در مدیریت کسب و کارهای کوچک و متوسط چقدر به منابع آکادمیک اعتماد کنیم؟
- مرور کلی نقشه راه کارآفرینی
- مطالعه درس مزیت های کسب و کارهای کوچک
- به خاطر بسپارند که قرار نیست همهی توصیههای مدیریتِ کسب و کار برای مدیریت همهی کسب و کارها مفید و قابل استفاده باشد.
- بتوانند برخی از درسها و مباحث مدیریتی را که به سادگی در کسب و کارهای کوچک قابل استفادهاند، فهرست کنند.
- بتوانند خودشان را ارزیابی کنند و تشخیص دهند که تا چه حد در مهارت ترجمهی دانش مدیریت کسب و کارهای بزرگ، به نیازهای کسب و کارهای کوچک، توانمند هستند.

بسیاری از کسانی که قصد دارند کسب و کار کوچکی را راه اندازی کنند یا اینکه مدیریت یک کسب و کار کوچک یا متوسط را بر عهده بگیرند، به سراغ درسهای مدیریتی و به طور خاص دوره های مدیریت کسب و کار (MBA) میروند.
بسیاری از دورههای MBA، مباحث مدیریتی را با کاهش سهمِ مبانی تئوریک و افزایش مثالهای کاربردی در اختیار مخاطبان قرار میدهند.
البته بسته به نیازها و تقاضای بازار، گرایش های مختلف هم برای MBA در نظر گرفته میشود که کارآفرینی، مالی، استراتژی و منابع انسانی، از جملهی آنهاست.
تا اینجای کار به نظر همه چیز خوب و درست است. اما یک خطای ذهنی وجود دارد که اگر به آن بیتوجه باشیم، ممکن است آشنایی با مدیریت و مهارتهای مدیریتی، برای ما چندان مفید نبوده و حتی گمراهکننده باشند.
روش تهیه و تولید منابع آموزش مدیریت
بخش قابل توجهی از آنچه در مدیریت کسب و کار مطرح شده و آموزش داده میشود، بر اساس تجربهی صنایع سنگین و بالادستی و معمولاً دارای مقیاس بزرگ استخراج و تدوین شده است.
به برخی از شرکتها و برندهایی که نام آنها در آموزش مدیریت کسب و کار مطرح است فکر کنید:
IKEA | Nike | McDonald’s |
Toyota | Starbucks | IBM |
SAP | Bosch | Samsung |
وقتی میخواهیم شرکتها و سازمانهای ایرانی را هم به مثال خود اضافه کنیم، باز نام برندها و کسب و کارهای بزرگ را میشنویم. موارد زیر تنها چند مثال هستند:
شرکتهای مخابراتی | شرکتهای پتروشیمی | بانکها و بیمهها |
شرکتهای پخش | خودروسازها | شرکتهای سرمایه گذاری |
برندهای خرده فروشی | استخراج مواد معدنی | شرکتهای صنعت غذایی |
ویژگی این شرکتها و سازمانها – و سایر مجموعههای مشابه آنها – مقیاس بزرگ آنهاست.
بخش مهمی از ادبیات آموزش مدیریت کسب و کار، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم با توجه به تجربهی این شرکتها و نیازهای این شرکتها و سازمانها طراحی و تدوین شده است.
کافی است به کتابهای مدیریت منابع انسانی مراجعه کنید. خواهید دید که بخش قابل توجهی از مطالب مطرح شده در این کتابها برای یک کسب و کار کوچک / متوسط یا برای یک استارت آپ معنا ندارد و قابل استفاده نیست.
در یک شرکت چند هزارنفری، میتوان از جانشین پروری صحبت کرد. اما در یک شرکت کوچک چند نفره که برای انجام کارهای جاری هم، نیروی انسانی کافی در اختیار نداریم، چنین مفهومی قابل تصور نیست.
مثالی که درباره مدیریت منابع انسانی مطرح کردیم، در برخی حوزههای دیگر مانند استراتژی، مدیریت مالی و تبلیغات نیز مصداق دارد و این مسئله باعث میشود که ما به عنوان کسانی که مسئولیت یک کسب و کار نوپا را در اختیار داریم، یا خود را از فضای آموزش مدیریت بیگانه ببینیم و یا اینکه ذهنمان به سمت مسیر نامناسبی هدایت شود.
البته طی سالهای اخیر، مطالعات دانشگاهی درباره کسب و کارهای کوچک و متوسط، رشد چشمگیری داشته است.
اما جنس این مطالعات که معمولاً میدانی و آماری هستند، بیشتر برای سیاستگذاران کلان مفید است تا کسی که خود به عنوان یک کارآفرین در یک کسب و کار کوچک فعالیت میکند.
البته شرکتهای حوزه تکنولوژی (مانند اپل، گوگل، تسلا، فیس بوک و آمازون) و بنیانگذاران آنها (کسانی مانند استیو جابز، لری پیج، ایلان ماسک، زاکربرگ و #جف بزوس) نیز سهم قابل توجهی از ادبیات مدیریت کسب و کار و کارآفرینی را به خود اختصاص دادهاند.
اما این شرکتها هم خود مصداقِ مقیاسهای بزرگ در کسب و کار هستند. ضمن اینکه حرفها و دیدگاههای بنیانگذاران آنها، اگر چه میتواند به بهبود مدل ذهنی ما کمک کند، اما نگرش و روش آنها بیشتر برای توسعه فردی مفید است تا تدوین مسیر کسب و کار.
به عنوان کارآفرین، چگونه به منابع آموزشی مدیریت نزدیک شویم؟
در اینجا چند نکته وجود دارد که میتواند به شما کمک کند:
دسترسی کامل به مجموعه درسهای کارآفرینی برای اعضای ویژه متمم امکانپذیر است.
پس از فعال کردن اشتراک ویژه در متمم، به درسهای بسیار بیشتری دسترسی پیدا میکنید که میتوانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:
البته از میان درسها و مطالب مطرح شده، شاید بهتر باشد ابتدا مطالعهی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:
دوره MBA (پیگیری منظم مجموعه درسها)
اگر سابقهی فعالیت در کسب و کارهای کوچک را دارید، چه نکات دیگری دربارهی فاصلهی بین آموزشهای مدیریتی رایج و نیازهای کسب و کارهای کوچک را تجربه کردهاید؟
دسترسی کامل به مجموعه درسهای کارآفرینی برای اعضای ویژه متمم امکانپذیر است.
پس از فعال کردن اشتراک ویژه در متمم، به درسهای بسیار بیشتری دسترسی پیدا میکنید که میتوانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:
البته از میان درسها و مطالب مطرح شده، شاید بهتر باشد ابتدا مطالعهی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:
دوره MBA (پیگیری منظم مجموعه درسها)
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری نکات آکادمیک کارآفرینی به شما پیشنهاد میکند:
- نکات مفید برای تحقیق در مورد کارآفرینی و آموزش کارآفرینی
- تعریف استارت آپ چیست؟
- تعریف کارآفرینی چیست؟ | مروری بر تاریخچه کارآفرینی
- تعریف بنگاه اقتصادی چیست و چرا از واژهی بنگاه استفاده میشود؟
- انواع استارت آپ | استارت آپها چگونه دسته بندی میشوند؟
- تعریف بنگاه های اقتصادی دارای رشد سریع چیست؟
- فرایند کارآفرینی | آشنایی با مراحل کارآفرینی
- تعریف مقیاس تولید | مفهوم صرفه جویی ناشی از مقیاس
- از تولید انبوه تا سفارشی سازی انبوه
- صرفه جویی ناشی از تنوع | چندمحصولی بودن به عنوان یک مزیت اقتصادی
- شتاب دهنده کسب و کار چیست و چه تفاوتی با مرکز رشد دارد؟
- باغ وحش کارآفرینی (غزالها، فیلها، موشها و سایر حیوانات)
- مزیتهای کسب و کارهای کوچک و نقش آنها در اقتصاد ایران
- مرکز رشد (انکوباتور) کسب و کار چیست؟
- در مدیریت کسب و کارهای کوچک و متوسط چقدر به منابع آکادمیک اعتماد کنیم؟
- شرکت هلدینگ چیست و چه تفاوتی با شرکت های سرمایه گذاری دارد؟
- کارآفرینی دولتی چیست؟ آیا شما یک کارآفرین دولتی هستید؟
- تئوری نمایندگی | چالشهای جدایی مالکیت و مدیریت
- اریک ریس کیست؟ (Eric Ries)
- کتاب نوپای ناب یا The Lean Startup نوشته اریک ریس
- سرمایه گذاری خطرپذیر یا سرمایه گذاری جسورانه (VC) چیست؟
- مدیریت ناب | تولید ناب و سایر مفاهیم مرتبط با Lean
- کتاب ساخت ژاپن: کارآفرینی میتواند در قالب خلق یک بازار تازه انجام شود
- دو راه متفاوت برای ورود به دنیای کارآفرینی
- MVP چیست؟ در چه شرایطی به سراغ MVP میرویم؟
- استیو بلنک کیست؟
- مایکل فریزه | محقق در زمینهی روانشناسی کارآفرینی
- گزارشهای مدیریتی | شاخص سهولت انجام کسب و کار در کشورهای مختلف
- کتاب دوره عمر سازمان (چرخه عمر سازمان) | آدیزس
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : پیمان اکبرنیا
سلام به همه دوستان متممی
من از ابتدای آشنایی با مباحث مدیریت و کسبوکار هم کار در یک سازمان بزرگ و با چند دهه سابقه در حوزه مشاوره مهندسی رو به عنوان یک کارشناس تازهکار تجربه کردم و هم تجربه کار در دو کسبوکار کوچک رو دارم که در هر دوی این کسبوکارهای کوچک از ابتدای تاسیس حضور داشتم. یکی از این کسبوکارها یک شرکت کوچک پیمانکاری بوده و دیگری یک استارت آپ نوپا در حوزه آی تی.
سعی میکنم در ادامه برخی از تفاوتهای آموزشهای رایج مدیریتی و نیازهای کسبوکارهای کوچک را از دید خودم بگم:
1- در آموزشهای مدیریتی معمولا فرض بر این است که مدیرعامل و مدیران ارشد شرکت اکثرا افرادی میانسال و جا افتاده هستند (که با کت و شلوار رسمی پشت میزهای بزرگ نشستهاند و پذیرای مراجعین هستند) در حالی که در بسیاری از استارتآپها محدوده سن مدیران خیلی کمتر از این است. ممکن است در نگاه اول این مساله مهم نباشد اما به عنوان مثال شما در ارتباط با کارکنان شرکت و همچنین در جلسات خارج از شرکت با مسائل و چالشهای متفاوتی رو به رو خواهید شد. به این فکر کنید که به عنوان مدیر ارشد اگر سن شما از سن طرف مقابلتان خیلی کمتر باشد، در جلسات استخدام، در جلسات خارج از شرکت و ... با چه مشکلاتی ممکن است مواجه شوید و چه مواردی را باید رعایت کنید؟
2- در یک کسبوکار بزرگ شما چه کارمند باشید و چه مدیر، احتمالا با اکثر کارکنان سازمان خود به طور مستقیم ارتباط ندارید ولی در یک کسبوکار کوچک مدیر و همه کارکنان با هم در ارتباط نزدیکتری هستند. این ارتباط نزدیک مزایا و معایبی دارد. برای مثال ممکن است مدیر عامل یک سازمان کوچک در مورد جزئیات طراحی محصول یا خدمت و همچنین شیوه کار هر کدام از کارکنان نظر دهد و روی همه تصمیمگیریها نظارت داشته باشد. در یک سازمان بزرگ مدیرعامل صرفا با بخشی از کارکنان در ارتباط است و اینجاست که سپردن کامل کار به دیگران و تفویض اختیار معنای اصلی خود را پیدا میکند. در سازمانهای کوچک مدیران به طور جدی با تفویض اختیار و چالشهای آن رو به رو نمیشوند.
3- بسیاری از واحدها، سمتها و نقشها در سازمانهای بزرگ معنا دارند و طراحی ساختار سازمانی با همان مدل ذهنی شرکتهای بزرگ، عملا در کسبوکارهای کوچک بی معنی خواهد بود. همانطور که در متن درس ذکر شد خود مدیر ممکن است چندین وظیفه و نقش را به طور همزمان به عهده داشته باشد و کارکنان هم به طور مشابه معمولا در یک حوزه باریک و تخصصی کار نمیکنند. آنها را میتوان بیشتر به آچار فرانسه و ابزارهای چند کاره تشبیه کرد.
4- در پایان میخواستم به نکته دیگری هم اشاره کنم. به نظرم علاوه بر اندازه سازمان، قدمت سازمان هم یکی از پارامترهای مهم دیگری است که در آموزشهای مدیریت کمتر در نظر گرفته میشود. یعنی در آموزشهای مدیریتی، معمولا سازمانهایی مثال زده میشوند که عمر زیاد و اندازه بزرگی دارند. درست است که عمر زیاد معمولا با اندازه بزرگتر هم همراه است ولی همیشه اینطور نیست. برای مثال بسیاری از کسبوکارها ممکن است عمر زیادی داشته باشند ولی اندازهشان کوچک یا متوسط باشد (بسیاری از شرکتهای پیمانکاری، رستورانها، کارگاههای تولیدی و ... را میتوانید برای خود مثال بزنید که عمر زیاد و اندازه متوسط یا کوچک دارند). سازمانهایی که عمر بیشتر دارند، معمولا از شهرت و اعتبار خاصی هم برخوردارند اما سازمانهای نوپا معمولا شهرت مشخصی هم ندارند. نداشتن شهرت در برخی موارد چالش ایجاد میکند (مثلا در جذب نیرو و سرمایه) و در برخی موارد هم ممکن است خوب باشد مثلا اینکه شما هنوز به موارد خاصی مشهور نشدهاید که باعث ایجاد پیش داوری یا لنگر در ذهن افراد شود.
سعی کردم تا جای ممکن موارد مهمی را که به ذهنم میرسید بنویسم. امیدوارم به کار دوستانی که قصد دارند کسب و کاری جدید را راهاندازی کنند بیاید.