مهم ترین مانع یادگیری

دعوت به گفتگو عنوان مجموعهای از بحثهای متمم است که هر کدام حول یک جمله یا یک پاراگراف شکل میگیرند؛ جملههایی که به سادگی نمیتوان آنها را تحت عنوان گزارههای درست یا گزارههای غلط طبقهبندی کرد و معمولاً ابزاری هستند تا خاطرهها و تجربههایمان را دوباره مرور کنیم.
این بار جملهای از کلاود برنارد (Claude Bernard) فیزیولوژیست برجستهی قرن نوزدهم فرانسه را انتخاب کردهایم.
کلاود برنارد از جمله دانشمندان اثرگذار در علم و روش علمی بوده و بحث Blind Experiment (آزمایشهای کور) توسط او پیشنهاد شده است.
او به این نکته توجه کرد که اگر اطلاعات سوژهی آزمایش از موضوع آزمایش تا حد امکان محدودتر شود، اثر سوگیری ذهنی کمتر خواهد بود.
به عنوان مثال، اگر قرار است طعم ده نوشیدنی مختلف را مقایسه کنیم، کسانی که طعم را امتحان میکنند لازم نیست بدانند هر نوشیدنی متعلق به چه برند یا شرکتی است.
اگر چه امروز این سبک آزمایش بسیار رایج و فراگیر است، اما نقش کلاود برنارد در درک سوگیری ذهنی و تلاش برای حذف آن در آن مقطع زمانی، ستودنی است.
این جملهی کلاود برنارد هم از مواردی است که عکس آن هم میتواند به اندازهی خودش صحیح باشد.
میدانیم که فضای پیچیدهی علوم ذهنی و شناختی بر خلاف دانش منطق و گزارههای ریاضی، به شکلی نیست که با درست بودن یک گزاره، عکس آن الزاماً نادرست باشد.
از سویی میدانیم که بسیاری از بزرگان حوزهی یادگیری، میگویند که یادگیری به معنای متصل کردن تجربههای جدید به دانستهها و تجربههای پیشین است.
از سوی دیگر، احتمالاً مصداقهای حرف کلاود برنارد را هم تجربه کردهایم که دانستهها مانع یادگیری میشوند.
تجربیات و مشاهدات و منطق شما در این زمینه چیست؟
هنگامی که میخواهید موضوع جدیدی را بیاموزید، چگونه تشخیص میدهید که دانستههای قبلی شما اکنون به کمکتان آمدهاند یا اینکه به نوعی مانع یادگیری شما شدهاند؟
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : مریم رئیسی
چون ذهن ما هیچوقت از دانسته های قبلی خالی نمیشه و همیشه هنگام مطالعه و یادگیری موضوعات جدید, دانسته های قبلی همراه ما هستند,
به نظرم یکی از روش هایی که میتونیم به کار بگیریم تا اونها مانعی بر سر راه یادگیری ما نباشند اینه که تمرین کنیم تا حد امکان موقع یادگیری تجزیه و تحلیل و قضاوت نکنیم.
مثلا اگر داریم با مطالعه موضوع جدیدی رو یاد می گیریم و می خونیم, وقتی کتاب یا مطلبی که خوندیم تموم شد, اونوقت در موردش فکر کنیم و مصداق پیدا کنیم و غیره.
هرچند که به طور مطلق نمیشه اصلا تحلیل و قضاوت نکرد, ولی میتونیم تا حد زیادی کنترلش کنیم.
موضوع دیگه اینکه, اگه دیدیم همیشه موضوعات و کتابهایی که میخونیم, در جهت تایید دانسته ها و باورهای قبلی ما هستند, میتونیم این رو یک نشونه در نظر بگیریم و فکر کنیم که آیا واقعا داریم یاد میگیریم؟
یا افتادیم در یک دور باطل و دچار توهم یادگیری شدیم؟