شهود چیست؟ آیا تفکر شهودی و تصمیم شهودی مهارت محسوب میشوند؟

در درسِ سیستم یک و دو در تصمیم گیری به این نکته اشاره کردیم که یکی از بهترین مدلهایی که در حال حاضر برای درک تصمیمگیری ما انسانها وجود دارد، سیستم دوگانهای است که دنیل کانمن و آموس تورسکی پیشنهاد میکنند.
همچنین یاد گرفتیم که آنچه ما به اسم سیستم یک میشناسیم، تقریباً همان چیزی است که اکثر مردم آن را تفکر شهودی یا تصمیم گیری شهودی مینامند و در نظر میگیرند.
اما بحث دربارهی شهود و تفکر شهودی پیچیدهتر از این حرفهاست و جزئیات فراوانی دارد.
بخشی از این جزئیات را قرار است در این درس بخوانیم و بیاموزیم:
- چند مثال از تفکر شهودی و قضاوت بر اساس شهود
- تعریف شهود چیست؟ تفکر شهودی یعنی چه؟
- تفکر شهودی چه تفاوتی با تفکر تحلیلی دارد؟
- آیا واقعاً میتوان به تصمیم گیری شهودی اعتماد کرد؟
- تفکر شهودی در فضای علمی و دانشگاهی
- نقاط قوت و ضعف هر یک از این دو الگوی تفکر و تصمیمگیری چیست؟
- آیا تفکر شهودی و تصمیم گیری شهودی را میتوان یک مهارت در نظر گرفت؟ یعنی میشود برای تقویت آنها تلاش کرد؟ آیا چنین تلاشی ضروری و مفید است؟
در این درس به شناخت بیشتر مفهوم شهود و تعریف تصمیم گیری شهودی اشاره میکنیم و در آینده به بررسی راهکارهای تقویت مهارت تصمیم گیری شهودی خواهیم پرداخت.
چند مثال از تفکر شهودی و قضاوت بر اساس شهود
اگر روی خود واژهی شهود تعصب نداشته باشید و صرفاً به مفهوم شهود توجه کنید، میتوان گفت که بحث شهود و تفکر شهودی از زمانهای کهن تا همین امروز همراه ما انسانها بوده و هست.
از زمان قدیم که فالگیرها و جادوگران در گوی بلورین و جام جهاننمای خود نگاه میکردند و دربارهی آینده حرف میزدند، رفتارشان نمونهای از ادعای شهود بوده است. آنها چنان با دقت به گویهای خود نگاه میکردند که انگار شاهدِ چیزی هستند و سپس دیدههای خود را برای دیگران تعریف میکردند.
اما ادعای شهودی همیشه با هدف کلاهبرداری و فریبدادن دیگران مطرح نمیشوند. شهود در زندگی روزمره هم بهکار ما میآید. بعضی چیزها چنان شفاف پیش چشم ما تصویر میشوند که برایمان دشوار است در درستیشان تردید کنیم:
حتماً برایتان پیش آمده که در مورد چیزی (مثلاً سرنوشت یک پروژه یا یک رابطه عاطفی) خوشبین نبودهاید و به همکار یا دوست خود گفتهاید: «مثل روز برایم روشن است که این کار / رابطه به سرانجام نمیرسد.»
در این مواقع، شما اصرار ندارید جزء به جزء و با تحلیل و استدلال، از حرف خود دفاع کنید. اما حس میکنید که حاصل تمام دانش و تجربه و زندگیتان به شما میگوید که این کار یا آن رابطه، نمیتواند به سرانجامی خوب و خوش ختم شود.
مثال از تفکر شهودی کم نیست. حتی در همین چند ساعت اخیر هم ممکن است از قضاوتهای شهودی استفاده کرده باشید:
حضور همکارتان در محل کار، مدتی است که نامنظمتر از گذشته است.
او در ایمیلهای هفتهی گذشتهی خود هم چند مورد غلط تایپی داشته است. بعضی از نامهها را هم در زونکن نامناسبی قرار داده است.
همزمان از شرکت درخواست کرده که حقوق او تغییر کرده و ۵۰٪ افزایش پیدا کند.
هر یک از این موارد به تنهایی میتوانند کاملاً اتفاقی باشند یا ریشههای سادهای داشته باشند.
اما ممکن است با کنار هم قرار دادن آنها و شناختی که از قبل از همکارتان دارید به نتیجه برسید که: «او پیشنهادی از شرکت دیگری دریافت کرده و تحت هر شرایطی از اینجا خواهد رفت.»
شما هرگز نمیتوانید به صورت قطعی در این زمینه اظهارنظر کنید. استدلالی هم برای حرفتان ندارید. اما شهودتان میگوید که چنین وضعیتی به وجود آمده است.
تعریف شهود و تفکر شهودی چیست؟
مفهوم شهود (Intuition) در ادبیات علمی و دانشگاهی جهان، سرنوشتی متفاوت و عمری نسبتاً کوتاه (در حد یک قرن اخیر) دارد (+):
یکی از نخستین کسانی که شهود را به معنای امروزی آن بهکار برده، کارل گوستاو یونگ است. او در سال ۱۹۳۳ شهود (Intuition) را به صورت یک کارکرد روانشناختی که به روشی ناخودآگاه، اطلاعات دریافتی انسانها را پردازش میکند توصیف کرده است.
اما تعریفهایی که این روزها در میان روانشناسان و محققان مدیریتی رواج دارد، کمی کاملتر از تعریف یونگ (اما هنوز بر همان پایه) است:
نوعی نتیجهگیری ذهنی که فرد تصمیمگیرنده بر اساس تجربیات و هیجانات گذشتهی خود به آن میرسد (+).
افکار و ترجیحاتی که به سرعت به ذهن میرسند و برای شکلگیری آنها، تلاش و تأمل چندانی انجام نمیشود (دنیل کانمن).
شهود، روشی برای ترجمه کردن تجربههای ما به قضاوت و تصمیم است (گری کلین در کتاب قدرت شهود)
اگر بخواهیم برخی ویژگی های تفکر شهودی را بر اساس آنچه در تعریفهای بالا آمده کنار هم بگذاریم به سه مورد کلیدی میرسیم:
بهترین روش برای درک تفکر شهودی (و به تبع آن تصمیم گیری شهودی) این است که آنها را روبروی تفکر تحلیلی قرار دهیم.
تفکر تحلیلی و تصمیم گیری تحلیلی یک فرایند مکانیکی و کاملاً مشخص دارد:
به محض طرح یک مسئله یا مشکل، باید تمام گزینههای ممکن را روی میز گذاشته و برای هر کدام، بیشترین اطلاعات در دسترس را گردآوری کنید.
سپس معیارهای تصمیمگیری خود را مشخص کرده و ارزش هر گزینه، منافع، هزینهها و ریسکهای احتمالی آن را بسنجید.
در پایان بهترین گزینه را انتخاب کرده و اجرا کنید.
اما تفکر شهودی از مسئله به پاسخ میپرد؛
و در این میان، همهی مراحل رسمی و از پیشتعیینشدهی فرایند تصمیمگیری را نادیده میگیرد.
آیا واقعاً میتوان به تصمیم گیری شهودی اعتماد کرد؟
دوست عزیز. مطالعه مجموعه درسهای تصمیم گیری پیشرفته، صرفاً برای کسانی امکان پذیر است که هر دو شرط زیر را دارا باشند:
- کاربر ویژه متمم باشند.
- پروژه درس تصمیم گیری را انجام داده باشند و پروژه آنها پذیرفته شده باشد.
ضمناً اگر کاربر ویژه متمم باشید، به درسهای بسیار بیشتری دسترسی پیدا میکنید که فهرست آنها را میتوانید در اینجا ببینید:
البته از میان درسها و مطالب مطرح شده، ما فکر میکنیم شاید بهتر باشد ابتدا مطالعهی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:
و سپس به سراغ تصمیم گیری پیشرفته بیایید.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تصمیم گیری پیشرفته به شما پیشنهاد میکند:
- درس تصمیم گیری پیشرفته (ریسک و شهود)
- شهود چیست؟ آیا تفکر شهودی و تصمیم شهودی مهارت محسوب میشوند؟
- گری کلین | کتاب قدرت شهود و بررسی شهود در روانشناسی
- اهمیت داستان گویی و داستان سازی در تصمیم گیری تشخیصی
- تصمیم گیری شهودی | نقش انتخاب سوال کلیدی درست در تصمیم گیری بهتر
- قضاوت درباره طعم کیک بر اساس یک برش | نالینی آمبادی
- چه زمانی به تصمیم گیری شهودی اعتماد کنیم؟ (۱)
- کالبدشکافی پیش از مرگ | شیوهای برای ارزیابی تصمیم گیری
- نقش احساسات در تصمیم گیری – قسمت اول
- تفاوت ریسک و عدم قطعیت (ابهام / عدم اطمینان)
- انواع احتمال | سه مفهوم متفاوت احتمال در گفتگوها و تحلیلها
- تصمیم گیری گروهی | مزایا، معایب و انواع روشها
- انواع سبک های تصمیم گیری
- انواع سیستمهای رای گیری | چند روش رای گیری برای تصمیم گیری گروهی
- روش دلفی چیست و چه کاربردی دارد؟
- نظریه چشم انداز (تئوری چشم انداز) | دانیل کانمن و آموس تورسکی
- درد از دست دادن | مثالی از دن اریلی برای نظریه دورنما
- تصمیم گیری سازمانی | چک لیست تصمیم گیری برای مدیران
- کتاب بینش و تفکر شهودی (دیدن آنچه دیگران نمیبینند) | گری کلین
- ماکس بیزرمن | نویسنده و محقق در مذاکره و تصمیم گیری
- کار اخلاقی چیست؟ | مروری بر داستان دزدی از داروساز (لارنس کلبرگ)
- کتاب مدیران و چالش های تصمیم گیری | ماکس بیزرمن
- کتاب سقلمه (تلنگر) | طراحی محیط برای تأثیرگذاری روی انتخابها
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی
قسمت اول سوال:
فکر میکنم در حوزهی انتخاب و خرید کتاب، در این جنس از مهارت شهودی، وضعیت مطلوبی داشته باشم.
طبیعتاً بخشی از دلیلش به خاطر انباشت زیاد Patternهاست.
طی سالهای گذشته، حجم زیادی کتاب خریده یا مطالعه کردهام و طبیعتاً در ذهنم، رابطهای بین متغیرهای مختلف کتاب و رضایت من از مطالعهشون شکل گرفته.
البته مطلبی هست که در درس اشاره نشده، و نمیدونم از نظر علمی درسته یا نه. اما احساس میکنم هر چه هزینههای انتخاب یا حساسیت انتخاب، بالاتر بره، الگوهای قبلی، بهتر تحلیل و طبقه بندی و انباشه میشن و کیفیت تحلیلهای شهودی بعدی رو بهتر میکنن.
اخیراً که کمتر میتونم کتابهای مورد نظرم رو از ایران بخرم و مجبور میشم به خاطر خرید کتاب به مسافرت برم، حساسیت این کار برام بیشتر شده و - جدا از کتابهایی که از قبل، اسم و مشخصاتشون رو میدونم - گاه در عرض دو یا سه روز، بیش از 2000 کتاب رو در حوزههای مورد علاقهام بررسی میکنم.
احساس میکنم الان پارامترهای متعددی در کنار هم، باعث شکل گیری تصمیم گیری من میشن که البته وزن یا اهمیت هیچکدوم رو هم نمیدونم و حتی نمیخوام بدونم. همهی اینها در کنار هم، یک تصویر میسازند که به نظر من، خریدنی یا نخریدنی است (و طبیعتاً مغزم در نهایت باید بین سه گزینهی الان میخرم، هرگز نمیخرم، بعداً دوباره بررسی میکنم) یکی رو انتخاب کنه.
بعضی از پارامترهایی که میدونم در تصمیم شهودی من نقش دارند (مستقل از سهم و میزان اهمیتشون که مشخص نیست) اینها هستند:
* اسم نویسنده
* توضیح پشت جلد
* صفحهی تقدیم کتاب
* کسانی که در کتاب Praise آنها منتشر شده
* فهرست مطالب
* مطالعه دو پاراگراف تصادفی از دو نقطهی کتاب
* مرور آخرین فصل کتاب
* مطالعهی اولین جملهی کتاب
* اینکه آیا کتاب، همزمان دو شکل Hard Cover و Soft Cover رو داره یا نه.
الان احساس میکنم در این حوزه میتونم مدعی باشم که شاید ده میلیون تومان پول رو در عرض دو یا سه روز برای انتخاب کتاب از بین یک میلیارد تومان کتاب، با چنان دقتی انتخاب میکنم که اگر خودم پس از یک عمر صرف وقت و مطالعهی تمام اون کتابها، بخوام دوباره تصمیم بگیرم، شاید کمتر از 5% تغییر در تصمیمم ایجاد بشه.
پاسخ سوال دوم: تشخیص اینکه ارتباط با چه کسانی برای من میتونه برای من اثربخش یا غیراثربخش باشه.
فکر میکنم یکی از بزرگترین ضعفهای تصمیم گیری شهودی من اینه.
بارها شده حسم به من گفته که ایجاد رابطه با یک نفر (چه دوست، چه همکار، چه شریک کاری و هر چیز دیگری از این دست) میتونه خیلی موثر و مولد باشه. اما بعد از مدتی دیدهام که قضاوت نادرستی داشتهام.
در مقابل، بارها شده که به اجبار با کسی آشنا شدهام یا به علت شکست در فرار کردن از یک جلسه، با فردی دوست شدهام و مدتی احساس میکردهام که این آشنایی، فقط اتلاف وقت و منابع است. اما بعدها دیدهام که چقدر نقش مهمی در زندگیام ایفا کرده.
فعلاً برای اینکه مطمئن باشم خطای کمتری انجام میدهم، این نوع تصمیمها را همچنان با سیستم دو، اتخاذ میکنم و اجازه نمیدهم سیستم یک، تاثیر زیادی در این زمینه داشته باشد.
اما برای تقویت شهود در این حوزه، احساس میکنم مشکل اصلی من، خطای شناختی اثر هالهای یا Halo Effect است.
به سختی میتوانم یک حوزه از ویژگیهای یک شخص را به دیگر حوزهها تعمیم ندهم.
مثلاً نمیتوانم بپذیرم کسی که به صورت پیوسته مطالعه نمیکند، میتواند عقل هم داشته باشد.
یا اینکه هرگز باور نمیکنم کسی که در سن و سال دوستان من است و تا دکترا ادامه تحصیل داده، وقتش هیچ ارزش و نظرش هیچ اعتباری داشته باشد. چون در یک مورد، به نظرم تصمیم غلط گرفته.
کسی هم که حتی یک یا دو بار در سال به مهمانی و پارتی میرود، به نظرم هرگز درکی از وقت و منابع و ... ندارد.
خودم میدانم که هر سه قضاوت فوق، و دهها قضاوت دیگر از این جنس، کاملاً نادرست هستند و چنین جنبههایی از زندگی را نمیتوان به همه جا تعمیم داد.
اما هر گاه، سیستم تحلیلی دو را کمرنگ میکنم و به شهودم در این زمینه اجازهی دخالت میدهم، سریعاً قوانین فوق و دهها قانون دیگر را وارد تصمیم گیری میکنم!
پی نوشت: برای دوستانی که اثر هالهای را نمیشناسند، شاید آن داستان قدیمی زمان حکومت پهلوی، مثال خوبی باشد که ماموران، به خانهی مردی کمونیست ریختند تا او را بازداشت کنند و بر دیوار اتاق، تصویر مارکس را دیدند (که البته نمیشناختند). یکی از ماموران گفت: خاک بر سرت که پدر بزرگت تا این حد مومن بوده و تو کمونیست شدهای.