Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


کتاب تفکر سریع و کند | کتاب دنیل کانمن درباره تصمیم گیری و قضاوت | مقایسه ترجمه‌ها


کتاب تفکر سریع و کند دنیل کانمن

اگر بخواهیم دو یا سه کتاب مطرح را در زمینه خطاهای شناختی در سطح جهان نام ببریم، بی‌تردید کتاب تفکر سریع و کند (Thinking Fast and Slow) نوشتهٔ دنیل کانمن یکی از آن‌هاست.

کتاب تفکر سریع و آهسته مخاطبان بسیاری داشته و افراد مختلف در رشته‌های متنوع، با انگیزه‌های متفاوتی از آن استقبال کرده‌اند.

دانشجویان دوره MBA معمولاً با این کتاب در درس تصمیم گیری یا مذاکره آشنا می‌شوند. اساتید حقوق و قضاوت، با استناد به این کتاب، به دانشجویان‌شان می‌آموزند که چگونه ممکن است گرفتار خطاهای سرنوشت‌ساز شوند. علاقه‌مندان اقتصاد و سرمایه‌گذاری هم، کتاب تفکر سریع و آهسته را به عنوان یکی از ستون‌های اقتصاد رفتاری می‌شناسند و معمولاً این کتاب را در کنار کتاب کج رفتاری نوشتهٔ ریچارد تیلر در کتابخانهٔ خود قرار می‌دهند.

علاوه بر اهمیت موضوع کتاب، نویسندهٔ آن یعنی دنیل کانمن هم به جذابیتش می‌افزاید. کانمن با وجودی که تخصص اصلی‌اش روانشناسی بوده، با پژوهش‌هایش توانسته جایگاهی چنان مهم در رشته‌ای دیگر (یعنی اقتصاد) کسب کند که نهایتاً به دریافت جایزه نوبل در این رشته درس سال ۲۰۰۳ منتهی شده است.

تفکر سریع و کند | کتابی دربارهٔ قضاوت و تصمیم گیری

از آن‌جا که تصمیم گیری و قضاوت دو کلمهٔ کلیدی در کتاب تفکر سریع و کند هستند، بهتر است کمی دربارهٔ آن‌ها حرف بزنیم. چون گاهی مجاور بودن دائمی دو کلمه باعث می‌شود تفاوت آن‌ها را فراموش کنیم:

تفاوت تصمیم گیری و قضاوت

قضاوت کردن به شکل‌های مختلفی انجام می‌شود. اما اغلب شیوه‌های قضاوت، نهایتاً در این خلاصه می‌شوند که باید یک موضوع، فرد، رویداد، ویژگی و … را در گروهی که برای آن مناسب می‌دانید قرار دهید.

مثلاً این گروه‌ها را در نظر بگیرید: گروه کارهای اخلاق، گروه کارهای غیراخلاقی، گروه کارهای ضداخلاقی. گروه کارهای خلاقانه. گروه کارهای غیرخلاق. گروه فعالیت‌های علمی، گروه فعالیت‌های هنری، گروه فعالیت‌های ورزشی و …

یک نفر کاری را انجام می‌دهد و شما از ذهن خود کمک می‌گیرید تا ببینید آیا این کار را کاری اخلاقی می‌دانید یا نه. یک نفر شغلش را برای شما شرح می‌دهد و شما با خود فکر می‌کنید که چنین شغلی را می‌توان یک شغل فرهنگی در نظر گرفت؟ کسی رابطه عاطفی‌اش را برای شما شرح می‌دهد و شما در ذهن خود فکر می‌کنید که آیا این رابطهٔ عاطفی سرانجام خوشی دارد یا بی‌سرانجام است؟

در همهٔ این موارد، شما گروه‌هایی را در ذهن دارید و بر اساس آن‌ها روی چیزهای دیگر برچسب می‌گذارید.

اما در تصمیم گیری (چنان که در تعریف تصمیم گیری شرح داده‌ایم) با چالش دیگری مواجه هستید: چند گزینه پیش روی شماست و باید یکی را انتخاب کنید.

ما در قضاوت در پی این هستیم که با کمترین خطا، هر چیزی را در دسته‌بندی مناسبش قرار دهیم. اما در تصمیم گیری درگیر محاسبهٔ سود و هزینه یا مزایا و معایب هستیم. این دو از جنبه‌های بسیاری به هم شبیه هستند. اما کاملاً یکسان نیستند.

بعد از این توضیح راحت‌تر می‌توانیم بگوییم دنیل کانمن در کتاب تفکر سریع و کند چه می‌گوید.

تمام محتوای کتاب تفکر سریع و کند را می‌‌توان در یک عبارت خلاصه کرد: «مغز ما انسان‌ها چگونه تصمیم گیری و قضاوت انجام می‌دهد؟» البته اگر بخواهیم چیزی به این خلاصه اضافه کنیم باید این جمله را بیفزاییم: «مغز انسان‌ها در تصمیم گیری و قضاوت گرفتار خطاهای بزرگی است. خطاهایی که دردسرساز و در عین حال، اجتناب‌ناپذیرند.»

در ادامه کمی بیشتر دربارهٔ این کتاب صحبت می‌کنیم. خواهید دید که با وجودی که این خطاها بخش بزرگی از کتاب تفکر سریع و کند را به خود اختصاص می‌دهند، ایدهٔ اصلی کتاب کمی بزرگ‌تر از این‌هاست.

تفکر سریع و کند

خلاصه کتاب تفکر سریع و کند | سه «دوگانه»

ما در ده‌ها درس متمم به بهانه‌های مختلف از کتاب تفکر سریع و کند نقل می‌کنیم یا به آن ارجاع می‌دهیم. بنابراین در این‌جا صرفاً خلاصه کتاب تفکر سریع و کند را در قالب سه ایده مطرح می‌کنیم تا تصور بهتری از چارچوب کلی کتاب در ذهن داشته باشید.

کانمن در این کتاب خواسته یک «مدل» برای نحوهٔ کارکرد ذهن ارائه دهد. دقت کنید که وقتی از مدل حرف می‌زنیم – چنان که در درس مدلسازی گفته‌ایم – دنبال این نیستیم که مدل درست است یا نه بلکه صرفاً برایمان مهم است که مدل، مفید باشد. کانمن هم نمی‌خواهد بگوید در مغز ما واقعاً چه می‌گذرد. بلکه می‌گوید اگر مغز را شبیه چیزی که من می‌گویم فرض کنید، برای درک روش تصمیم گیری و قضاوت‌های انسانی مفید است.

کانمن مدل خود را در قالب سه «دوگانه» مطرح می‌کند که البته دوگانه‌های دوم و سوم برخاسته از اولی هستند و توضیح می‌دهد که بسیاری از آن‌چه به عنوان سوگیری یا به عنوان خطای شناختی می‌شناسیم، با تکیه بر این دوگانه‌ها قابل درک است:

دوگانهٔ اول |‌ سیستم یک و سیستم دو

کانمن می‌گوید اگر فرض کنیم در مغز هر یک از ما دو آدم با دو شخصیت کاملاً متفاوت زندگی می‌کنند که دو شکل متفاوت فکر می‌کنند و تصمیم می‌گیرند و قضاوت می‌کنند، بهتر می‌توانیم بفهمیم که در عمل چگونه در موضوعات مختلف به تصمیم یا قضاوت نهایی می‌رسیم. او اسم یکی از این شخصیت‌ها را «سیستم یک» و اسم دیگری را «سیستم دو» می‌گذارد: اولی، سریع و شهودی تصمیم می‌گیرد و دومی، آهسته و با حساب و کتاب.

ما دربارهٔ این دو سیستم و تفاوت آن‌‌ها در درس سیستم یک و سیستم دو صحبت کرده‌ایم.

تفکر سریع و آهسته

تفکر سریع و آهسته – کاری از David Plunkert

دوگانهٔ دوم | انسان عاقل (یا انسان اقتصادی) و انسان واقعی

دومین دوگانه‌ای که کانمن در کتابش مطرح می‌کند، انسان واقعی در برابر انسان اقتصادی است. چنان‌که در درس اقتصاد رفتاری گفته‌ایم، کسانی مثل دنیل کانمن و ریچارد تیلر و آدریان فرنهام تأکید می‌کنند که انسانی که اقتصاددان‌ها از آن حرف می‌زنند، فقط در کتاب‌های خودشان وجود دارد و در دنیای واقعی نمی‌شود چنین انسانی را پیدا کرد. حالا هر اسمی که می‌خواهید روی آن بگذارید: انسان اقتصادی، انسان مورد علاقهٔ اقتصاددان‌ها، انسان عاقل یا عقلایی و یا – چنان‌که نشر نوین در ترجمه‌اش گفته- ایکان (Econ). مهم این است که این موجود با انسانی که ما می‌شناسیم (Human) تفاوت دارد.

بشر – یک نفر مثل ما – اگر الان از یک معامله یک میلیون تومان سود کند و چند دقیقه بعد در معاملهٔ مشابهی یک میلیون تومان از دست دهد، حس «باخت» را تجربه می‌کند و ناراحت می‌شود. چون «ناراحتی از دست دادن یک میلیون تومان» برایش از «شادی به دست آوردن یک میلیون تومان» بیشتر است. اما انسانی که اقتصاددان‌ها از آن حرف می‌زنند، بعد از این دو معاملهٔ متوالی، می‌گوید: حالا همه‌چیز مثل صبح است؛ نه چیزی آمد و نه چیزی رفت.

کانمن بر پایهٔ مطالعات خود – که غالباً با همکاری آموس تورسکی انجام داده – توضیح می‌دهد که اقتصاد واقعی را با انسان واقعی می‌توان مدل کرد و نه انسانی که اقتصاددان‌ها می‌پسندند.

دوگانهٔ سوم | تجربه و خاطره

اگر پای حرف آقایانی که سربازی رفته‌اند بشنید، به یک نکتهٔ جالب می‌رسید. کسانی که هم‌اکنون سرباز هستند یا به تازگی سربازی‌شان تمام شده، معمولاً از سربازی خوب نمی‌گویند؛ دورانی سخت با وقت‌های هدر رفته و وضعیتی که آن‌ها را از زندگی عقب انداخته است. بعد به سراغ کسانی بروید که مدتی طولانی از سربازی‌شان گذشته است. می‌بینید که با چه شور و شوقی از آن دوران تعریف می‌کنند. البته نه آن‌قدر که قبلاً سربازی را جهنم بدانند و امروز بهشت. اما مشخصاً توصیف متفاوتی از سربازی دارند.

اگر هم سربازی نرفته‌اید، ناراحت نباشید. به یکی از روابط عاطفی‌تان که با شکست به پایان رسیده فکر کنید. اگر دفتر یادداشت روزانه‌ای داشته‌اید که حال و هوای آن دوران را نوشته‌اید، می‌توانید بروید و آن را بخوانید. در آن زمان حس می‌کردید که هیچ‌کس بهتر از او پیدا نمی‌شود و با رفتنش، دنیا به پایان رسیده؟ یا برعکس. فکر می‌کردید گرفتار بدترین آدم دنیا شده‌اید و در پی این بودید که از شرّش خلاص شوید؟ حالا تصورتان از آن روزها چطور است؟ بعضی از حس‌های آن موقع، برایتان عجیب نیست؟

کانمن خودِ تجربه‌گر (Experiencing Self) را در برابر خودِ یادآورنده (Remembering Self) قرار می‌دهد و می‌گوید که مغز ما در «تجربهٔ اکنون» و در «یادآوری گذشته» دو خروجی متفاوت ارائه می‌دهد. همین چیزی که امروز و در این لحظه تجربه می‌کنید، مدتی بعد به شکل دیگری (یا با هیجاناتی که شدت و ضعف‌شان فرق کرده) به خاطرتان خواهد آمد.

چند جمله از کتاب تفکر سریع و کند

کتاب تفکر سریع و کند با ترجمه‌های متعددی به بازار عرضه شده است. چند پاراگراف منتخبی که در ادامه می‌آیند، از ترجمهٔ خانم فاطمه امیدی که به همت نشر نوین منتشر شده نقل شده‌اند:

ما فکر می‌کنیم باید بتوانیم گذشته را با تمرکز بر جنبش‌های بزرگ اجتماعی، تحولات فرهنگی و فناورانه یا اهداف و توانایی‌های چند مرد بزرگ توضیح دهیم.

این برداشت که رویدادهای بزرگ تاریخ شانسی هستند، تکان‌دهنده است؛ هر چند به طور قابل‌ملاحظه‌ای درست است. به سختی می‌توان بدون در نظر گرفتن نقش هیتلر، استالین و مائو تسه‌تونگ، به تاریخ قرن بیستم و جنبش‌های بزرگ اجتماعی آن فکر کرد. اما در یک لحظه از زمان، درست قبل از این‌که تخمکی بارور شود، احتمال پنجاه-پنجاه وجود داشت جنینی که به هیتلر تبدیل شده بود، جنسیت مونث داشته باشد. با ترکیب این سه رویداد، می‌توان گفت به احتمال یک‌هشتم، قرن بیستم بدون وجود هیچ‌یک از این سه شرور طی می‌شد. نمی‌توان استدلال کرد که تاریخ در غیاب آن‌ها باز هم به همین شکل پیش می‌رفت.

لقاح این سه تخمک عواقب مهمی برای جهان به دنبال داشت. چنین رویداد تصادفی، این مفهوم را که تحولات طولانی‌مدت قابل پیش‌بینی هستند، به شوخی می‌گیرد.

فیلیپ تتلاک با ۲۸۴ نفر مصاحبه کرد؛ تمامی این افراد از راه «اظهارنظر یا مشاوره در خصوص روندهای سیاسی و اقتصادی» امرار معاش می‌کردند. او از آن‌ها خواست احتمال وقوع رویدادهای مشخص در آینده‌ای نه چندان‌ دور را ارزیابی کنند، هم در مناطقی از جهان که در آن تخصص دارند و هم در مناطق که اطلاعات کمتری راجع به آن دارند. آیا گورباچف با یک کودتا برکنار می‌شود؟ آیا آمریکا در خلیج فارس وارد جنگ می‌شود؟ کدام کشور بازار نوظهور بعدی خواهد بود؟

تتلاک در مجموع بیش از ۸۰۰۰۰ پیش‌بینی جمع‌آوری کرد. همچنین از کارشناسان پرسید چگونه به این نتیجه رسیده‌اند، اگر ثابت شود پیش‌بینی‌شان اشتباه از آب درآمده است چه واکنشی نشان می‌دهند و شواهدی را که خلاف مواضع آن‌هاست، چطور ارزیابی می‌کنند.

از پاسخ‌دهندگان خواسته شد در هر مورد میزان احتمال این سه گزینهٔ ممکن را تخمین بزنند: تداوم وضعیت موجود، وضعیتی بهتر از پیش‌بینی صورت‌گرفته – مثلاً افزایش آزادی سیاسی یا رشد اقتصادی – یا وضعیتی بدتر از پیش‌بینی صورت‌گرفته.

نتایج به‌دست‌آمده وحشتناک بود. اگر کارشناسان خیلی ساده به هر سه گزینه احتمال برابری تخصیص می‌دادند، به مراتب عملکرد بهتری داشتند. به عبارت دیگر، افرادی که وقت خود را صرف مطالعهٔ یک موضوع خاص می‌کنند و زندگی خود را از راه پیش‌بینی آن تأمین می‌کنند، پیش‌بینی‌هایشان ضعیف‌تر از میمون‌های دارت‌اندازی است که انتخابات‌هایشان را به‌طور مساوی بین گزینه‌ها تقسیم می‌کنند.

کارشناسان حتی در حوزه‌ای که اطلاعات بیشتری داشتند، عملکردی فراتر از غیرکارشناسان از خود نشان ندادند.

وقتی یک رویداد غیرقابل‌پیش‌بینی رخ می‌دهد، بلافاصله دیدگاه‌مان نسبت به جهان را طوری تنظیم می‌کنیم تا با این رویداد غافل‌گیرکننده هماهنگ شود؛ تصور کنید در حال تماشای بازی فوتبال دو تیمی هستید که سابقهٔ برد و باخت یکسانی دارند. حالا بازی به پایان رسیده و یکی از تیم‌ها بر دیگری پیروز شده است. در نسخهٔ جدیدِ دیدگاه شما، تیم برنده خیلی قوی‌تر از بازنده است و دیدگاه‌تان نسبت به گذشته و آینده با این تصور جدید تغییر کرده است.

درس گرفتن‌ از رویدادهای غافل‌گیر‌کننده کاری منطقی است، اما ممکن است عواقب خطرناکی داشته باشد.

سوگیری واپس‌نگر در خیلی از موارد به ضرر تصمیم‌گیرندگانی تمام می‌شود که از سوی افراد دیگری مأمور به تصمیم‌گیری شده‌اند؛ مثلاً پزشکان، مشاوران مالی، مربیان و سرمربیان تیم‌های ورزشی، مدیرعاملان شرکت‌ها، مددکاران اجتماعی، دیپلمات‌ها و سیاستمداران.

ما عادت داریم تصمیم‌گیرندگان را به خاطر پیامدهای بد تصمیمات خوبشان سرزنش کنیم و برای پیامدهای خوب‌‌شان هم اعتبار کمی قائل شویم. چنین تمایلی نتیجه‌نگری یا سوگیری نتیجه‌نگر نام دارد.

وقتی نتایج بدی به دست می‌آید، مشتریان اغلب نمایندگان خود را مسئول آن نتیجه می‌دانند و آن‌ها را سرزنش می‌کنند که چرا متوجه نشدند اوضاع قرار است به این شکل پیش برود. آن‌ها فراموش می‌کنند که پیش‌بینی آینده، مثل خواندن نوشته‌هایی می‌ماند که با جوهر نامرئی نوشته شده است؛ اما انتظار دارند دیگران بتوانند آن نوشته‌ها را بخوانند.

اقداماتی که در آینده‌نگری اقدامات محتاطانه‌ای به حساب می‌آیند، در واپس‌نگری سهل‌انگاری غیرمسئولانه تلقی می‌شوند.

نقد کتاب تفکر سریع و کند | خطای شناختی کانمن در درک خطای شناختی

محدودیت در دسترسی کامل به این مجموعه درس

دسترسی کامل به این درس و ۷۵ درس دیگر دربارهٔ تصمیم گیری و حل مسئله برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. تا کنون ۱۱۹۶۱ نفر از متممی‌ها مجموعاً ۲۳۴۴۷ تمرین در درس‌های تصمیم گیری و حل مسئله ثبت کرده‌اند.

با عضویت ویژهٔ متمم علاوه بر این ۷۵ درس به هزاران درس دیگر از جمله درس‌های زیر دسترسی پیدا می‌کنید. درس‌های زیر صرفاً چند نمونه هستند:

تفکر سیستمی  |  تفکر استراتژیک  |  مهارت یادگیری

دوره MBA  |  توسعه فردی  | سبک زندگی

مشاوره مدیریت  |  کوچینگ  |  مدیریت جلسه

مذاکره  |  مدیریت تعارض  | مهارت های ارتباطی

خودشناسی  |  زندگی شاد  |  عزت نفس

خرید اشتراک    تجربهٔ متممی‌ها

ترجمه کتاب تفکر سریع و کند به فارسی

مثل هر کتاب پرفروش دیگر، کتاب تفکر سریع و کند هم بارها به فارسی انجام شده است و بسیاری از ناشران، نسخه‌ای از آن را به بازار عرضه کرده‌اند. روش ما در بررسی ترجمه به این شکل بود که ابتدا ترجمهٔ خانم فاطمه امیدی و ویرایش بهنام فلاح (نشر نوین) را که با عنوان «تفکر سریع و کند» عرضه شده بررسی کردیم. تمام پاراگراف‌هایی هم که از کتاب نقل کردیم، از ترجمهٔ خانم امیدی انتخاب شده‌اند.

علاوه بر این، چند نمونه از پاراگراف‌ها را با دو نسخهٔ دیگر هم مقایسه کردیم. یکی ترجمهٔ خانم فروغ طالوصمدی که نشر دانش بهمن آن را به همین نام تفکر سریع و کند منتشر کرده و دیگری ترجمهٔ آقایان حسین علیجانی رنانی و جمشید پرویزیان که نشر ققنوس آن را با عنوان فکر کردن بادرنگ و بی‌درنگ به بازار عرضه کرده است.

چون ترجمهٔ نشر نوین را کامل‌تر بررسی کردیم، به چند نکته در مورد آن اشاره می‌کنیم و سپس به سراغ مقایسه با دو ترجمهٔ دیگر می‌رویم. اما پیش از بحث دربارهٔ ترجمه‌ها باید به نکتهٔ مهمی اشاره کنیم:

ایراد گرفتن از ترجمه، بسیار ساده است. تقریباً از هر ترجمه‌ای می‌توان ایراد گرفت. به‌ویژه این که گاهی پای تفسیر و سلیقه هم در میان است. اساساً نوشتن کار ساده‌ای نیست. در خود متمم هم سخت است بتوانید درسی پیدا کنید که بی‌ایراد باشد.

ترجمهٔ کتاب تفکر سریع و کند از جهت دیگری هم دشوار است. کتاب پر از اصطلاحات تخصصی است که حتی فهم آن‌ها برای انگلیسی‌زبان‌ها هم راحت نیست. هیچ‌وقت گرفتار این فریب نشوید که چون متن انگلیسی است، انگلیسی‌زبان‌ها آن را می‌فهمند. همین الان اگر وسط نیویورک یا لندن هم بایستید، شاید از هر ده نفر، نُه نفر نتوانند به شما بگویند Heuristics دقیقاً یعنی چه.

باز در زبان انگلیسی، این فرصت بوده که بعضی از این اصطلاحات، طی سه تا چهار دهه، به تدریج از مقالات دانشگاهی وارد ادبیات جامعهٔ مدیران و روانشناسان شوند. اما در کشور ما، بسیاری از این اصطلاحات، با همین کتاب کانمن وارد شده‌اند (یا رواج یافته‌اند).

پس در مورد چنین کتابی، می‌توانید حتی بدون باز کردن کتاب، با اطمینان بگویید که ترجمه اشتباهات یا ضعف‌های بسیاری خواهد داشت. به زبان خودمانی، اگر یک مترجم یا ناشر فقط فکر اعتبار خودش باشد و بخواهد کاری قوی عرضه کند، هوشمندانه است که ترجمهٔ کتاب تفکر سریع و آهسته را بر عهدهٔ دیگران بگذارد تا نقدها را هم آن‌ها بشنوند.

از سوی دیگر، در مورد چنین آثاری، نباید به سادگی به هر کیفیتی قانع شویم. این کتاب کانمن، با هر تعریفی که از واژهٔ کلاسیک در ذهن دارید، یک کتاب کلاسیک محسوب می‌شود.

بسیاری از کتاب‌هایی که هم‌زمان با آن به بازار آمدند، یک یا ده یا پنج سال دیگر، به حراجی‌های کف خیابان راه پیدا می‌کنند. اما می‌شود حدس زد که این کتاب کانمن، حداقل ده سال تا بیست سال، خوانده شود. پس اگر به ترجمه حساس باشیم و از ناشران انتظار داشته باشیم که در چاپ‌های مختلف، آن را به تدریج اصلاح کنند، کتابی قوی‌تر در دست خوانندگان بعدی قرار خواهد گرفت.

آن‌چه در ادامه از ترجمه‌ها می‌آید، تنها نمونه‌هایی از ده‌ها موردی است که به چشم ما آمد. اما همین چند مورد می‌تواند نقطهٔ شروع خوبی برای بازخوانی و بهبود متن باشد.

ترجمه کتاب تفکر سریع و کند | فاطمه امیدی – نشر نوین

ترجمهٔ خانم امیدی، نثر روانی دارد و مترجم کوشیده تا حد امکان به زبان رایج نزدیک شود. کلمات – جز در واژه‌های جدید – معمولاً همان‌هایی هستند که در گفتگوهای روزمره به کار می‌بریم و با آن‌ها انس داریم.

یک ویژگی مهم نسخه نشر نوین، خرد کردن جمله‌هاست. گاهی اوقات، ساختار جمله در زبان مبداء به گونه‌ای است که طولانی‌شدنش آزاردهنده نیست. اما وقتی آن جمله را به همین شکل به زبان مقصد می‌آورید، فهم آن دشوار می‌شود. در نوشته‌های غیرادبی، ما با یک متن مقدس روبه‌رو نیستیم که حق نداشته باشیم ساختار آن را تغییر دهیم. مأموریت اصلی مترجم، انتقال پیام است و هر چیز دیگری در ردهٔ‌ بعدی اهمیت قرار می‌گیرد. گاهی نویسنده حرفش را در یک جمله گفته، اما اگر در ترجمه آن را به دو جمله تبدیل کنیم، فهم مطلب آسان‌تر می‌شود. در ترجمهٔ خانم امیدی نمونهٔ چنین تلاش‌هایی زیاد به چشم می‌خورد.

اما شتابزدگی‌ هم در ترجمه کم نیست. به این نمونه‌ها توجه کنید:

People tend to assess the relative importance of issues by the ease with which they are retrieved from memory—and this is largely determined by the extent of coverage in the media.

مردم تمایل دارند اهمیت نسبی موضوعات را راحت و بی‌دردسر با اطلاعات دریافتی از حافظه خود ارزیابی کنند و حافظه هم تا حدود زیادی با پوشش خبری رسانه‌ها پر می‌شود.

همان‌طور که می‌بینید کانمن گفته که مردم اهمیت نسبی موضوعات را بر اساس «سهولت بازیابی آن‌ها از حافظهٔ خود» ارزیابی می‌کنند. پس منظور این نیست که راحت و بی‌دردسر این کار را انجام می‌دهند. بلکه معیارشان این است چه چیزی را ساده‌تر به خاطر می‌آورند. در ادامه هم کانمن گفته که «سادگی به خاطر آوردن تابع این است که رسانه‌ها هر خبر را چقدر پوشش می‌دهند.»

In the picture that emerges from recent research, the intuitive System 1 is more influential than your experience tells you.

در تصویری که از تحقیقات اخیر به دست آمده است، سیستم ۱ که سیستم شهودی است تأثیر بیشتری بر شما دارد تا تجربه‌هایتان.

همان‌طور که در متن انگلیسی می‌بینید، کانمن گفته: چنان که از تحقیقات اخیر برمی‌آید، سیستم ۱ بیشتر از آن‌ چیزی که خودتان برداشت می‌کنید (تجربه‌تان به شما می‌گوید)، تأثیرگذار است.

Our comforting conviction that the world makes sense rests on a secure foundation: our almost unlimited ability to ignore our ignorance.

اعتقاد ما به منطقی بودن جهان پایه و اساس محکمی دارد: آن هم توانایی تقریباً نامحدود ما در نادیده گرفتن جهل و ناآگاهی خودمان است.

در این‌جا هم – برداشت ما این است که – بهتر است making sense را به معنادار بودن ترجمه کنیم تا منطقی بودن. البته در برخی متن‌ها، تفاوت این مفهوم ممکن است چندان مهم نباشد. اما در این کتاب که یکی از پایه‌های آن تفاوت rational (معقول) و logical (منطقی) است و بخش بزرگی از کتاب به این مفاهیم اختصاص یافته، معنادار بودن یا کشف معنا یا نسبت دادن معنا به جهان را نمی‌توان با منطقی بودن یکسان فرض کرد. چنان که خود مترجم در در جای دیگری از همین کتاب، همین اصطلاح را به معنادار بودن ترجمه کرده است.

A remarkable feature of libertarian paternalism is its appeal across a broad political spectrum.

ویژگی بارز قیم‌مآبی آزادمنشانه جذابیت آن برای طیف گسترده‌ای از موضوعات سیاسی است.

همان‌طور که در متن انگلیسی می‌بینید، این موضوع برای «طیف گسترده‌ای از جناح‌ها و نگرش‌های سیاسی» جذاب است و نه برای موضوعات متنوع سیاسی.

Libertarian policies are further bolstered by admiration for the efficiency of markets in allocating goods to the people who are willing to pay the most for them.

سیاست‌های اختیارگرایانه با تشویق بازارها به تخصیص کالاها به افرادی که مایل‌اند بیشترین هزینه را برای آن بپردازند، قدرتمندتر می‌شوند.

همان‌طور که می‌بینید در متن اصلی به نکتهٔ متفاوتی اشاره شده است. کانمن می‌گوید که سیاست‌های اختیارگرایانه مبنای خود را بر «کارایی بازار در تخصیص کالاها …» قرار داده‌اند. این سیاست‌ها، کارایی بازار را «تشویق» نمی‌کنند. بلکه ادعا می‌کنند بازار کاراست. و از این اعتقاد، برای تقویت جایگاه خود استفاده می‌کنند. در ترجمه، قلب بحث که کارایی بازار است حفظ شده و گزاره هم برعکس شده است.

I often cringe when my work with Amos is credited with demonstrating that human choices are irrational,

وقتی کار من و آموس به جایی می‌رسید که معلوم می‌شد انتخاب‌های انسانی انتخاب‌های غیرعقلایی هستند، اغلب حس بدی به من دست می‌داد.

نگاهی به متن انگلیسی نشان می‌دهد که کانمن حرف دیگری می‌زند. او می‌گوید وقتی می‌بینم دیگران کار و من آموس را به عنوان نشانه‌ای از غیرعقلایی بودن انتخاب انسان‌ها در نظر می‌گیرند، ناراحت می‌شوم.

کانمن – بر خلاف آن‌چه در ترجمه آمده – از نتایج تحقیقات خودش ناراحت نیست. از برداشت نادرست دیگران ناراحت است.

I began this book by introducing two fictitious characters, spent some time discussing two species, and ended with two selves.

این کتاب را با معرفی دو شخصیت ساختگی آغاز کردم، مدتی را صرف بحث در مورد آن‌ها کردم و در نهایت کتاب را با معرفی دو خود به پایان رساندم.

همان‌طور که می‌بینید کانمن کتاب را به سه بخش تقسیم کرده. او می‌گوید که من در بخش اول دو شخصیت ساختگی را مطرح کردم (سیستم یک و سیستم دو). بعد مدتی دربارهٔ دو گونهٔ (species) مختلف (ایکان و انسان واقعی) حرف زدم. و در نهایت کتاب را با معرفی دو خود به پایان رساندم.

اما در ترجمه گفته شده که دو شخصیت ساختگی (سیستم یک و دو) مطرح شده، دربارهٔ‌ همان‌ها بحث شده و در نهایت کتاب با معرفی دو خود به پایان رسیده است. اساساً در ترجمه اشاره‌ای به بخش میانی کتاب وجود ندارد.

I return to the virtues of educating gossip and to what organizations might do to improve the quality of judgments and decisions that are made on their behalf.

در راستای دستیابی به هدف ارتقای استانداردهای اخلاقی، می‌توان با این رویکرد به افراد آموزش داد که از تصمیم‌گیری‌ها و انتخاب‌های دیگران درس بگیرند تا از خطاهای مرسوم در تصمیم‌گیری در امان بمانند و انتخاب‌های بهتری داشته باشند. هم‌چنین سازمان‌ها می‌توانند سازوکاری ایجاد کنند که کیفیت قضاوت‌ها و تصمیم‌گیری‌هایشان را بهبود دهد.

در این‌ بخش از متن، یکی از مشکلات رایج مترجمان را می‌بینیم. این که اولین و اصلی‌ترین ترجمهٔ واژه انتخاب شده است. رایج‌ترین ترجمهٔ Virtue «فضیلت» است. وقتی Virtue را فضیلت در نظر بگیریم، تشویق می‌شویم دربارهٔ اخلاق و استانداردهای اخلاقی هم – حتی اگر در متن اصلی نیامده – حرف بزنیم.

این‌جا Virtue تقریباً معنای «محاسن» را دارد (محمدرضا باطنی هم در فرهنگ پویا چنین معادلی را تأیید می‌کند). صفت Educating هم در این‌جا – با توجه به بقیهٔ‌ متن – به این اشاره دارد که اگر با نام‌گذاری و برچسب‌گذاری بهتر، کیفت غیبت‌کردن و سخن‌چینی‌ها را افزایش دهیم، چگونه به سازمان‌ها کمک می‌شود که کیفیت تصمیم‌گیری‌ها و قضاوت‌هایشان را بهتر کنند.

برای درک بهتر مفهوم این جمله، کافی است بخش نتیجه‌گیری کتاب را بخوانید. در آن‌جا کانمن به ارزش شایعات و همین حرف‌های غیررسمی (بالکنی و پشت ساختمانی و کنار آب‌سردکن یا به قول خودمان حرف‌های آبدارخانه‌ای) می‌پردازد و می‌گوید همین حرف‌ها، اگر دقیق‌تر باشند و با نام‌گذاری بهتر همراه شوند، به بخشی از «فکر کردن سازمان» تبدیل می‌شوند. قرار نیست همهٔ هم‌فکری‌ها در جلسات رسمی باشد. همین حرف زدن پشت سر همدیگر هم، اگر کمی دقیق‌تر و علمی‌تر باشد، به بهبود کیفیت تصمیم‌گیری در سازمان کمک می‌کند.

این بخش از کتاب، بسیار حیاتی است. چون اتفاقاً نه‌تنها یک «منبر اخلاقی» نیست، بلکه تأکیدی بر این است که حتی «پشت سر یکدیگر حرف زدن» هم می‌تواند سازنده و اثربخش باشد.

مقایسه ترجمه‌ها | بهترین ترجمه کتاب تفکر سریع و کند کدام است؟

بررسی ترجمه‌های دیگر هم نشان می‌دهد که آن‌ها هم کم‌و‌بیش، ضعف‌هایی دارند. بنابراین به سادگی نمی‌توان دربارهٔ بهترین ترجمه کتاب تفکر سریع و کند تصمیم گرفت. بهترین روش این است که چند پاراگراف از ترجمه‌ها را ببینید و خودتان مقایسه کنید.

اما به عنوان موضع متمم، باید بگوییم ما چند سال قبل که این کتاب را برای نخستین بار معرفی کردیم، صرفاً به ترجمهٔ نشر دانش بهمن اشاره کردیم. اکنون که ترجمه‌های دیگر هم عرضه شده، به نظر می‌رسد – حداقل از میان سه نسخه‌ای که ما بررسی کردیم – انتخاب میان ترجمهٔ ققنوس و ترجمهٔ نشر نوین،‌ منطقی‌تر باشد.

این را هم بگوییم که در مورد ترجمهٔ نشر ققنوس، باید ثقیل بودن متن را هم تحمل کنید. اصرار شدید بر استفاده از واژه‌های فارسی نه‌تنها خواندن متن را دشوار کرده، بلکه گاهی عمق دقت را هم کاهش داده است.

به عنوان مثال در عنوان کتاب، دو کلمهٔ بادرنگ و بی‌درنگ، اگر چه فارسی‌پسندان افراطی را خشنود می‌کنند، اما معنایشان لزوماً معادل کند و سریع نیست. ما در زبان فارسی درنگ را برای سه مفهوم «توقف کوتاه‌» و «آهستگی» و «تأخیر» به کار می‌بریم و معمولاً شفاف نیست که کدام معنا مد نظرمان است. چنان‌که حافظ می‌گوید «دور فلک درنگ ندارد شتاب کن.» یا فردوسی می‌گوید «به نزدیک شاهت برم بی‌درنگ.» جامی هم می‌گوید: «مشک ماند ز بوی و لعل از رنگ، فلک از جنبش و زمین ز درنگ.»

در حالی که حرف کانمن اصلاً این نیست که سیستم دو «صبر می‌کند و متوقف می‌شود.» و سیستم یک «متوقف نمی‌شود.» بلکه می‌گوید یک سیستم سریع‌تر و سیستم دیگر کندتر کار می‌کند. از «بادرنگ» نمی‌توان لزوماً معنای «فعال و جاری بودن» را استخراج کرد. وقتی همهٔ فارسی‌زبانان جهان کلمه‌های «سریع» و «Fast» را به عنوان معادل می‌شناسند، اصرار بر استفاده از «بادرنگ» و «بی‌درنگ» که بعضی از معانی آن‌ها در این بحث خاص اساساً غلط است و می‌تواند انواع سوء‌برداشت‌ ایجاد کند، خوش‌سلیقگی نیست.

به شکل مشابه، اصطلاح «سامانه» که پیشنهاد فرهنگستان برای واژهٔ «سیستم» است، در مورد سیستم‌های نرم‌افزاری یا سیستم‌هایی که «نظم و سامان» دارند، مناسب‌تر است. ما معنای «سامانهٔ پرداخت یارانه» را درک می‌کنیم. اما اگر بخواهید Chaotic System را به سبک فرهنگستانی ترجمه کنید، باید بگویید «سامانهٔ آشوبناک» یا «سامانهٔ آشفته.» اگر سامان دارد، آشوبش چیست و اگر آشفته‌ است، سامانش کجاست؟

مغز به عنوان یک سیستم پیچیده، به این جنس دوم نزدیک‌تر است تا مثلاً «سامانهٔ صدور مجوز وزارت …» و نمی‌شود هر جا کلمهٔ سیستم دیدیم، سریع به جای آن سامانه به کار ببریم. البته این‌ها فقط دو نمونه بود. حرف اصلی این است که اصرار بیش از حد بر فارسی‌گویی، آن‌ هم در متنی که بدون این اصرارها هم به اندازهٔ کافی سخت است، فقط کار خواننده را در فهم مطلب دشوارتر می‌کند.

I have spent more time describing System 1, and have devoted many pages to errors of intuitive judgment and choice that I attribute to it. However, the relative number of pages is a poor indicator of the balance between the marvels and the flaws of intuitive thinking. System 1 is indeed the origin of much that we do wrong, but it is also the origin of most of what we do right—which is most of what we do. Our thoughts and actions are routinely guided by System 1 and generally are on the mark. One of the marvels is the rich and detailed model of our world that is maintained in associative memory: it distinguishes surprising from normal events in a fraction of a second, immediately generates an idea of what was expected instead of a surprise, and automatically searches for some causal interpretation of surprises and of events as they take place.

همان‌گونه که می‌بینید، کانمن گفته که درست است که بیشتر صفحات کتابم را را به اشتباهات قضاوت شهودی اختصاص دادم، اما این به آن معنا نیست که معایب و ضعف‌های سیستم ۱ بسیار بیشتر از شگفتی‌های آن است. کلمهٔ balance در متن کانمن باعث شده ترجمه‌ها کمی پیچیده و مبهم شوند.

یک بحث مهم دیگر هم در متن هست که در ترجمه‌ها – به قضاوت ما – شفاف بیان نشده است.

کانمن می‌گوید سیستم یک، با استفاده از مدلی که در حافظهٔ تداعی‌گر ساخته شده، رویدادهای غیرمنتظره را در کسری از ثانیه تشخیص می‌دهد (مثلاً همین‌ که سر کوچه به سمت خانه می‌پیچید، می‌بینید ده‌ها نفر در کوچه هستند). سپس بلافاصله رویدادی را که «انتظار داشت» اتفاق بیفتد، می‌سازد (سیستم یک می‌گوید این چیزی نیست که منتظرش بودم. الان باید کوچه خلوت باشد). سپس یک توضیح علت و معلولی را برای رویداد غیرمنتظره جستجو می‌کند (اطراف را نگاه می‌کند و می‌گوید: آهان! یکی از همسایه‌ها فوت کرده).

حالا متن‌ها را بخوانید و ببینید کدام متن این پیام را بهتر منتقل کرده است:

نشر نوین | تفکر سریع و کند | فصل جمع‌بندی

من زمان بیشتری را صرف توصیف سیستم ۱ کردم و بسیاری از صفحات این کتاب را به بحث دربارهٔ اشتباهات قضاوت و انتخاب شهودی اختصاص دادم. با این حال، تعداد صفحات شاخص خوبی برای نشان دادن تعادل بین شگفتی‌ها و معایب تفکر شهودی نیست. سیستم ۱ در واقع منشاء بسیاری از اشتباهاتی است که انجام می‌دهیم، اما منشاء بسیاری از کارهای دیگری هم هست که آن‌ها را درست انجام می‌دهیم (که شامل بیشتر کارهایی می‌شود که انجام می‌دهیم). افکار و اقدامات ما به طور معمول توسط سیستم ۱ هدایت می‌شوند و به‌طور کلی درست و دقیق هستند. مدل غنی و پر از جزئیات از جهانمان که در حافظهٔ تداعی‌گر حفظ می‌شود، بسیار شگفت‌انگیز است. در کسری از ثانیه رویدادهای غافلگیرکننده را از رویدادهای عادی تشخیص می‌دهد، بلافاصله رویدادی را که انتظار وقوع آن می‌رفت به ذهن تداعی می‌کند و به طور خودکار به دنبال تفسیرهای علت و معلولی برای رویدادهای در حال وقوع می‌گردد.

نشر دانش بهمن |‌ کتاب تفکر سریع و کند | جمع‌بندی

من وقت زیادی را صرف توصیف سیستم ۱ کردم و در صفحات زیادی به خطای قضاوت و انتخاب حدسی پرداختم. البته تعداد صفحات نشانهٔ درستی از تعامل میان شگفتی‌ها و اشتباهات تفکر حدسی نیست. در واقع، سیستم ۱ اساس بیشتر کارهای اشتباهی است که انجام می‌دهیم. اما به همین شکل، اساس بیشتر کارهایی که درست انجام می‌دهیم نیز هست. افکار و کارهای ما را به شکل معمول سیستم ۱ هدایت می‌کند. یکی از شگفتی‌ها مدل کامل و سرشار از جزئیات دنیای ماست که در حافظهٔ تداعی‌گر نگهداری می‌شود. این مدل در کمتر از یک ثانیه رویدادهای غافلگیرکننده را از رویدادهای طبیعی تشخیص می‌دهد، این فکر را که چه چیزی به جای این غافلگیری قرار بود اتفاق بیفتد به سرعت پیدا می‌کند و به صورت خودکار به جست‌و‌جوی تعابیر علت‌و‌معلولی این غافلگیری و رویدادهای دیگر می‌پردازد.

نشر ققنوس |‌ کتاب فکر کردن بی‌درنگ و بادرنگ | جمع‌بندی

من بیشتر از سامانهٔ ۱ گفتم، و صفحه‌های بسیاری را اختصاص دادم به خطاهای داوری شهودی، و انتخابی که به این سامانه نسبت می‌دهم. با وجود این، تعداد نسبی صفحه‌ها شاخص ضعیفی است از نسبت شگفتی‌ها و نقص‌های فکر کردن شهودی. سامانهٔ ۱ واقعاً ریشهٔ بسیاری از اشتباه‌های ماست، اما ریشهٔ بسیاری از کارهای درست ما هم هست ـ که البته غالب کارهای ما این چنین‌اند. افکار و اعمال ما معمولاً با سامانهٔ ۱ هدایت می‌شوند و عموماً هم به هدف می‌زنند. یکی از شگفتی‌های مدا غنی و پرجزئیات جهان ماست که در حافظهٔ تداعی‌گر نگهداری می‌شود: این مدل، در کسری از ثانیه، پیشامدهای شگفت را از معمولی جدا می‌کند، سریعاً ایده‌ای می‌سازد از آن‌چه به جای امر شگفت انتظار می‌رفت، و هنگام رخ‌دادن امور شگفت و پیشامدها به صورت خودکار به جستجوی تفسیری علّی برای آن‌ها می‌گردد.

در بخش دیگری از متن کتاب، کانمن به سراغ هزینه‌های اجتماعی تصمیم‌های فردی غلط رفته است.

مثلاً (این مثال از ماست): کسی که رژیم غذایی مناسب را رعایت نمی‌کند و در نهایت در سال‌های پایانی عمر بیمار می‌شود و سیستم بهداشت و درمان کشور که با پول تمام مردم تغذیه می‌شود، باید هزینهٔ درمان این فرد را پرداخت کند.

کانمن می‌گوید که از ابتدا تا حد امکان نباید گذاشت انسان‌ها تصمیم غلط بگیرند. چون در نهایت، همهٔ جامعه – حتی آن‌ها که تصمیم‌های بهتر گرفته‌اند – هزینهٔ بسیاری از این تصمیم‌های غلط را پرداخت می‌‌کنند.

حالا می‌توانید ترجمه‌ها را مقایسه کنید:

Much is therefore at stake in the debate between the Chicago school and the behavioral economists, who reject the extreme form of the rational-agent model. Freedom is not a contested value; all the participants in the debate are in favor of it. But life is more complex for behavioral economists than for true believers in human rationality. No behavioral economist favors a state that will force its citizens to eat a balanced diet and to watch only television programs that are good for the soul. For behavioral economists, however, freedom has a cost, which is borne by individuals who make bad choices, and by a society that feels obligated to help them.

نشر نوین | کتاب تفکر سریع و کند | فصل جمع‌بندی

بنابراین بحث بین مکتب شیکاگو و اقتصاددانان رفتاری – که شکل افراطی مدل کنشگر عاقل را رد می‌‌کنند – بحث بسیار مهمی است. روی موضوع آزادی بحثی نیست. تمام طرف‌های حاضر در مناظره با آزادی موافق هستند. اما از نظر اقتصاددانان رفتاری، زندگی پیچیده‌تر است. ولی آن‌هایی که عمیقاً به عقلانیت انسانی باور دارند، این‌طور فکر نمی‌کنند. هیچ اقتصاددان رفتاری از دولتی حمایت نمی‌کند که شهروندان خود را مجبور به داشتن رژیم غذایی متعادل می‌کند و فقط اجازه می‌دهد برنامه‌هایی را در تلویزیون ببینند که برای مغز و روح‌شان مفید است. اما با این حال، از نظر اقتصاددانان رفتاری، آزادی هزینه‌ای دارد که باید بر عهدهٔ افرادی قرار گیرد که انتخاب‌های نادرستی می‌کنند و جامعه‌ای نیز که در قبال کمک به آن‌ها احساس وظیفه می‌کند باید این هزینه را متقبل شود.

نشر دانش بهمن | کتاب تفکر سریع و کند | جمع‌بندی

بنابراین، در گفتگوی میان مکتب شیکاگو و اقتصاددان‌های رفتارگرا که شکل منتهای فاعل معقول را رد می‌کنند، اختلاف‌نظرهای بسیاری وجود خواهد داشت. آزادی، ارزشی مورد اختلاف‌نظر نیست، همهٔ شرکت‌کنندگان در این گفتگو خواهان آن هستند. اما از نظر اقتصاددانان رفتارگرا زندگی پیچیده‌تر از آنی است که افرادی که به راستی به عقلانیت بشر اعتقاد دارند، گمان می‌‌کنند. هیچ اقتصاددان رفتارگرایی این وضعیت را ترجیح نمی‌دهد که شهروندان مجبور به رعایت رژیمی شوند که برای سلامت مفید است و فقط برنامه‌های تلویزیونی را ببینند که از نظر روحی آسیبی ندارد. البته برای اقتصاددانان رفتارگرا، آزادی هزینه‌ای دارد که از انتخاب‌های نادرست افراد به وجود می‌آید و جامعه‌ای مسئول آن است که هیچ کمکی به این افراد نکرده است.

نشر ققنوس | کتاب فکر کردن بی‌درنگ و بادرنگ | جمع‌بندی

بنابراین بحث میان مکتب شیکاگو و اقتصاددانان رفتاری، که کل افراطی مدل کنشگر عاقل را رد می‌کنند، بسیار سرنوشت‌ساز است. مسئلهٔ مورد مناقشه آزادی نیست، زیرا همهٔ شرکت‌کنندگان در این گفتگو طرفدار آن هستند. اما زندگی برای اقتصاددانان رفتاری بسیار پیچیده‌تر از معتقدان سرسخت به عقلانیت انسان است. هیچ اقتصاددان رفتاری‌ای نمی‌پسندد که دولتی شهروندانش را مجبور به رعایت رژیم غذایی مناسب یا تماشای برنامه‌های تلویزیونی صرفاً آموزنده بکند. اما برای اقتصاددانان رفتاری آزادی هزینه دارد، که بر شانهٔ افرادی است که انتخاب‌های بد می‌کنند، و بر شانهٔ جامعه‌ای که خود را ملزم به کمک به آنان می‌داند.

به عنوان آخرین نمونه، بخشی از فصل بیستم کتاب را از هر سه ترجمه نقل می‌کنیم:

System 1 is designed to jump to conclusions from little evidence—and it is not designed to know the size of its jumps. Because of WYSIATI, only the evidence at hand counts. Because of confidence by coherence, the subjective confidence we have in our opinions reflects the coherence of the story that System 1 and System 2 have constructed. The amount of evidence and its quality do not count for much, because poor evidence can make a very good story. For some of our most important beliefs we have no evidence at all, except that people we love and trust hold these beliefs. Considering how little we know, the confidence we have in our beliefs is preposterous—and it is also essential.

تفکر سریع و کند | نشر نوین | فصل ۲۰ |  توهم اعتبار نظر

سیستم ۱ به گونه‌ای طراحی شده است که با شواهد کم به نتیجهٔ سریعی برسد و نمی‌تواند درک کند برای رسیدن به این نتیجه‌گیری سریع چه راهی را طی می‌کند. سیستم ۱ بر اساس اصل آن‌چه می‌بینید، تمام واقعیت است، فقط شواهد موجود را بررسی می‌کند. از آن‌جایی که انسجام اطمینان می‌آورد، اطمینان ذهنی ما به نظرات خودمان هم نشان‌دهندهٔ انسجام داستانی است که سیستم ۱ و سیستم ۲ ایجاد کرده‌اند. کمیت و کیفیت شواهد چندان مهم نیست،‌ زیرا شواهد ضعیف هم می‌توانند داستان خیلی خوبی بسازند. برای برخی از مهم‌ترین باورهایمان هیچ شاهد و مدرکی نداریم جز این‌که افرادی که دوست‌شان داریم و به آن‌ها اعتماد داریم هم چنین باورهایی دارند. وقتی به اطلاعات کمی فکر می‌کنیم که در اختیار داریم، می‌بینیم اطمینان ما به باورهایمان بیهوده و درعین‌حال ضروری است.

تفکر سریع و کند | نشر دانش بهمن |‌ فصل ۲۰ | خطای ادراک اعتبار

سیستم ۱ طوری طراحی شده است که خیلی سریع بر اساس شواهد ناچیز نتیجه‌گیری می‌کند ـ و طوری طراحی نشده است که بداند این نتیجه‌گیری تا چه اندازه زودرس است. به علت وجود «آن‌چه می‌بینید، همهٔ آن‌ چیزی است که هست» تنها شواهدِ در دست اهمیت دارد. به علت اطمینان داشتن به انسجام، اطمینان ذهنی که به عقایدمان داریم انسجام داستانی که سیستم‌های ۱ و ۲ ساخته‌اند بازتاب می‌دهند. مقدار مدرک و کیفیت آن‌ها اهمیت چندانی ندارد، زیرا بر اساس مدرک کمتر، می‌توان داستان بهتری ساخت. ما برای بسیاری از مهم‌ترین اعتقاداتمان اصلاً‌ مدرکی نداریم، به جز این که مثلاً افرادی که دوست‌شان داریم به این امر اعتقاد دارند. با در نظر گرفتن این نکته که چقدر کم می‌دانیم، اطمینانی که به عقایدمان داریم به نظر مضحک می‌آید ـ و البته ضروری نیز هست.

فکر کردن بی‌درنگ و با‌درنگ | نشر ققنوس | فصل ۲۰ | توهم اعتبار

سامانهٔ ۱ طوری طراحی شده که با شواهد کم هم فوراً به نتیجه‌گیری‌ها بپرد ـ و طوری طراحی نشده که بداند چقدر پریده است. به دلیل «آ.م.ه.چ.ا» فقط شواهد-در-دست به حساب می‌آیند. به دلیل اطمینان برآمده از انسجام، اطمینان ذهنی ما به نظراتمان بازتابی است از انسجام داستانی که سامانهٔ ۱ و سامانهٔ ۲ ساخته‌اند. مقدار شواهد و کیفیت آن‌ها چندان به حساب نمی‌آیند. زیرا شواهدی ضعیف هم می‌توانند داستان بسیار خوبی بسازند. ما برای بعضی از مهم‌ترین باورهایمان اصلاً هیچ شواهدی نداریم، جز این‌که افرادی که دوست‌شان داریم و به آنان اعتماد می‌کنیم این باورها را دارند. با نظر به این‌که ما چه کم می‌دانیم، اطمینانی که به باورهایمان داریم مضحک است ـ و نیز حیاتی.

بعد از خواندن این درس چه کار کنم؟

  می‌توانید درس سیستم یک و دو در تفکر و تصمیم گیری را بخوانید. آن درس بر اساس محتوای این کتاب تدوین شده است.

  اگر به یادگیری زبان انگلیسی علاقه دارید، می‌توانید فهرست کلمات پرکاربرد انگلیسی در کتاب تفکر سریع و آهسته را مرور کنید.

کتاب تفکر، سریع و کند نوشته دانیل کانمن از جمله کتابهایی است که دوستان متممی در نظرسنجی سالانه متمم به عنوان یکی از کتابهای پیشنهادی برای مطالعه به سایر دوستان‌شان معرفی کرده‌اند.

فهرست کتابهای پیشنهادی متممی‌ها برای مطالعه

      شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشته‌اید.  

     تعدادی از دوستان علاقه‌مند به این مطلب:    علی شفیعی ، شهاب عطااللهی ، محمد بهرامی ، kasra mir ، الناز محمودى

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تصمیم گیری به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه تصمیم گیری
 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۲۴ نظر برای کتاب تفکر سریع و کند | کتاب دنیل کانمن درباره تصمیم گیری و قضاوت | مقایسه ترجمه‌ها

  1. صبا گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    یک سالی هست که این کتاب رو به زبان اصلی و اخیرا هم با ترجمه نشر نوین تهیه کردم. با توضیحاتی که در این درس ارائه شد ترجیح میدهم کتاب را به زبان اصلی شروع به خواندن کنم.