تعریف اعتماد به نفس چیست؟ تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس در چیست؟
تعریف اعتماد به نفس در نگاه اول چندان دشوار به نظر نمیرسد.
اکثر ما از عبارت اعتماد به نفس استفاده میکنیم و در مورد اعتماد به نفس پایین یا اعتماد به نفس بالای خودمان و دیگران هم اظهار نظر میکنیم. بنابراین ظاهراً گمان میکنیم که دقیقاً میدانیم از چه چیزی حرف میزنیم.
اما وقتی دقیقتر این موضوع را بررسی میکنید، متوجه میشوید که تعریف اعتماد به نفس، چندان هم واضح نیست. در حدی که نویسندگان و سخنرانان بسیاری، اعتماد به نفس و عزت نفس را به جای یکدیگر بهکار میبرند و احساس بدی هم ندارند.
این در حالی است که اگر دو اصطلاح عزت نفس و اعتماد به نفس میتوانستند به سادگی جایگزین یکدیگر شوند، دیگر به دو اصطلاح متفاوت نیازی نبود.
در این درس، ابتدا به تعریف اعتماد به نفس میپردازیم و سپس به تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس اشاره میکنیم.
تعریف اعتماد به نفس چیست؟
رسم است که تعریفها را با مرور دیکشنری وبستر آغاز میکنند. دیکشنری وبستر در تعریف اعتماد به نفس چنین گفته است:
اعتماد به نفس یا Self-Confidence به این معناست که یک نفر به توان و توانمندیهای خودش باور و اعتماد داشته باشد.
این تقریباً همان معنایی است که بسیاری از ما از اعتماد به نفس در ذهن داریم.
البته این تنها تعریف اعتماد به نفس نیست. مثلاً دنیل گلمن تعریف دیگری از اعتماد به نفس ارائه کرده است (+):
اعتماد به نفس یعنی اینکه انسان خودش را عمیقاً ارزشمند و توانمند بداند.
اگر اعتماد به نفس را به سبک دنیل گلمن تعریف کنید، عملاً پذیرفتهاید که اعتماد به نفس همان عزت نفس است. چون در درس تعریف عزت نفس، هنگام معرفی مدل دو عاملی توضیح دادیم که عزت نفس به صورت ترکیبی از دو مولفهی احساس ارزشمندی و احساس توانمندی تعریف میشود.
اما در اینجا به مشکلی برمیخوریم که در ابتدای این درس مطرح شد: اگر این دو اصطلاح دقیقاً یک چیز هستند، چرا باید دو اصطلاح متفاوت برایشان وجود داشته باشد؟
با توجه به این توضیح، ما در متمم تعریف دنیل گلمن و همفکران او را جدی نمیگیریم و اعتماد به نفس را بیشتر به همان سبک وبستر تعریف میکنیم. تعریفی که در ذهن بسیاری از ما هم، به همین شکل جا افتاده است.
چرا روانشناسان اصطلاح اعتماد به نفس را دوست ندارند؟
از کتابهای بازاری روانشناسی که بگذرید، در کتابهای علمی روانشناسی کمتر به اصطلاح اعتماد به نفس برمیخورید. این اصطلاح آنقدر کم بهکار میرود که میتوانید بگویید: «جامعهی روانشناسی، اصطلاح اعتماد به نفس را چندان دوست ندارد.»
ریشهی این مسئله هم در این است که اعتماد به نفس، مشخص نمیکند که دقیقاً چه حوزهای را مد نظر دارد.
کسی از شما میپرسد: اعتماد به نفس شما بالاست؟ شما هم میگویید: بله. من اعتماد به نفس بالایی دارم.
بعد از شما میپرسد: پس مثلاً میتوانید با کمی تمرین، یک نقاشیِ زیبا بکشید؟ یا میتوانید پس از آموزش دیدن، یک خلبان حرفهای شوید؟
ممکن است شما اعتماد به نفس بالایی داشته باشید، اما این اعتماد به نفس در زمینهی نقاشی یا خلبانی نباشد. یا مثلاً ممکن است اعتماد به نفس شما در نویسندگی بسیار بالا باشد، اما در سخنرانی چنین اعتماد به نفسی نداشته باشید.
اینکه همهی موضوعات و مهارتها و فعالیتها را یککاسه کنید و بعد دربارهی اعتماد به نفس بالا یا اعتماد به نفس پایین حرف بزنید، بسیار غیردقیق است.
آلبرت بندورا کسی بود که به این مسئله توجه ویژهای داشت. او میگفت که اعتماد به نفس باید در حوزههای مختلف سنجیده شود. مثلاً بپرسیم:
- اعتماد به نفس تو در سخنرانی برای جمعهای بزرگ چقدر است؟
- اعتماد به نفس تو برای نوشتن یک گزارش مدیریتی چقدر است؟
- اعتماد به نفس تو در زمینهی یادگیری الکترونیکی (بدون حضور در کلاس فیزیکی) چقدر است؟
او پیشنهاد کرد به جای Self-confidence از اصطلاح Self-efficacy استفاده شود (+). همچنین همه توجه داشته باشند که self-efficacy صرفاً در یک «حوزهی خاص» تعریف میشود (این اصطلاح را در فارسی به خود-کارآمدی ترجمه کردهاند).
ما نمیخواهیم شما را وادار کنیم به جای واژهی آشنا و سادهی اعتماد به نفس، از واژهی نامأنوس و دشوارِ خودکارآمدی استفاده کنید. خصوصاً اینکه بحث خودکارآمدی، ریزهکاریها و جزئیات و ظرافتهای بسیاری دارد که باید جداگانه به آن پرداخته شود و ما در اینجا از کنار آنها عبور کردهایم. اما همینجا با شما یک قرار میگذاریم:
هیچوقت اصطلاح اعتماد به نفس را به صورتِ مبهم و کلی به کار نبرید. همیشه بگویید اعتماد به نفس در …
مثلاً نگویید اعتماد به نفس من بالاست. بگویید: اعتماد به نفس من در سخنرانی زیاد است.
یا اینکه نگویید اعتماد به نفس کمی دارم. بگویید اعتماد به نفس من در برخورد و تعامل با انسانهای غریبه کم است.
تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس در چیست؟
با همهی این توضیحات، اگر درس تعریف عزت نفس را مرور کنید، خودتان میتوانید به سادگی به این پرسش پاسخ دهید.
اگر اعتماد به نفس را به معنای خاص آن (نزدیک به خودکارآمدی) در نظر بگیریم، با توجه به مدل دو عاملی عزت نفس، میتوان گفت اعتماد به نفس و باور به توانمندیهای خود، یکی از دو مولفهی عزت نفس است.
اما این گزاره را حتماً با دو توضیح تکمیلی به خاطر داشته باشید.
اول اینکه اعتماد به نفس باید در حوزههایی که فرد آنها را ارزشمند میداند سنجیده شود. یعنی اگر شما دوستیابی را یک توانمندی ارزشمند میدانید، آنوقت، افزایش اعتماد به نفس شما در دوستیابی میتواند به افزایش عزت نفس شما کمک کند.
دومین نکته هم اینکه اعتماد به نفس فقط وقتی به عزت نفس کمک میکند که با مولفهی دیگر، یعنی احساس ارزشمندی همراه شود.
کسی که به توانمندیهای خود باور دارد، اما احساس ارزشمندی ندارد، این تواناییها را نه در راه رشد، بلکه در راه دفاع از هویت و ارزش خود به کار میبرد.
به تعبیر کریستوفر مراک، توانمندیها در اینجا خرج میشوند تا فرد خلاء ارزشمندی خود را پُر کند؛ نه اینکه به زندگی متعادل و تعامل با محیط و جامعه ادامه دهد.
دسترسی کامل به این درس و ۳۷ درس دیگر دربارهٔ عزت نفس برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. تا کنون ۱۲۸۴۷ نفر از متممیها مجموعاً ۱۳۲۳۶ تمرین در درسهای عزت نفس ثبت کردهاند.
با عضویت ویژهٔ متمم علاوه بر این ۳۷ درس به هزاران درس دیگر از جمله درسهای زیر دسترسی خواهید داشت:
شخصیت شناسی | خودشناسی | تحلیل رفتار متقابل
حمایت اجتماعی | استرس | پرورش تسلط کلامی
کوچینگ | مهارت ارتباطی | مذاکره | فن بیان
چگونه شاد باشیم | مدیریت انگیزه | برنامه ریزی
دوره MBA (مطالعه منظم درسهای مدیریتی)
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری کارگاه آموزشی عزت نفس به شما پیشنهاد میکند:
- عزت نفس چیست؟ بررسی راهکارهای افزایش عزت نفس (نقشه راه درس)
- دقیق ترین تعریف عزت نفس چیست؟
- تعریف اعتماد به نفس چیست؟ تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس در چیست؟
- پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت
- نشانه های عزت نفس پایین | حساس بودن بیش از حد به حرف و نظر دیگران
- کمبود عزت نفس و آثار آن در رابطه عاطفی
- عوامل عزت نفس | چهار منبع اصلی عزت نفس چیست؟
- چالش ها، راهکارها و روشهای افزایش عزت نفس در محیط کار و زندگی
- حرف و نظر دیگران چقدر برایتان مهم است؟
- افکار منفی | ذهن ما چگونه واقعیت را تحریف میکند؟
- هنگام گفتگو با خود، در مقابل خودتان هستید یا کنار خودتان؟
- تفکیک تجربه ها به رویداد و احساس و تفسیر – از ضروریات افزایش عزت نفس
- برندسازی درونی | خودتان را یک چرخدنده نبینید!
- نقش پذیرش خویشتن در حفظ و افزایش عزت نفس
- نکتهای پیش از قضاوت کردن در مورد دیگران
- درباره اعتراف به اشتباه
- افزایش عزت نفس و هنر بازخورد گرفتن درست
- مسئولیت پذیری و نقش آن در افزایش عزت نفس
- افزایش عزت نفس از طریق توسعه مهارتها
- ابراز وجود و مهارت جرات ورزی (صراحت و قاطعیت)
- پرسشنامه ابراز وجود (تست راتوس)
- نکتهای درباره اصالت
- زندانی بدون دیوار | منفیگرایی میتواند کشنده باشد
- تأثیر استفاده از شبکه های اجتماعی بر عزت نفس
- اندازه گیری عزت نفس | در یک دقیقه ببینید وضعیت عزت نفس شما چگونه است
- معرفی برنامه پنج هفتهای افزایش عزت نفس
- افزایش عزت نفس: هفتهی اول از برنامه پنج هفتهای
- افزایش عزت نفس: هفته دوم از برنامه پنج هفتهای
- ده صفت مثبت من – هفته سوم برنامه افزایش عزت نفس
- خطاهای من در ارزیابی خودم و نقش آنها در کاهش عزت نفس (هفته چهارم)
- افزایش عزت نفس – مجموعه فایل های صوتی تحت عنوان مسیر اصلی
- مدیریت و نظارت دائمی بر عزت نفس (هفتهی آخر برنامه پنج هفتهای)
- جنبش عزت نفس و نقد آن | چه شد که عدهای مخالف بحث عزت نفس شدند؟
- کتابهای مرتبط با عزت نفس (مورد استفاده در طراحی دوره آموزش عزت نفس)
- کتاب روانشناسی عزت نفس | ناتانیل براندن
- کتاب عزت نفس | کریستوفر مراک
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : امیررضا گراوند
وقتی این دو نکته رو خوندم ، برای خودم یک زنجیرهی تداعی تشکیل دادم که بهتر آن ها رو درک کنم. دوست دارم این زنجیره رو با شما هم به اشتراک بذارم.
من صدای نسبتا خوبی دارم و حین آواز خوندن، اعتماد به نفسم بسیار بالاست. آواز برای من یک حوزه ارزشمنده و براش احترام ویژه ای قائلم. حالا چه زمانی این کار باعث میشه عزت نفس من پایین بیاد؟ درسته ! زمانی که -خدایی نکرده- از این استعداد برای تملق و پیشبردنِ اهداف نادرست استفاده کنم.
در این صورته که این اعتماد به نفس نه تنها باعث افزایش عزت نفس من نمیشه ، بلکه باعث خالی شدن این کیسهی ارزشمند میشه. چون برای من احساس ارزشمند بودن رو به همراه نداره و اتفاقا باعث میشه احساس حقارت کنم.
از استعداد هامون در راه درست استفاده کنیم ... :)
این جمله که "کسی که به توانمندیهای خود باور دارد، اما احساس ارزشمندی ندارد، این تواناییها را نه در راه رشد، بلکه در راه دفاع از هویت و ارزش خود به کار میبرد." احتمالا برای بسیاری از خوانندگان قابل درک باشد. معمولا افراد مهارتها و ویژگیهای منحصر به فرد زیادی دارند ولی چون برای آنها ارزشی قائل نیستند (یا به آنها توجهی نمیکنند)، احساس رضایت یا ارزشمندی در خصوص توانمندی خود ندارند و صرفا به قول متمم "توانمندیها در اینجا خرج میشوند تا فرد خلاء ارزشمندی خود را پُر کند."
اول نکته این که داشتن اعتماد به نفس می تواند عامل تقویت عزت نفس باشد اما اگر عزت نفس از یک میزانی کمتر باشد فرد برای موفقیت ناچار است از کیسه اعتماد به نفس و توانمندی ها خرج کند و این کار درجایی خود را نشان خواهد داد
دوم نکته عزت نفس پایه رشد و شکوفایی استعداد ها ،توانمندی و اعتماد به نفس است.
خیلی نکته جالبی بود که اعتماد به نفس تنها در صورتی میتونه به عزت نفس ما کمک کنه که در حوزه ای اعتماد به نفس داشته باشیم که برامون ارزش باشه. دوم اینکه انتظارمون از خودمون با سطح توانمندی مون نزدیک باشه. وقتی یه نفر به ما نگاه کنه ممکنه بگه این سطح توانایی اش پایینه ولی چون انتظارمون از خودمون رو براورده میکنیم حس توانمندی بالا داشته باشیم.
دوست دارم از منظر دیگری به موضوع اعتماد به نفس نگاه کنم.این که توانایی انجام دادن یک یا چند کار به نحوه خوب و عالی که باعث میشود اعتماد به نفس من بالا برود و از حالت کلی خارج شود (اعتماد به نفس در زمینه خوب دویدن به عنوان یک آماتور،اعتماد به نفس در تخصص رشته ای که هستیم و…) که همین باعث میشود عزت نفس من بالا برود وقتی که در موارد دیگری ادعایی نداشته باشیم.
جمله آخر یکی از دوستان خوبم در متمم ،سید محمد میرجعفری جالب بود که یکی از مشکلات جوامع ما اعتماد به نفس بالا در افرادی با عزت نفس پایین است.
به نظرم عملگرا بودن به تقویت اعتماد به نفس بسیار کمک می کنه.
اگر ما قراره در یک مهارتی اعتماد به نفس داشته باشیم،زمانی که شما عملگرایی تون رو در اون مهارت
بالا می برید،چون توانایی تون می ره بالا به همون نسبت احساس ارزشمند بودن بیشتری پیدا می کنید و این
احساس رضایت باعث قوای درونی به نام اعتماد به نفس میشه.
به نظر من اعتماد به نفس یک احساس درونی نیست یک رفتاره که باید یاد بگیریمش
اعتماد به نفس باید در حوزه هایی که فرد انها را ارزشمند می داند سنجیده شود.
این جمله برام خیلی مهم بود. بعضی وقتها میبینم که چقدر میتونه توجه نداشتن بهش ترسناک باشه. کسی رو میشناسم که با فاکتورسازی در خریدی برای شرکت، پولی رو به حساب شخصی خودش انتقال داده و با اینکه مدیران متوجه شدند و مجازاتهای خاصی رو هم براش در نظر گرفتند. ولی انگار اتفاق خاصی نیفتاده. با اعتمادبنفس بالا هنوز در جلسات خرید حضور داره و پیگیره و هیچ ندامتی رو در رفتارش مشاهده نمیکنی.
وقتی اعتماد به نفس و خودکارآمدی در خدمت عزت نفس نباشه به قول مراک فرد رو دچار خودشیفتگی می کنه و به صرف یک یا چند مهارت، اون فرد خودش رو از بقیه متمایز می دونه و تلاشی برای رشد در بخش های دیگر زندگی و رشد در ناحیه عزت نفس نمی کنه.
اعتماد به نفس به حوزه مهارت ها و توانمندی های بالفعل برمی گرده که باید در کنار احساس خودارزشمندی قرار بگیره وگرنه به تنهایی هرگز نمی تونه نیاز خودارزشمندی فرد رو کاملا پوشش بده.
برای من اشاره به این نکته که واژه اعتماد به نفس به عنوان زیر مجموعه ای از عزت نفس در زمینه و مهارت خاصی باید تعریف شود یاداور یک خاطره از تجربه ام در مورد رانندگی بود که می خواهم برای شما بنویسم.
به خاطر سابقه تصادفی که داشتم مدتی بود که از رانندگی می ترسیدم ولی به دلیل شرایط زندگی هر روز مجبور به انجام ان بودم. ولی برای خودم خط قرمز هایی داشتم ، مثلا در خیابان های خاصی یا در ساعات خاصی تردد می کردم یا اینکه از مسیرهای جدید یا دور به شدت اجتناب می کردم. از این وضعیت اصلا راضی نبودم و حس بدی نسبت به خودم داشتم. تا اینکه کم کم شروع کردم به کار کردن روی خودم ، مسیرهای جدید و طولانی تر را با احتیاط شروع کردم. مسیر را از قبل چندین بار چک می کردم ولی باز تپش قلب و اضطراب می گرفتم ، ولی می خواستم که از این مرحله عبور کنم و کردم. اعتماد به نفسم را در زمینه رانندگی بالا بردم و چه حس خوبی نسبت به خودم و توانایی ام پیدا کردم. دیگر از مسیرهای جدید و دور نمی ترسیدم و حسرت می خوردم که چرا زودتر بر ترسم غلبه نکردم و چه حس خوبی را از خودم دریغ کردم.
بیایید فرض کنیم که از هر مکالمه، هر معاشرت و هر برخوردی که با آدم های اطرافمان داریم، جز نسخه واقعی اش که در خاطرمان ثبت می شود نسخه ای دیگر نیز وجود داشته باشد. نسخه ای دیگر که مدام در سرمان پخش و بازپخش می شود. تنها تفاوتش با نسخه اول در آن است که حاوی نیت ها و قضاوت های واقعی افراد نسبت به ما است. مثلا وقتی نسخه اول دیدار دوستانه ای را در خاطرمان مرور می کنیم می بینیم دوستی از تیپ و ظاهرمان تعریف کرده است. اما نسخه دوم چیز دیگری برای ارائه دارد… در نسخه دوم همه چیز برعکس است … نظر واقعی آن دوست نه تنها نسبت به ظاهرمان مثبت نبوده بلکه همراه با تمسخر هم بوده است.
گاهی عدم همخوانی عامل اول و دوم عزت نفس منتج به ساخت دنیایی مجازی همراه با نیت خوانی های آزاردهنده می شود(مانند مثال بالا). یکی از نتایج این عدم همخوانی که شخصا تجربه اش کرده ام مرتبط با خشم است.
فردی به توانمدی های خود باور دارد اما احساس ارزشمندی نمی کند. نیت دیگران را می خواند و خود را از چشم آنان کم ارزش می پندارد. از طرفی نتواسته با درون خود به صلح برسد و یا ساختار ذهنی خود را بشکند و این خودمذمت گری را تسکین دهد. هر برخورد، هر معاشرت و هر رویدادی منتج به نوارهای ظبط شده ساختگی در ذهنش می شوند که در آن صداهایی شخصیت ش، ظاهرش، توانایی هایش و … را مذمت می کنند و زیر سوال می برند. حاصل این فعل و انفعالات درونی خشم است. در ابتدا خشم از خود و از یک جایی به بعد خشم از دیگران بابت نیت های ناپسندی که دارند(در حالی که بندگان خدا خودشان از آن بی خبرند!!)
تصور می کنم به مرور اتفاقی که می افتد انتقال سیبل خشم ورزی از خودمان به دیگران است. برایم پیش آمده است که آنقدر در موقعیتی خود را از دید دیگران کم ارزش دیده ام و تا مدت ها سر خودم را خورده ام بابت این کم ارزش پنداری که نهایتا انتخاب کرده ام که کمی دلم به حال خودم بسوزد و از دست همان دیگران خشمگین باشم.
سلام
استفاده درست از واژگان و معانی که در ذهن ما می سازند نقش به سزایی رو در شکل گیری باورهامون دارند. تجربه شخصی خودم وقتی زبان انگلیسی را یاد می گرفتم و وقتی بعضی توضیح برخی مفاهیم و اصلاجات را به انگلیسی می خواندم و روی آن فکر می کردم، نگاهی جدیدی پیدا می کردم و حتی می تونم بگم برخی باورها دیگرگون میشد. اینکه بتونم دست کم در گفت و گوی شخصی خودم، جملاتی در ذهن خودم مرور می کنم رو با واژگان و مفاهیم درست کنار هم بچینم.
با سلام
به موضوع درست و واقعا مهمی اشاره کردید
فقط برای تکمیل دیدگاه شما
چند مطلب به ذهنم رسید که به آنها اشاره میکنم.
دنیای کلمات
من در ابتدای عضویتم در متمم و مطالعه روزنوشتهها
هیچ اهمیتی برای کلمات قائل نبودم.
اما به مرور زمان با مطالعه روزنوشتهها و سایت متمم متوجه شدم که کلمات، میراث بشری و ابزاری برای بقا هستند.
در ادامه چند جمله در این باره مینویسم.
زبان بستری برای اندیشیدن و فهم دنیا
همانطور که محمدرضا عزیز در باز هم دربارهٔ اهمیت کلمات نوشته است.
یا در نوشته برای فردا از محمدرضا عزیز به ((اهمیت کلمات)) در متن این نوشته با ذکر مثال اشاره میشود.
یک مطلب را در اینجا نقل قول میکنم.
در ادامه چند مطلب استحاله کلمات، انواع هیجانات و ابراز احساسات با کلمات | چرخ رابرت پلاچیک و اتیمولوژی چیست؟ برای مطالعه بیشتر معرفی میکنم.