Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


راجر روزنبلات | مرد در آب؛ یا انسان در آب


راجر روزنبلات

راجر روزنبلات (Roger Rosenblatt) را ما ایرانیان بسیار کمتر از سایر نویسندگان و جستارنویسان معاصر می‌شناسیم. اما روزنبلات برای خوانندگان انگلیسی‌زبان و به‌ویژه آمریکایی‌های کتابخوان ناآشنا نیست.

خوانندگان تفننی، حرف‌های او را در نشریاتی مانند تایم و واشینگتون‌پست دیده و خوانده‌اند. خوانندگان جدی‌تر، کتاب‌های داستان و جستارش را در خانه دارند. چند دهه قبل هم، وقتی ۲۵ سال بیشتر نداشت، دانشجویانی که در کلاس‌های نویسندگی هاروارد شرکت می‌کردند، پای درس‌هایش نشسته‌اند.

وقتی رونالد ریگان، رئیس‌جمهور آمریکا، را در سال ۱۹۸۲ دعوت کردند تا در مراسم یادبود یکی از قربانیان سانحهٔ سقوط هواپیما در واشینگتن شرکت کند، برخلاف روند رایج روسای جمهور که متن‌هایی را از پیش برایشان می‌نویسند، جستاری را که روزنبلات چند روز قبل در نشریهٔ تایم نوشته بود همراه خود آورد و از رو خواند. کار درستی هم کرد چون بعید بود نویسندگان کاخ سفید بتوانند چیزی بهتر از آن‌چه روزنبلات نوشت بنویسند.

زمانی هم که ناسا تصمیم گرفت روزنامه‌نگارانی را به فضا بفرستد، پس از بررسی چندهزار نفر، روزنبلات در فهرست نامزدهای نهایی قرار داشت (+/+). البته پس از سقوط چلنجر با توجه به جوّ عمومی که علیه برنامه‌های فضایی بود، دیگر از این برنامه صحبت نشد.

زمانی هم که در صدمین سالگرد مجسمهٔ آزادی در سال ۱۹۸۵ خواستند نامه‌ای به آیندگان در قالب کپسول زمان داخل مجسمه قرار دهند، نامه‌ای را که او با عنوان «نامه‌ای به سال ۲۰۸۶» نوشته و در تایم منتشر کرده بود، انتخاب کردند. متن این نامهٔ طولانی را که گزارشی از زمان حال به آیندگان است، هنوز می‌توانید روی سایت تایم بخوانید (+).

اگر با مفهوم کپسول زمان و نامه به آینده آشنا نیستید، بد نیست به درسی که با همین عنوان در متمم وجود دارد سر بزنید:

کپسول زمان

سبک نگارش روزنبلات

روزنبلات را معمولاً به عنوان ستون‌نویس روزنامه‌ها یا جستارنویس معرفی می‌کنند. اما سبک نگارش او با تصویری که بسیاری از ما از جستارنویس و ستون‌نویس داریم متفاوت است. او خود را به بسیاری از قواعد ستون‌نویسی و جستارنویسی متعهد نمی‌داند.

معمولاً ستون‌نویس‌ها یک فرم ثابت را انتخاب می‌کنند و تا مدت‌ها آن را ادامه می‌دهند. اما نوشته‌های متوالی او هم لزوماً سبک یکسان یا مشابهی ندارند. او حتی چندان به فُرم هم وفادار نیست. در کارهایش گاهی نوشته‌های طولانی می‌بینید که عنوان ندارند و گاه عنوانی طولانی که برای متنی که فقط یک کلمه است، انتخاب شده.

به نظر می‌رسد او وسواس چندانی هم در انتشار نوشته‌هایش ندارد. متن‌ها و جملات ضعیف و گاه حرف‌های پراکنده و به قول خودمان بی‌سر‌و‌ته را هم در کنار متن‌های قوی‌ترش قرار می‌دهد و منتشر می‌کند. البته ما نمی‌دانیم. شاید او نوشته‌های ضعیف خود را دور ریخته و آن‌چه را که ما می‌بینیم، از نظر خود او قوی و ارزشمند است. اما اگر فرض کنیم به نویسنده دسترسی نداریم و صرفاً می‌خواهیم بر اساس نوشته‌های او در موردش قضاوت کنیم، می‌شود گفت که روزنبلات در سپردن یادداشت‌های ناپیراسته و ویرایش‌نشده‌اش به دفتر روزنامه‌ها و ناشران تردید نمی‌کند.

باید تأکید کنیم که این ویژگی لزوماً به معنای ضعف نگارش نیست. بلکه سبک نگارش است. همین کار باعث می‌شود که لابه‌لای نوشته‌های او، نه با چهره‌ای رسمی و غیرواقعی، بلکه با نویسنده‌ای واقعی روبه‌رو شویم. در حدی که انگار کسی روبه‌رویمان نشسته و با ما حرف می‌زد. این حس را بیشتر وقتی تجربه می‌کنید که در بعضی متن‌ها با او همراه می‌شوید و بعد می‌بینید ناگهان بحث رها شد یا موضوع صحبت تغییر کرد. چیزی که در گفتگو و بداهه‌گویی فراوان است. اما در نوشته‌هایی که رسماً منتشر می‌شوند، کمتر نمونه‌های آن را می‌بینیم.

این بار در پاراگراف فارسی متمم دربارهٔ یکی از جستارهای روزنبلات حرف می‌زنیم.

ماجرای «مرد در آب»

کتاب مرد در آب (The Man in the Water) که با توجه به محتوای کتاب می‌توان آن را به «انسان در آب» هم ترجمه کرد، مجموعه‌ای از داستان‌ها و جستارهاست که نام خود را – مانند بسیاری از کتاب‌های مشابه – از یکی از جستارهای کتاب گرفته است.

جستار مرد در آب در سال ۱۹۸۲ نوشته شده؛ در پی یک سانحهٔ هوایی که به سانحهٔ پرواز ۹۰ ایرفلوریدا معروف شده است.

راجر روزنبلاتنیمهٔ زمستان بود و آن سال برفی سنگین می‌بارید.

هواپیمای خط هوایی ایرفلوریدا که قرار بود از فرودگاه واشینگتن بلند شود در پرواز تأخیر داشت. به علت برف و یخبندان شدید، هواپیما نمی‌توانست بلند شود. تیم پرواز یک مرتبه بال‌ها و موتور هواپیما را یخ‌زدایی کردند و باز منتظر ماندند.

محدودیت در دسترسی کامل به این مطلب

برای مشاهدهٔ متن کامل این مطلب کافی است (بدون پرداخت هرگونه هزینه) در سایت متمم ثبت نام کنید. پس از ثبت‌نام به تعداد قابل‌توجهی از درس‌‌های متمم دسترسی پیدا خواهید کرد نمونهٔ آن‌ها را می‌توانید از طریق لینک زیر ببینید:

نمونه درس‌های کاربر آزاد متمم

البته اگر بخواهید به همهٔ درس‌های متمم دسترسی داشته باشید، لازم است حق اشتراک بپردازید.

ثبت نام رایگان    تجربه‌ٔ متممی‌ها

اکنون که قصه را خواندیم و نوع نگاه روزنبلات را به ماجرا دیدیم، بهتر درک می‌کنیم که این کتاب هم می‌تواند «مرد در آب» نامیده شود و هم «انسان در آب.» از آن رو که واقعاً مردی در‌ آب بوده، «مرد در آب» معنا دارد. و از آن جهت که روزنبلات ماجرا را مصداقی از رویارویی تاریخی انسان و طبیعت می‌بیند، عنوان «انسان در آب» هم کاملاً منطقی و مرتبط است.

بعد از خواندن این درس چه کار کنم؟

  ما نوشتهٔ دیگری از روزنبلات را هم در قالب پاراگراف فارسی متمم آورده‌ایم که می‌توانید آن را بخوانید: حمامی برای شما

 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۱۴ نظر برای راجر روزنبلات | مرد در آب؛ یا انسان در آب

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی

    آقای زندی‌فرد عزیز.

    جمله‌ای که در کامنت خود به کار برده‌اید، یعنی «مفاهیمی مشترک شبیه بالا رفتن یا تونل یا نور دیدن را مشاهده می‌‌کنند یا تقریباً شباهت‌هایی با یکدیگر دارند» به شکل کاملاً گمراه‌کننده تنظیم شده است و تقریباً مثل اکثر کامنت‌های شما، سالادی از کلمات است که ظاهری منطقی دارند اما با کمی دقت مشخص می‌شود که بی‌پایه‌ و آلوده به انواع سوگیری‌های ذهنی هستند.

     

    به عنوان یک مثال ساده، در این جمله از کلمهٔ «مفهوم» استفاده کرده‌اید و گفته‌اید «مفاهیم مشترک»

    اما منظورتان «اظهارات مشابه» بوده است. مفهوم واژهٔ محکم‌تری است. اما اظهار، واژه‌ای سست است.

    ضمن اینکه این اظهارات و ادعاها در مورد واقعیات عینی هم مطرح نشده‌اند. مثلاً فرد در مورد ساعت خروج از خانه یا وجودی حساب بانکی‌اش صحبت نکرده است. بلکه از تجربه‌های ذهنی خود حرف زده که تعیین مرز میان توهم و واقعی بودن آن امکان‌پذیر نیست. 

    علاوه بر این، از اشارهٔ شما به این که افراد مشخصی «اظهارات» مشابهی داشته‌اند هیچ نتیجه‌ای نمی‌شود گرفت و نمی‌توان آن را معیار استدلال قرار داد.

    جالب این است که شما (در این کامنت و بسیاری از کامنتهایتان در متمم) از واژه‌های غلطی استفاده می‌کنید (مفهوم به جای اظهار یا ادعا) و منطق غلطی دارید (اظهارات مشابه می‌توانند قابل اتکا باشند) و در عین حال در حرکتی نمایشی در جملهٔ خود به جای «مشابه» از اصطلاح «تقریباً مشابه» استفاده می‌کنید که به خواننده این حس را القا کنید که "من انقدر دقیق هستم که بین مشابه و تقریبا مشابه هم فرق می‌گذارم"، خواسته یا ناخواسته مصداق فریبکاری است.

    شما اگر دقت کلامی داشتید و واقعاً برایتان مهم بود که دقیق حرف بزنید و برای علم و روش علمی احترام و ارزش قائل بودید، می‌گفتید که «افراد متعددی ادعاهای مشابهی را مطرح کرده‌اند.»

    جناب آقای صلح‌جو در مورد مترجمان نکته‌ای را مطرح می‌کردند که من هر وقت جمله‌بندی‌های شما را در صدها مورد از کامنت‌هایتان می‌خوانم، یاد ایشان می‌افتم.

    ایشان می‌گفتند بعضی مترجمان حتی یک کلمهٔ اضافه‌ی [را] را هم داخل کروشه می‌گذارند که این حس را القا کنند که خیلی دقیق و امانت‌دار هستند. اما معمولاً همین‌ها، به سادگی پاراگراف‌های بسیاری را از متن حذف می‌کنند و حتی اگر  لازم بدانند، حرف نویسنده را برعکس می‌کنند و آن جور که خودشان می‌خواهند روایت می‌کنند. 
    این افراد امانت‌دار نیستند؛ بلکه نمایش امانتداری اجرا می‌کنند.

    حرف‌های ایشان هیچ کس را به اندازه‌ی شما در ذهن من تداعی نمی‌کند.

    پی‌نوشت: به جملات خنده‌داری که در مقاله‌ی مورد اشاره‌تان وجود داشت اشاره نمیکنم. مثلا اینکه گفته شده بود پزشکان و پرستارانی که با بیماران مسلمان ایرانی کار میکنند، لازم است بدانند که اینها چنین چیزهایی را تجربه میکنند.

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .