پارادایم چیست ؟

هنوز هم در کلاسهای مدیریت، وقتی میخواهند بگویند پارادایم چیست ، فیلمهای قدیمی و رنگ و رو رفته از تاریخ ساعتسازی را نشان میدهند. یادآوری میکنند که ساعتسازان سوییسی، نتوانستند یا نخواستند حضور کوارتز و به تبع آن ساعتهای دیجیتال را در بازار بپذیرند و به همین دلیل، بخش قابل توجهی از بازار ساعت، برای همیشه از طریق ساعتهای دیجیتال، به نقطههای دیگری از جهان منتقل شد. اما آیا این نوع نگرش و مثالها، مهمترین نمونههای تغییر پارادایم هستند؟
برای اینکه بدانیم پارادایم چیست، باید به سراغ توماس کوهن برویم. او در سال ۱۹۶۲ کتابی نوشت به نام: «ساختار انقلابهای علمی». در آن کتاب، معیارهایی را ارائه کرد که بگوید آیا واقعاً یک انقلاب علمی روی داده است یا خیر؟ لغتهای پارادایم (Paradigm) و جابجایی پارادایم (Paradigm Shift) از واژههای کلیدی در زبان و ادبیات توماس کوهن بودند.
در این تفکر،هر کس مثالی بر مثالهای قبل میافزاید و نظریهای بر اساس نظریههای قبلی میسازد. اما در لحظات مهمی در تاریخ علم، بنای قبلی فرو میریزد و پیریزی یک ساختمان جدید آغاز میشود.
کوهن، فضایی را که در آن هر کس سنگی را بر روی سنگ قبلی قرار میدهد، «توسعه و ترویج پارادایم حاکم» و مقطعی را که بنای گذشته فرو میریزد تا بنای جدیدی شکل بگیرد، «جابجایی پارادایم» نامگذاری میکند.
احتمالاً حرفهای لرد کلوین (کسی که ما او را با صفر کلوین به یاد میآوریم) را در اواخر قرن نوزدهم خواندهاید:
در آینده فقط باید بکوشیم همه چیز را دقیقتر اندازه بگیریم». فقط پنج سال زمان لازم بود تا اینشتین، مقاله نظریه نسبت خاص را منتشر کند و پایهایترین مفروضات مکانیک نیوتونی زیر سوال برود.
مثال کلاسیک دیگر درباره تغییر پارادایم، رویدادی بود که توسط کوپرنیک در تاریخ علم رقم خورد. تا آن زمان، زمین مرکز عالم بود و همه چیز به دور آن میچرخید. اما ناگهان معادلات تغییر کرد و مشخص شد که ماجرا چیز دیگری است. این زمین است که دور خورشید میچرخد در دنیایی که حتی خورشید هم خود، مرکز عالم نیست!
تغییر پارادایم، ادامه پیوستهی مسیر تغییر و توسعهی تدریجی علم و نگرش نیست. بلکه تغییر پارادایم زمانی روی میدهد که مفروضات پایهای ما تغییر کند.
دسترسی کامل به مجموعه درسهای مدل ذهنی برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است.
با عضویت ویژهی متمم علاوه بر دسترسی به درسهای مدل ذهنی به درسهای بسیار بیشتری دسترسی پیدا میکنید که میتوانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:
البته اگر به مباحث مدل ذهنی علاقهمندید، شاید بهتر باشد ابتدا مطالعهی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:
دوره MBA (پیگیری منظم مجموعه درسها)
تفکر نقادانه (بعد از گذراندن درسهای تصمیم گیری و مدل ذهنی)
با وجود تمام توضیحات فوق، باید به خاطر داشته باشیم که جوجه در داخل تخم مرغ، زمانی میتواند پارادایم جدید (نگاه به واقعیت دنیای بیرونی) را تجربه کند، که با رشد تدریجی از درون، تخممرغ را شکسته باشد. تخم مرغی که از بیرون بشکند، فقط برای نیمرو کردن مفید خواهد بود! به همین دلیل است که تغییر پارادایم، با توصیه و تجویز و مشاوره، شکل نمیگیرد. هر جامعهای باید از درون به نقطهای برسد که پوستهی تنگ تفکرات قدیمی خود را بشکند و دنیای جدید را ببیند…
تمرین:
تغییر ابزار یا اختراع ابزاری را توضیح دهید که از نظر شما به تغییر پارادایم منجر نشده است. سپس توضیح دهید که آیا این ابزار توانایی تغییر پارادایم را دارد و اگر چنین تغییری روی دهد، آن را چگونه پیش بینی میکنید.
سعی کنید از سبک مک لوهان استفاده کنید و دو روایت را توضیح دهید: روایت ابزار پیشرفتهتر برای انجام کار قدیمی – روایت ظهور پارادیمی جدید در همان حوزه یا حوزههای مرتبط
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مدلهای ذهنی به شما پیشنهاد میکند:
- مدل ذهنی و کاربرد مدل ذهنی در مدیریت (نقشه راه درس)
- مدل ذهنی و اهمیت شناخت آن (فایل صوتی)
- تا چه حد میتوانید انتزاعی و مجرد فکر کنید؟
- تعریف مدل، تئوری و قانون چیست و چه تفاوتی دارند؟
- مدل مفید، نه مدل درست؛ مسئلهی مدل سازی این است
- چه مدلی مفید است؟ (ویژگیهای یک مدل مفید)
- مصاحبه با مدیر مرکز بیتها و اتمها در MIT
- تعریف مدل ذهنی
- رویدادهای اطراف ما، چگونه الگوهای ذهنی و مدل ذهنی ما را میسازند؟
- مفهوم پردازی چیست و چه اهمیتی دارد؟
- مثالی از مفهوم پردازی: لوطیگری و درویشی
- مثالی از مفهوم پردازی: انواع درونگرایی
- درباره گفتمان یا دیسکورس (Discourse)
- خوشه بندی چیست و چه تفاوتی با طبقه بندی دارد؟
- چرخه عمر چیست و چرا باید آن را بشناسیم؟
- چرخه گارتنر (سیکل هایپ تکنولوژی)
- پارادایم چیست ؟
- کریس آرگریس و فاصله بین دانستن و عمل کردن
- تعریف مدل ذهنی در ارتباط با فرایند یادگیری
- کریس آرگریس و مهارت انجام کارهای مهم بیخاصیت
- مدل مارشال مک لوهان برای تحلیل تکنولوژی ها
- نکتهای در تحلیل تکنولوژی | تکنولوژی خنثی نیست
- ویندوز هولوگرافیک و دستگاه هولولنز مایکروسافت و پارادایم جدید
- آیا مدلها به تقویت بینایی شما کمک کردهاند؟
- در پایان درس مدل ذهنی، باید چه چیزهایی را آموخته باشم؟
- روباه یا جوجه تیغی؟ سوالی که بیش از دو هزار سال قدمت دارد
- پروژه پایانی درس مدل ذهنی
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : گروه متمم
اشکان عزیز.
سوال این تمرین، جستجوی مواردی بود که تغییر ابزار به تغییر پارادایم منجر نشده و انسانها از ابزار جدید برای اجرای همان شیوه قدیمی استفاده میکنند. شاید چیزی مانند نرم افزارهای اتوماسیون اداری که در یک سازمان پس از استقرار آن، نامهها را همچنان دستی مینویسند و اسکن میکنند و برای امضا گرفتن هم پرینت میگیرند و امضا میکنند و دوباره اسکن میکنند تا ثبت شود
(مثالی شبیه این در واقعیت وجود دارد که شاید از آن مطلع باشید و ما اینجا در شرح بیشتر آن معذوریت داریم).
اما به هر حال، اگر به بحث صنعت برق هم بازگردیم، برای عمیقتر شدن قدرت تحلیلمان، مفید خواهد بود اگر کمی فکر کنیم و ببینیم که چه کسی یا چه کسانی با چه شیوهای توانستهاند تغییر پارادایم را ایجاد کنند.
قاعدتاً خود صنعت برق به خودی خود نمیتواند پارادیم حاکم بر جهان را تغییر دهد. اگر قرار باشد که چراغهای نفتی قدیمی به جای نفت با برق روشن شوند، تغییر پارادایم اتفاق نیفتاده است و صرفاً ابزار تغییر کرده.
شاید یکی از مهمترین مواردی که کمک کرد برق به تغییری در پارادایم حاکم بر فضای مدیریت و مصرف انرژی منجر شود، تاسیس خطوط انتقال نیرو بود که به توزیع مدیریت شده انرژی و دسترسی عمومی به آن کمک میکرد.
و به عنوان نکتهی جالب تاریخی شاید بدانید که یکی از کسانی که بیش از همه تلاش خود را برای رشد نکردن صنعت برق و عدم تغییر پارادایم حاکم بر فضای انرژی جهان به کار برد، ادیسون بوده است.
ادیسون برق DC را اختراع کرده بود و تسلا (وستینگهاوس) برق AC را اختراع کرد (و طبیعتاً برق DC به دلیل مشکل در تبدیل ولتاژ نمیتواند مانند برق AC از خطوط انتقال طولانی عبور کند و به مصرف کننده برسد). ادیسون به خاطر اینکه علاقه نداشت نام تسلا در صنعت برق ماندگار شود، تمام تلاش خود را برای متوقف کردن تکنولوژی AC انجام داد.
از جمله سادهترین کارهایی که انجام دادند اختراع صندلی الکتریکی اعدام بود:
https://en.wikipedia.org/wiki/Electric_chair
ادیسون و همکارانش به شدت تلاش کردند و زندانها را قانع کردند تا از صندلی الکتریکی برای اعدام استفاده کنند چون درد کمتری دارد. اما هدفشان این بود که مردم را از برق متناوب بترسانند و مسیر توسعه برق AC را متوقف کنند.
مقالات متعددی هم در آن زمان منتشر کردند و انواع حیوانات را هم با برق AC کشتند:
https://en.wikipedia.org/wiki/War_of_Currents
خلاصهی ماجرا اینکه وقتی در مورد تبدیل یک ابزار به اهرمی برای تغییر پارادایم صحبت میکنیم، میشود به انواع آن ابزار، به فضایی که پارادایمها در آن تغییر کرده و به کسانی که در این زمینه نقش داشته اند هم فکر کرد.
چنانکه صنعت برق شاید در حوزه انرژی به تغییر پارادایم منجر شد اما تغییر پاردایم در بسیاری از حوزههای دیگر (مانند دیجیتال) بیش از آنکه به صنعت برق مربوط باشد به کسانی مانند آلن تورینگ بازمیگردد که مفهوم ابزارهای انسانی را بازتعریف کردند.