مطلب مورد بحث:
عادتها و اتیکت مربوط به نگهداری حیوانات خانگی
من این بحث رو میفهمم که نگهداری حیوانات در خانه یا اصلاً هر شکل از تغییر محیط حیوانات، یه بحث فلسفی پیچیده است و از جمله مسائلی هست که شاید هنوز توانایی انسان برای درک و تحلیلش کافی نیست (ما هنوز تعریف دقیقی از آگاهی و خودآگاهی نداریم و به همین علت، چون درکی از درک موجودات زندهی دیگه نداریم، نمیدونیم که با تغییر سبک زندگیشون داریم بهشون خدمت میکنیم یا خیانت).
اما مستقل از این بحث، از نظر «منطق استدلالی» باید به خاطر داشته باشیم که «حتی به فرض اینکه نتیجهی یک استدلال، معقول یا قابل پذیرش به نظر بیاد» باعث نمیشه که «روش استدلالی» قابل دفاع باشه.
مثلاً استدلال اون مجری، که: «اگر A نمیتونه رابطهای به شکل مشخص رو با B برقرار کنه پس B هم نمیتونه رابطهای از همون جنس رو با A برقرار کنه» یک منطق بسیار اشتباه هست. فقط به جملات دیگری که بر اساس همین منطق میشه مطرح کرد فکر کنید:
آیا میپسندین که یک گاو انسان رو بخوره؟ پس انسان نباید گاو رو بخوره؟
آیا درسته که خدا به انسان سجده نمیکنه؟ پس انسان نباید به خدا سجده کنه.
آیا این درسته که مبل روی ما باشه؟ پس ما هم نباید روی مبل باشیم.
آیا مسخره نیست که علف، زرافه بخوره؟ پس زرافه هم نباید علف بخوره.
تا حالا هیچ اسبی سوار انسان نشده؛ احمقانه نیست که انسان سوار اسب بشه؟
پشت چنین شکلهایی از استدلال، چند فرض پنهان وجود داره که باید تک تکش جداگانه مورد بررسی قرار بگیره.
برای درک پیچیدگی چنین بحثهایی، پیشنهاد همیشگی من کتاب Kinds of Minds نوشتهی دنیل دنت هست که خوندنش باعث میشه پیچیدگیهای آشکار و پنهان چنین استدلالهایی رو بشناسیم و با سطحی از درک علم منطق که ما رو در امتحان منطق دبیرستان هم مردود میکنه، به سادگی در یک برنامهی تلویزیونی، وارد بحثهای بزرگی نشیم که فیلسوفان هم جرأت نمیکنن بهش نزدیک بشن.