Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


هر چقدر هم کوچک، اقدامی انجام دهیم


اهداف و انتظارات آموزشی متمم در این درس
کد درس: ۲۸۵۶۰

این خاطره، قسمت دیگری از بحث‌های ست گادین در مورد اهمیت اقدام کردن است.

مرور نوشته‌ی دیگر ست گادین تحت عنوان انتخاب زمان مناسب می‌تواند به درک بهتر فضای ذهنی ست گادین در بحث اقدام کردن متن کمک کند.

چیپ کانلی و ست گادین

چیپ کانلی (Chip Conley)، جزو جوان‌ترین دانشجویان سال اولی در برنامه MBA دانشگاه استنفورد بود (اغلب آن سیصد نفر قبلاً چند سالی از عمرشان را در یک بانک تلف کرده بودند و سن بالاتری داشتند).

چیپ، غیر از خودش چهار نفر دیگر از جمله من را پیدا کرد و قرار گذاشتیم که هر هفته، یک جلسه طوفان فکری (Brainstorming) در یکی از کلاس‌های خالی دانشکده انسان شناسی برگزار کنیم (آن زمان، هیچ‌کدام از ما یکدیگر را به خوبی نمی‌شناختیم).

دسترسی کامل به این مطلب برای اعضای ویژهٔ متمم امکان‌پذیر است.

سوال ما از شما:

اکنون که سال‌های گذشته را مرور می‌کنید، چنین اقدام‌های کوچکی را می‌بینید که نقش مهمی در زندگی امروزتان داشته باشند؟

امروز چطور؟ اقدام‌های کوچکی وجود دارند که ارزش داشته باشند بخشی از وقت خود را به آنها اختصاص دهید؟

یا اصلاً اقدامی هست که هم‌اکنون درگیر آن باشید و امید داشته باشید که سال‌ها بعد، آن را در همین‌جا به عنوان اقدام کوچک ارزشمند برای دوستان‌تان بنویسید؟

 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۱۴۷ نظر برای هر چقدر هم کوچک، اقدامی انجام دهیم

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی

    تا به حال، از این منظر که ست گادین نقل می‌کنه، به اقدام‌های کوچک تاثیرگذار فکر نکرده بودم.

    البته من هم - احتمالاً مثل خیلی از دوستان - به این مسئله فکر می‌کنم که اگر فلان جلسه را نرفته بودم یا آن شب در آن مهمانی نبودم (یا بودم) چه تغییراتی در زندگی‌ امروزم به وجود می‌آمد. اما اینکه یک سلسله اقدام کوچک اما منظم در یک مقطع زمانی، چطور ممکن است که سال‌های دور ما را دگرگون کند، سوال متفاوتی است.

    خاطره اول:

    یادم هست در زمان سوم راهنمایی و اول دبیرستان، با دو نفر از دوستانم به اسم هومن مسگری و امیرمسعود فرهمند بعد از تمام شدن کلاس‌ها و هم ساعت‌های پایانی پنجشنبه‌ها، در یک کلاس می‌نشستیم و در مورد الگوریتم‌ و معنای هوش با هم حرف می‌زدیم. شاید آن جلسات حدود ۲۰ یا ۳۰ مورد برگزار شد.

    چیز زیادی هم نمی‌فهمیدیم. بیشتر با هم بحث می‌کردیم و سوال‌هایی مطرح می‌کردیم و هر جور که می‌فهمیدیم به آن سوال‌ها جواب می‌دادیم.

    سوالاتی مثل تشخیص حروف الفبا از تصویر گرافیکی آنها، نحوه محاسبه‌ی اینکه چطور روی تصویر سه بعدی یک کره، می‌توان شدت نور و سایه را محاسبه کرد، مثل اینکه اگر یک روبوت هوشمند در اتاق دیگر با ما در حال مکاتبه باشد، از کجا بفهمیم انسان است یا روبوت؟

    امروز که نگاه می‌کنم جواب‌های آن موقع، خیلی دور از فضای علمی (و بعضاً دور از متود علمی)‌ بودند. اما دغدغه‌های جالبی بود.

    امیرمسعود بعداً دکترای خود را در یادگیری ماشینی از دانشگاه آلبرتا گرفت و الان در مرکز تحقیقات یادگیری ماشینی میتسوبیشی مشغول است.

    هومن هم در فناپ کار کرد و بعداً داتین و در حوزه تجارت الکترونیک و برنامه نویسی و داده کاوی، فرد معتبر و شناخته شده ‌ایست.

    من هم، اگر چه قد و قواره‌ی آنها را نداشته‌ام و ندارم، اما بخش قابل توجهی از تحقیقات و شغل و درآمد و کارهایم - در بیرون از فضایی که بچه‌های متمم می‌شناسند و می‌دانند - در همان فضا قرار دارد.

     

    خاطره دوم: چنانکه بارها گفته‌ام و نوشته‌ام، وبلاگ نویسی منظم در سال ۸۳ - ۸۴ بود که با وجود نداشتن خواننده، آن را خیلی جدی انجام می‌دادم و به نظرم، نقش مهمی در زندگی امروز من داشته است.

     

    خاطره سوم: چند سال پیش، برای شرکتی که حدود یک میلیون قطعه‌ی متفاوت لوازم یدکی داشت، حدود ۱۵۰ قطعه (در ۷۰ یا ۸۰ نوع مختلف) را در توالت شرکت (که دیگر استفاده نمی‌شد) انبار کردیم و با دو نفر از دوستانم، تصمیم گرفتیم علاوه بر کارهای عادی، انبارداری مدرن هم انجام دهیم و به مشتریان شرکت خدمات دهیم.

    برنامه نویسی Access و برنامه نویسی برای Excel و سیستم‌های کدگذاری در انبار (توالت) را آن زمان یاد گرفتم.

    کار بزرگی نشد، اما همان خدمات توالتی، الان به یک شرکت کوچک با حدود هشت تا ده نفر پرسنل مستقیم تبدیل شده که به هر حال حس خوبی دارد (و شاید بعدها بشود مستقل در موردش نوشت).

     

    اقدام فعلی: روزی نیم ساعت پادکست صوتی گوش می‌دهم و هفته‌ای یکی دو ساعت برای وبلاگ انگلیسی وقت می‌گذارم که فکر می‌کنم  اگر زنده باشم و حدود ده یا پانزده سال با همین ترتیب جلو بروم، بتوانم بعداً بیایم و اینجا نتیجه‌اش را بنویسم.

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .