.
    ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﺮ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﺎ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﭘﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺑﯿﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ.

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .