تجربه ذهنی | با خطای دستگاه خودپرداز بانک چه می‌کنید؟
درس‌های تجربه ذهنی یکی از چالش‌برانگیزترین مطالب متمم هستند. این درس‌ها با استفاده از سناریوهایی که هنوز روی نداده و گاه هرگز روی نخواهد داد، ما را وادار می‌کنند بیشتر و عمیق‌تر فکر کنیم و به دانسته‌های خود نظم دهیم.
آن‌چه به عنوان تجربهٔ ذهنی مطرح می‌شود، معمولاً پاسخ درست و غلط ندارد، بلکه زمینه‌ای برای اندیشیدن است. کاملاً هم طبیعی است که نظر و تحلیل هر یک از ما با دیگری متفاوت باشد و از زاویهٔ خاص خود به موضوع نگاه کنیم و قضاوت‌های متفاوت و حتی متضاد داشته باشیم.
این بار می‌خواهیم یک سناریوی فرضی با موضوع «خطای دستگاه خودپرداز» را بررسی کنیم. ایدهٔ اولیهٔ این سناریو در کتاب تفکر نقاد و خلاق از رابرت دیانی آمده است و ما آن را با توجه به اهداف آموزشی متمم شرح و بسط داده‌ایم (+).
خطای دستگاه خودپرداز بانک
فرض کنید به دستگاه خودپرداز بانک مراجعه می‌کنید تا ۲۰۰ هزار تومان از حساب خود بردارید. اما دستگاه خودپرداز به اشتباه ۱۰ میلیون تومان به شما می‌دهد.
شما – که مطمئن هستید در این حساب پولی کمتر از ده میلیون تومان داشته‌اید – بلافاصله رسید دستگاه را چک می‌کنید. اما جالب این‌جاست که بر اساس رسید دستگاه، دقیقاً ۲۰۰ هزار تومان به شما پرداخت شده است. مشخصاً ۹ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان در دستان شماست، بی‌آنکه جایی ثبت شده باشد.
به خانه می‌روید و از آن‌جا که مطمئن هستید بانک به زودی این خطا را به علت مغایرت در حسابها کشف خواهد کرد، پول را جایی جداگانه قرار می‌دهید تا اگر بانک تماس گرفت، آن را به بانک برگردانید. اما یک هفته می‌گذرد و هیچ خبری نمی‌شود.
سوال اول
آیا پول را به بانک باز می‌گردانید؟
اگر باز می‌گردانید، علت و انگیزه‌تان چیست؟ اگر پول را باز نمی‌گردانید، چه علت و توضیحی دارید؟
از یک سو برخی ممکن است بگویند که این پول باید سریع به بانک برگردانده شود. چون متعلق به ما نیست. از سوی دیگر عده‌ای ممکن است بگویند این خطای بانک است و به ما مربوط نیست. علاوه بر این، قاعدتاً ساز و کارهایی برای پوشش چنین خطاهایی در نظر گرفته شده است.
باز از زاویه‌ای دیگر، ممکن است برخی تصمیم بگیرند پول را برنگردانند و بگویند که این پول برای بانک، قطره‌ای در دریاست. اما سوال این است که اگر سوپرمارکت محل اشتباه کند و آدامسی را در کیسهٔ خریدتان بیندازد، آن‌جا هم همین منطق را به‌کار می‌گیرید؟ چون آدامس هم در آن‌جا قطره‌ای از دریاست. اگر این دو فضا را متفاوت می‌بینید، علت تفاوت در چیست؟ اگر شبیه می‌بینید، قاعدهٔ کلی تصمیم‌گیری‌تان در این نوع رویدادها چیست؟ از چه نقطه‌ای به بعد، خطا را «قطره در دریا» حساب می‌کنید؟
اساساً آیا مسئولیت خطایی که طرف مقابل انجام داده و به سود شما تمام شده بر عهدهٔ شماست؟ به هر حال او خود اشتباه کرده و شاید باید هزینهٔ اشتباهش را هم بپذیرد.
حالا به سوال دوم فکر کنید:
شما با عضویت ویژه در متمم، می‌توانید به درس‌ها و آموزش‌های بسیاری از جمله موضوعات زیر دسترسی کامل داشته باشید:
موضوعات زیر، برخی از درس‌هایی هستند که در متمم آموزش داده می‌شوند:
دوره MBA (یادگیری منظم درس‌ها)
استراتژی | کارآفرینی | مدل کسب و کار | برندسازی
فنون مذاکره | مهارت ارتباطی | هوش هیجانی |تسلط کلامی
توسعه فردی | مهارت یادگیری | تصمیم گیری | تفکر سیستمی
کوچینگ | مشاوره مدیریت | کار تیمی | کاریزما
عزت نفس | زندگی شاد | خودشناسی | شخصیت شناسی
مدیریت بازاریابی | دیجیتال مارکتینگ | سئو | ایمیل مارکتینگ
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید درباره‌ی متمم بیشتر بدانید، می‌توانید نظرات دوستان متممی را درباره‌ی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی می‌شناسند:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبت‌نام | اطلاعات بیشتر فهرست درس‌های متمم
نویسنده‌ی دیدگاه : نازنین یاری
تجربه مشابهی برای چند سال پیش دارم ،ایام قبل از عید و شعبه بانکی که میخواستم پول نقد بگیرم خیلی شلوغ بود ، کارمند بانک برای من پول نقد کسر داشت و از باجه کنار مبلغی رو گرفت و همزمان کار شخص دیگری هم که واریز نقدی داشت رو انجام داد ، یک دفعه در یکی از باجه ها مشاجره لفظی اتفاق افتاد و این کارمند جوان چند دقیقه حواسش پرت شد ، من مبلغ رو گرفتم و چون مشغول صحبت تلفنی با همکارم بودم شمارش نکردم ،وقتی به منزل برگشتم هر طور محاسبه میکردم مقدار زیادی پول اضافه میامد
روز بعد ، اولین مراجعه کننده بانک بودم ،وقتی پیش اون کارمند رفتم بهم گفت بعد از ساعت کاری شون مدت زیادی در بانک ماندن که تکلیف حسابها مشخص بشه و چون نتیجه نگرفتن قرار شده مبلغ رو از حقوق ش کسر کنن ،
وقتی که خوشحالی اون کارمند جوان رو از پیدا شدن مبلغ گم شده دیدم خدارو شکر کردم که یک ثانیه هم به ذهنم نرسیده بود که اجازه دارم اون مبلغ رو برای خودم بردارم .