پاراگراف فارسی: درباره رنج
گاه فراموش میکنیم که «داستان بزرگ شدن»، «داستان زخم خوردن و رنج کشیدن» است.
زخم میخوریم. بهبود مییابیم و ادامه میدهیم.
زخم میخوریم. بهبود مییابیم و ادامه میدهیم.
زخم میخوریم. بهبود مییابیم و دوباره ادامه میدهیم..
اما همهی زخمها و همه رنجها، از یک شکل و یک جنس نیستند.
دیر یا زود، یاد میگیریم که «طعم و تنوع رنجها از طعم و تنوع تمام قهوههای روی زمین بیشتر است».
رنجی که در رها کردن هر چیز، گرفتارش میشویم.
رابطهای که فراموش میشود. خانهای که رها میشود. خانوادهای که ترک میشود.
در رها کردن هر امنیتی، رنجی نهفته است…
رنج پیدا کردن عشقها و دوستیهای جدید
چرا که هر پیدا کردنی، نگرانی گم کردنی را هم با خود به همراه دارد.
رنجهای دیگری هم هست.
رنج ناشی از شکست و نرسیدن.
رنجی تلخ و زودگذر.
رنج ناشی از موفقیت و رسیدن.
رنجی شیرین و طولانی
زمانی که سختیهای کسب موفقیت را تحمل میکنیم، اما میبینیم که موفقیت، دستاوردهایی را که در انتظارشان بودهایم، برایمان فراهم نکرده است…
رنج اقامت بر قلههای شادی و موفقیت.
وقتی که نمیدانی، اقامت تو در این قله، چقدر طول خواهید کشید…
رنج همدلی.
چرا که باید همیشه سهمی از بار سختی روزگار دوستانت را بر دوش داشته باشی.
ما از رنج بردن خود، رنج میبریم و فراموش میکنیم که رنج بخشی از زندگی است. گاه بخش کوچکی از آن را تشکیل میدهد و گاه بزرگترین سهم زندگی را در اختیار میگیرد. اما همچنان، مهمترین نشانه زندگی است. این تنها مردگان هستند که از هیچ چیز رنج نمیبرند.
رنجها میآیند و میروند. گاهی ما را محکمتر میکنند. گاهی پختهتر. اما به هر حال، هر یک، رنگی از خود را برای همیشه در روح ما باقی میگذارند.
تفاوت طعم و بوی ما انسانها، در تفاوت رنجهایی است که کشیدهایم…
«زندگانی رنج دارد. مگر آنکه زنده مانی را انتخاب کنیم…»
جیم بوچر
چند مطلب مرتبط | برای علاقهمندان به کتابخوانی
راهنمای خواندن و خریدن کتاب (فایل صوتی)
کتاب های مدیریت | کتاب های بازاریابی و فروش
کتاب های استراتژی | کتاب های بازاریابی دیجیتال
کتاب های روانشناسی | مرور، نقد و خلاصه کتاب
کتاب های توسعه فردی | کتاب های مدیریت زمان
پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها
کتابخوانی | چگونه کتابخوان شویم؟
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : علی شورابی
این متنا من به عنوان کامنت زیر یکی از نوشته های علیرضا شیری خوندم برای من خیلی الهام بخش بود اینجا میزارم تا با هم بخونیمش
درد ………….امسال برای من سال درد بود ……….فروش خانه و ناگهان افزایش قیمت دلار و …ناگهان اجاره نشینی ………….بچه دوم که مبارک بود آقا محمد رضا …و از بد حادثه زدن امپول بیهوشی چینی به همسرخوبم و ده روز دربدری تو بیمارستان و آی سی یو ……تغییر شغل هم که از سال گذشته بود و یک ماموریت هنوز ناقص …..جالبه که ماها وقتی دچار درد و یتیمی می شیم …سریع می ریم سراغ نذر و ….اعتقاد راسخ دارم که نذر موثره …اما آن کسی که بدترین درد را کشید ؟؟؟؟آیا چنین کرد ؟ …یونس نبی ع در شکم ان ماهی بزرگ چه کرد ؟؟؟فکر کرد …فهمید کجا کم گذاشته …با سوز دل گفت : خدا یا من به خودم ظلم کردم …..مسولیت افتادنش به شکم ماهی بزرگ را پذیرفت …از جلزو ولز نجات پیدا کرد ….خداهم گفت : ما او را اینچنین از غم نجات دادیم و اصلا سنت ما اینه که اینطوری ناجی باشیم ….یونس نبی ع نه نذر داد …نه خیرات کرد …نه صدقه داد ….بلکه اول بیدار شد ….سالم شد ونجات یافت ……البته هیچ تضادی نیست اگر کار خیر هم بکنیم ولی مشکل ما ادمهای معاصر اینه که وقتی دچار درد می شیم فقط دنبال کلیدیم که ان را حل کند …اصلا به قفل و مدل قفل شدن نگاه نمی کنیم ….اصلا به بلعیده شدن توسط این ماهی روزگار فکر نمی کنیم …فقط می خواهیم با حلوا حلوا مشکلات را حل کنیم ….بهر حال درد را از هر طرف که بخوانی درد است …الان دوساله که از یک زخم عاطفی وحشتناک فامیلی خارج شده ام …از خدا خواسته ام که ان دوسال را از زندگی ام حساب نکند …معتقدم خدا ادمی که زخمی نشده باشه دوست نداره …ولی حقیقتا نوار چسب این زخمهای عاطفی توی داروخونه ها گیر نمی اد ؟ باید رفت یک جای خلوت و تیغهای جوجه تیغی روزگار را دراورد و از دردهاش خوب گریه کرد تا بیابون نشیم ….گریه از ملکوت وجود انسان است …گریه ابدار ولی بدون سر و صدا ….این شبها التماس دعا