Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
شرایط دریافت هدیه نوروزی متمم: دوره صوتی آموزش هدف‌گذاری (کلیک کنید)


پروژه پایانی درس استعدادیابی مقدماتی


درس استعدادیابی - پروژه نهایی

تا اینجا، مجموعه‌ای از درس‌های بسیار مقدماتی و اولیه در حوزه استعدادیابی را مطالعه کرده‌اید.

حتماً خودتان هم به این نتیجه رسیده‌اید که تا اینجا، درس‌ها بسیار مقدماتی بوده‌اند و هنوز راه درازی در پیش داریم تا بتوانیم بگوییم در مسیر استعدادیابی به نقطه قابل قبولی رسیده‌ایم.

ما مباحث تخصصی و کاربردی‌تر استعدادیابی را تحت عنوان پرورش استعدادها (استعدادیابی پیشرفته) ارائه کرده‌ایم.

اما در اینجا لازم است بر یک نکته‌ی مهم تاکید کنیم:

همچنانکه همیشه در متمم گفته‌ایم، یادگیری هرگز با خواندن منفعل حاصل نمی‌شود.

اگر چنین بود، نظام آموزشی کشور ما، با این حجم از خواندنی‌ها و حفظ‌ کردنی‌ها که به میلیون‌ها تن از جوانان کشور تحمیل کرده است، تا کنون میلیون‌ها دانشمند و محقق و کارآفرین و شاید جهان آفرین تحویل دنیا داده بود.

بخشی از فرایند یادگیری با:

 فکر کردن

 جستجوی پاسخ سوال‌ها و دغدغه‌هایمان

 جستجوی سوال‌های جدید

 تحلیل خود

 تحلیل محیط

 ایجاد ارتباط بین دانسته‌های قبلی و آموخته‌های جدید

و به کارگیری آموخته‌ها در زندگی روزمره شکل می‌گیرد.

در همین راستا، در پایان درس استعدادیابی مقدماتی، یک پروژه‌ی بسیار ساده اما مهم داریم که انجام آن، پیش نیاز استفاده از درس استعدادیابی پیشرفته است.

متمم باور دارد که پرسیدن سوالی که پاسخ مشخص و قطعی دارد، شیوه‌ی مناسبی برای ارزیابی نیست. به عبارت دیگر، زیباترین پرسش‌ها آنهایی هستند که پاسخ قطعی و واحد برایشان وجود ندارد و هر کس می‌تواند از دریچه‌ی نگاه خود، به آن پرسش‌ها نگاه کند.

ما این دیدگاه را در طراحی این پروژه، و سایر پروژه‌های درسی متمم هم رعایت خواهیم کرد.

به عبارتی پروژه‌ی این درس، یک جواب درست و واحد ندارد.

ما در درس استعدادیابی مقدماتی از میان انبوه مدل‌های رایج در زمینه‌ی استعدادیابی، به مدل جانسون اوکانر پرداختیم.

طبیعی است که هر مدلی، عینکی است که بخشی از مسئله را پررنگ‌تر و بخش‌های دیگر را کمرنگ‌تر می‌کند.

اگر بخواهیم از تعبیر مولوی وام بگیریم، هر یک از مدل‌های استعدادیابی بخشی از فیل استعداد را به ما نشان می‌دهند.

مدل جانسون اوکانر، مدلی نیست که به تنهایی بتواند به ما در مدیریت استعدادمان کمک کند و برای تعیین مسیر زندگی و شغل و انتخاب رشته و فعالیتهای روزمره‌مان کافی باشد.

اما به ما کمک می‌کند که گستردگی بحث استعداد را بهتر درک کنیم و وقتی از استعداد حرف می‌زنیم، مانند عامه‌ی مردم، تصویری ضعیف و محدود و مبهم از آن در ذهن نداشته باشیم.

پیشنهاد می‌کنیم قبل از ارائه و ثبت پروژه‌ی خود در زیر این درس، حتماً نکات مهم در تحویل پروژه را بخوانید و مرور کنید.

پروژه پایانی درس استعدادیابی مقدماتی

از شما می‌خواهیم با استفاده از ادبیات جانسون اوکانر و چیزی که در درس‌های قبل آموخته‌اید، خودتان را در چند سطر تحلیل کنید.

از استعدادهایی که دارید و به شما کمک کرده در کار یا زندگی موفق‌ شوید، بگویید.

از استعدادهایی که ندارید و خودتان می‌دانید و می‌کوشید که به سراغ فعالیت‌هایی که نیازمند آن استعدادهاست نروید و یا از دیگران برای انجام آن کارها کمک بگیرید.

از استعدادهایی که داشته‌اید و پرورش نداده‌اید و استعدادهایی که نداشته‌اید.

اما در مسیر شغل و زندگی، گرفتار فعالیت‌هایی شده‌اید که نیازمند آن استعدادهاست.

      شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشته‌اید.  

     تعدادی از دوستان علاقه‌مند به این مطلب:    کامران کیانلو ، الهام سادات پروهان ، محمدعلی صفدری ، علی انرجان ، سهیل خان

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری استعدادیابی و شناخت توانمندی ها به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه استعدادیابی و شناخت توانمندی ها
 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۱۶۶۶ نظر برای پروژه پایانی درس استعدادیابی مقدماتی

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی

    ظاهراً قوانین آنقدر جدی است که مدیر متمم هم، بدون انجام پروژه و کسب تایید دیگران، به درس‌های بعدی دسترسی ندارد. این بود که من هم گفتم پروژه ارائه بدهم و منتظر لطف دوستان (برای تایید) بمانم:

    در مدلی که جانسون اوکانر برای استعدادها مطرح می‌کند، مشخصاً من در استعداد تسلط بر انگشتان، بسیار ضعیف هستم. از سنین کم هم، کارهایی که به زور بازو احتیاج داشت برایم جذاب بود (مثلاً جابجایی یک گیربکس). اما وقتی بحث به باز کردن پیچ‌هایش می‌رسید، خسته و عصبی می‌شدم. هنوز هم کارهایی که چنین ظرافتی بخواهد من را عصبی می‌کند.

    چندسالی که تعمیر مدارهای ماشین آلات را انجام می‌دادم، ترجیحم این بود که ساعت‌ها نقشه‌ی PLC بخوانم. اما اگر کسی دم دست بود، باز و بسته کردن سیم‌ها را به او بسپارم یا خودم به سراغ سیستم‌های هیدرولیک (که درشت‌تر بودند!) بروم.

    فکر می‌کنم اشتباهم این بود که چند سال، درگیر نوعی از کارهای فنی بودم که کار ظریف با انگشتان در آن یک مزیت بود و من اگر چه به زحمت این کار را می کردم، اما عصبی و خسته‌ام می‌کرد.

    در تشخیص رنگ‌ها هم بسیار ضعیف هستم و هرگز به سراغ کاری که نیازمند این مهارت باشد، نمی‌روم.

    حافظه طراحی هم از حوزه‌هایی است که استعداد بسیار کمی در آن دارم. بعد از سالها، نمی‌توانم نقشه‌‌ای حتی تقریبی از اتاق یا خانه‌ی خودم ترسیم کنم.

    در استعداد تجسم فضایی، معمولی هستم. اما هرگز فضایی پیدا نکرده‌ام که آن را خرج کنم یا توسعه دهم (حداکثر استفاده‌اش برایم پارک ماشین یا خواندن نقشه‌های سه بعدی قطعات بوده).

    افراد کمی را می‌شناسم که به اندازه‌ی خودم، در گرافوریا قوی باشند. هنوز هم وقتی فهرست اعداد و ارقام یا نوشته‌ها را کلمه به کلمه می‌خوانم، گاهی اوقات مجبورم برای اینکه به دوستانم اثبات کنم که سرسری از روی متن عبور نکرده‌ام، یک بار کل متن را برایشان توضیح دهم و تکرار کنم. فکر می‌کنم الان که بخش قابل توجهی از وقتم با مطالعه کتاب و ایمیل و مطالب مختلف در فضای فیزیکی و دیجیتال می‌گذرد، این استعداد به شکل مفید و موثر مورد استفاده قرار می‌گیرد.

    فکر می‌کنم استعدادی که بیش از از گرافوریا در من قوی است، استقرا است و در حل مسائل شخصی و تحلیل مسائل اجتماعی و مواجهه با چالش‌های کسب و کار،‌ زیاد از آن بهره می‌گیرم. به نظرم خیره شدن به یک خودروی لوکس برای یک ساعت، می‌تواند به اندازه‌ی کافی ایده برای برندسازی یک لباس لوکس در ذهن ایجاد کند.

    در حوزه‌ی "آیدیافوریا" یا لبریز از ایده، احساس می‌کنم ذهنم اصلاً‌ خلاق نیست. اما طی این سالها به نتیجه رسیده‌ام که تجربه و مطالعه‌ی زیاد، می‌تواند مخزن ذهن را آنقدر پر کند که از دید ناظر بیرونی، غیرخلاق به نظر نرسیم.

    در کل، احساس می‌کنم حوزه‌هایی که کار فیزیکی جدی داشته (که بیش از ده سال فعالیت شغلی من را تشکیل می‌دهد) به دلیل ضعف در حافظه طراحی و تسلط بر انگشتان و قوی نبودن تجسم فضایی، یک اشتباه استراتژیک برای من بوده است.

    برای من می‌ارزد که یک کتاب چند صد صفحه‌ای را در چند ساعت، کلمه به کلمه بخوانم و خلاصه‌اش را به همراه چند مثال استقرایی برای یک نفر دیگر که گرافوریا و استقرا، برترین نقطه‌ی قوتش نیست، توضیح بدهم و از او حقوق بگیرم و با پول آن، به یک نفر دیگر که در استعداد کار با انگشتان قوی‌تر از من است و تجسم فضایی را بهتر می‌فهمد، پول بدهم تا موتور ماشینم را تعمیر کند.

    (این را امروز می‌فهمم که سالها موتور و قطعات مختلف را تعمیر کرده‌ام).

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .