ویژگی های یک پروژه موفق چیست؟

۴۴۳ نظر برای ویژگی های یک پروژه موفق چیست؟

پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

نویسنده‌ی دیدگاه : شیوا صالح نیا



یک نکته: من جواب تمرین را با 2 دیدگاه نوشته ام. یک دیدگاه همان چیزی است که که در این درس متمم به آن اشاره شد که من اسم آن را «دیدگاه سنتی نسبت به پروژه» می گذارم، یعنی «پروژه حتماً باید در زمان معین و با بودجه معین مطابق برنامه و هدفی که کاملاً از قبل مشخص شده پیش برود و تمام شود و اگر از زمان یا بودجه جا بمانیم یا مراحل انجام خیلی تغییر کند، آن پروژه شکست خورده است». حقیقتش، من فکر می کنم که گرچه این درس در مورد پروژه های کوچک است، اما این دیدگاه بیشتر مربوط به همان پروژه های بزرگ است و شاید به درد پروژه های کوچکی که بارها تکرار شده اند هم بخورد (حتی اگر در شرکت اولین بار است که انجام می شوند، شرکت های دیگر یا صنایع دیگر پروژه هایی با فرایندهایی بسیار شبیه به آن را انجام داده اند). دیدگاه دیگر، چیزی است که من به آن «دیدگاه طراحی» می گویم. دلیل این نام گذاری هم آنست که این نظر را از زبان طراحان باتجربه چه در صحبت های گروهی و چه در ویدئوهای TED با شیوه های بیان مختلف، زیاد شنیده ام. یکی از این طراحان که شاید به بهترین نحو این دیدگاه را توضیح داده است و به تازگی به پیشنهاد یکی از دوستان ویدئوی سخنرانی اش را دیده ام، Astro Teller است که از «کشتن پروژه ها» دفاع می کند. لینک سخنرانی اش را اینجا می گذارم که اگر دوست داشتید، سری به آن بزنید:
http://www.ted.com/talks/astro_teller_the_unexpected_benefit_of_celebrating_failure
دیدگاه طراحی، که برای پروژه های کوچکی که اولین بار است اتفاق می افتند (اولین بار نه فقط در شرکت بلکه در کل بازار)، یا از جنس پروژه های تحقیق و توسعه ای و پژوهشی هستند، یا در پی ایجاد مفهوم جدیدی در علم و فناوری هستند، و از این دست صادق است؛ به شما اجازه می دهد که با عینک «طراحی تجربه» به این جنس پروژه ها نگاه کنید و مراحل اجرای پروژه را تغییر دهید؛ حتی ممکن است تنها یک هدف خیلی کلی (خلق/بهبود) داشته باشید و هدف نهایی انجام پروژه در همان ابتدا کاملاً مشخص نباشد و در طی مراحل پروژه کم کم آن را شکل دهید؛ در هر مرحله از پروژه گام ها را اصلاح و دوباره اجرا کنید؛ نمونه محصول/خدمت های متعدد را در محل استفاده بارها مورد آزمایش قرار دهید؛ و به قول تلر، قبل از اینکه خیلی هزینه صرف اجرای پروژه نهایی کنید و در زمانی که هنوز همه چیز روی کاغذ است، پاشنه آشیل پروژه را پیدا کنید و سعی کنید آن را بکشید تا از دل آن پروژه بهتری تعریف شود. فکر میکنم در این دیدگاه، کمی تعریف شکست پروژه تفاوت دارد و من این دیدگاه را به مدیریت پروژه های کوچک نزدیکتر می دانم.

انجام تمرین (برگزاری جشن تولد برای یک بچه 5 ساله)
1) با کاربرد دیدگاه سنتی نسبت به پروژه- شروع از 10 روز قبل از تولد:
- تهیه لیستی از مهمان ها و تقدیم کارت دعوت (روز اول تا چهارم- حداکثر تعداد مهمان ها 30 نفر، حداکثر هرینه کارت 30 هزار تومان)
- سفارش کیک به همراه میزبان کوچک (روز پنجم- حداکثر هزینه 80 هزار تومان)
- خرید وسایل تزئینی (روز ششم- حداکثر هزینه 30 هزار تومان)
- برنامه ریزی و سفارش شام به موسسه تهیه غذا (روز هفتم و هشتم- حداکثر هزینه 400 هزار تومان)
- آماده سازی منزل برای پذیرایی از مهمان ها (صبح نهم) وخرید میوه و آماده سازی وسایل پذیرایی (شب نهم)
- تحویل گرفتن کیک و خرید گل (صبح دهم)، پیگیری سفارش غذا و آماده سازی میزبان کوچک :)) (شب دهم)
- برگرداندن منزل به وضع عادی (روز یازدهم). نقطه اتمام پروژه
 
2) با کاربرد دیدگاه طراحی نسبت به پروژه (اگر بخواهم موضوعی که به نظر تکرارشده می رسد را تبدیل به یک کار نوآورانه تر کنم)- شروع 15 روز قبل از تولد:
برای اجرای پروژه تولد حداکثر 550 هزار تومان بودجه داریم و فضای پذیرایی اجازه میزبانی بیش از 30 نفر را به ما نمی دهد. هدف اصلی که باید همیشه در ذهن داشته باشی، خاطره انگیز بودن این روز برای یک بچه 5 ساله است، حتی اگر شیوه برگزاری آن کمی با شیوه معمول تفاوت داشته باشد (تنها چیزی که در هر صورت وجود دارد و جزئی از برنامه است خرید کیک تولد است). بنابراین 5 روز وقت داری برای اینکه فرایند جشن تولد را طراحی کنی. در این 5 روز، 2 روز فرصت داری که دست کم با 5 بچه در این سن و سال صحبت کنی و با داستان سرایی موضوعات دلخواهشان را در تولد کشف کنی. همین طور با والدینشان صحبت کنی و تجربیاتشان را بپرسی. 2 روز بعد فرصت داری تا با چیزهایی که فهمیدی برای من یک جشن تولد فرضی بگیری تا اشکالات احتمالی را بفهمیم و ایده های جدید قابل اجرا کشف کنیم. یک روز دیگر هم فرصت داری که روی این ایده ها کار کنی. روز پنجم منتظر دیدن مسیر تجربه ای که برای میزبان تولد کشیده ای و مسیر کاری خودت برای 10 روز آینده هستم.

*دیدگاه دوم شاید کمی به نظرتان عجیب باشد ولی تقریباً مطمئنم نتیجه آن هیجان انگیزتر و بهتر از وقتی است که جزء به جزء پروژه را از قبل تعیین کرده باشم. ضمن اینکه خود آن عضو خانواده از قبل بهتر روی موضوع مسلط می شود و می تواند اتفاقات غیرمنتظره حین اجرا را پیش بینی و مدیریت کند. البته به نظرم بدیهی است که برای هر پروژه ای لزومی ندارد نوآوری این چنینی داشته باشیم و من پروژه تولد را به این علت انتخاب کردم که هر دو این دیدگاه ها برای آن معنی دار باشد. در بین پروژه های کاری که نوشته اید برای پروژه (الف) و (ج) دیدگاه طراحی مناسب تر و قابل توجیه به نظر می رسد. همچنین به نظرم می رسد که مشاور انجام پروژه (ه) راحت تر است که از دیدگاه طراحی برای انجام کار خود کمک بگیرد.

 
تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
.