من یک مدیر خودشیفته دارم

مدیران خودشیفته پدیده جدیدی نیستند. اما بسیاری معتقدند نوشتهی مایکل ماکوبی در سال ۲۰۰۰، خودشیفتگی مدیران را بیشتر از گذشته در مرکز توجه قرار داد. ماکوبی معتقد بود که مدیران بزرگی که شرکتهای خود را به سرعت به پیش میبرند و بزرگ میکنند، کسانی که می توانند تصویری بزرگ و زیبا و هیجان انگیز از آینده بسازند و به عبارتی، آینده متفاوتی بسازند، عموماً خودشیفته هستند.
ماکوبی میگوید که به نظر میرسد در دهههای ۵۰ تا ۸۰ میلادی، واحد روابط عمومی سازمانها اختیار و انتخاب بیشتری داشتند. امروزه از بزرگترین سازمانهای دنیا (نظیر اپل و مایکروسافت) یا سازمانهای کوچکتر، واحد روابط عمومی در بسیاری از موارد وادار میشود ادامهی دست و پا و زبان مدیرعامل باشد و اختیار کمتری از خود دارد.
مدیران به سادگی خبرنگاران و نویسندگان و … را استخدام می کنند تا آنها را آنگونه که میخواهند باشند و نه آنگونه که هستند معرفی نمایند. طی سالهای گذشته اینگونه مطرح میشد که بزرگانی مثل راکفلر، ادیسون، فورد و بسیاری از رهبران بزرگ سیاسی جهان، خودشیفته بودهاند و همین خودشیفتگی زمینهی رشد آنها و سازمانهایشان را فراهم نموده است.
امروزه شرایط تغییر کرده و دانش شخصیت شناسی رشد زیادی داشته است. لااقل می توان گفت مدیریت بیش از گذشته به این رشته علمی توجه نشان میدهد. در وضعیت جدید به سادگی نمیتوان خودشیفته بودن یک مدیر را به عنوان رمز موفقیت او تحلیل کرد.
فروید به ما آموخته است که افراد خودشیفته از لحاظ احساسی از اطرافیان خود ایزوله هستند و حس آنها را درک نمیکنند و معمولاً به دیگران اعتماد هم ندارند. بخشی از تبعات خودشیفتگی را در نوشتهی آیا خودشیفته هستم مطرح کردیم. بسیاری از مدیران خودشیفته فکر میکنند همه برای آنها تهدید هستند.
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
۱۴ نظر برای من یک مدیر خودشیفته دارم