کتاب چالشهای کارآفرینی | دوراهی‌های پیش روی کارآفرینان

همان‌طور که پیش از این هم بارها اشاره کرده‌ایم، سنت ما در متمم بر این است که وقتی از یک کتاب، چند بار در تدوین و تولید درس‌های مختلف استفاده می‌کنیم و به منبع رسمی‌مان تبدیل می‌شود، مطلبی را به معرفی آن کتاب اختصاص می‌دهیم.

یکی از کتاب‌هایی که در تدوین مجموعه درس‌های کارآفرینی متمم مورد توجه و استفاده‌ی ما بوده، کتاب The Founder’s Dilemmas نوشته‌ی نوام واسرمن (Noam Wasserman) است که می‌توان عنوان آن را به چالش های کارآفرینی و یا دوراهی‌های پیش روی کارآفرینان ترجمه کرد.

با توجه به این‌که در درس‌های دیگر متمم، به این کتاب اشاره کرده‌ایم، در این‌جا صرفاً مروری گذرا به محتوای کتاب خواهیم داشت و وارد جزئیات بیشتر نمی‌شویم.

محتوای کتاب دوراهی‌های کارآفرینی

این کتاب مراحل راه‌اندازی یک کسب‌و‌کار را از ابتدا تا انتها مرور می‌کند و در هر مرحله، دوراهی‌های پیش روی کارآفرینان را به بحث می‌گذارد.

طبیعی است که کتاب با این دوراهی آغاز می‌شود که: کارآفرین بشوم یا نشوم؟

سپس بحث ادامه پیدا می‌کند و به این سوال می‌رسد که: الان کارآفرین بشوم یا بگذارم کمی زمان بگذرد؟

در مرحله‌ی بعدی به پیدا کردن شریک می‌رسد و این سوال را مطرح می‌کند که: آیا خوب است شریک داشته باشم یا بهتر است کار را تنهایی جلو ببرم؟

سوال‌ها به همین شیوه ادامه پیدا می‌کنند و تا آخرین مرحله‌ی کارآفرینی، یعنی خروجِ کارآفرین از اداره‌ی شرکت به پیش می‌رود.

مهم‌ترین دوراهی پیش روی یک کارآفرین

نویسنده معتقد است که از میان دوراهی‌های پیش روی کارآفرینان، مهم‌ترین دوراهی این است که باید بین ثروت بیشتر و کنترل بیشتر روی شرکت یکی را انتخاب کنند.

هر چقدر خودشان بیشتر روی شرکت متمرکز بمانند و بخواهند کنترل بیشتری روی جزئیات فعالیت‌ها داشته باشند، از مسیر خلق ثروت دور خواهند شد.

در مقابل، هر چقدر کارآفرین بتواند بپذیرد که کنترل کمتری روی شرکت داشته باشد، می‌تواند مسیر خلق ثروت را سریع‌تر و موثرتر طی کند.

به عنوان یک مثال ساده، به فرایند شریک آوردن فکر کنید. اگر شریک ضعیف بیاورید، کنترل بیشتری روی شرکت خواهید داشت اما شرکت رشد کمتری را هم تجربه خواهد کرد.

در مقابل، اگر شرکای قدرتمند بیاورید، بخش مهمی از کنترل شرکت از دست‌تان خارج می‌شود، اما در نهایت شرکت ثروتمندتری خواهید داشت.

به شکل مشابه، اگر تصمیم بگیرید که خودتان از درآمد شرکت در خود شرکت تزریق کنید و سرمایه‌گذار بیرونی نیاورید، روند رشد شرکت را بسیار کند خواهید کرد. اما در مقابل، کنترل بیشتری روی شرکت خواهید داشت.

در مقابل، استفاده از سرمایه‌گذار بیرونی، می‌تواند شتابِ رشد را افزایش دهد، اما از قدرت و تسلط شما روی شرکت خواهد کاست و دیگران را در قدرت شریک خواهد کرد.

همه‌ی این‌ها باعث می‌شود که نویسنده از میان ده‌ها دوراهی که در کتاب مطرح می‌کند، دوراهی Wealth vs. Control را جدی‌ترین و زیربنایی‌ترین دوراهی پیش روی یک کارآفرین بداند.

آیا این کتاب برای مخاطب ایرانی مناسب است؟

این کتاب، کتابی مثال-‌محور است و بخش زیادی از محتوای آن، به مثال و موردکاوی اختصاص یافته است. اما همه‌ی مثال‌ها آمریکایی هستند و بسیاری از افراد و شرکت‌هایی که در مثال‌ها از آن‌ها نام برده شده، برای مخاطب ایرانی ناآشناست.

از سوی دیگر، کتاب به شدت تحقیق-محور است و برای تک‌تک ادعاهای خود، از مقالات و مطالعات و تحقیقات مختلف، شاهد می‌آورد. اما آن مطالعه‌ها هم غالباً روی فضای کارآفرینی در کشور آمریکا متمرکز است و بسیاری از آن‌ها را نمی‌توان به فضای کارآفرینی کشور ما تعمیم داد.

اما در این میان، بخش‌هایی از گفته‌ها و آموزه‌های کتاب، مستقل از فرهنگ و زمینه‌ی آمریکایی آن هستند. مثلاً وقتی از چالش‌های شریک شدن با نزدیکان و تداخل وظایف کاری با رابطه‌ی عاطفی گفته می‌شود، لازم نیست مقاله و قصه و مثالی به عنوان شاهد آورده شود. چون همه‌ی ما با تکیه بر منطق و تجربه‌ی خود، می‌توانیم واقعی بودن چنین موضوعی را درک کنیم و بپذیریم.

به همین علت، متمم هم در مواردی که امکان‌پذیر بوده، بعضی از بخش‌ها و جمله‌ها و ایده‌های کتاب را مبنا قرار داده و از آن‌ها در تدوین درس‌ها استفاده کرده است.

به عنوان یکی از نمونه‌ها، می‌توان به درس زمان مناسب برای راه اندازی کسب و کار اشاره کرد که اگر چه به علت‌های پیش‌گفته، به صورت کامل از کتاب اقتباس، اما با الهام از محتوای کتاب تهیه و تنظیم شده است.

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری کارآفرینی و ایجاد کسب و کار جدید به شما پیشنهاد می‌کند: