Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


کتاب سولاریس و چند پاراگراف از آن


اهداف و انتظارات آموزشی متمم در این درس
کد درس: ۴۸۳۶۸

پیش نیاز مطالعه این مطلب:

پیشنهاد می‌کنیم قبل از مطالعه این مطلب، توضیحاتی را که در مورد استانیسلاو لم ارائه شده است بخوانید.

آقای لم، نویسنده کتاب سولاریس است و بدون شناخت بهتر از او و دغدغه‌های ذهنی‌اش، آنچه در کتاب سولاریس و سایر کتابهای خود نوشته، چندان ساده نخواهد بود.

این مسئله در مورد هر نویسنده‌ای وجود دارد. اما در مورد لم، جدی‌تر است.

او همواره از سوء برداشت خواننده‌ها و منتقدان گلایه داشته و با وجودی که در گذشته و امروز، همواره به عنوان نویسنده علمی-تخیلی شناخته می‌شده، هر بار با شنیدن این توصیف، عصبانی می‌شده و فریاد می‌زده است.

سولاریس - نوشته استانیسلاو لم - نویسنده لهستانی

سولاریس، نام یک سیاره است.

سیاره‌ای که در نقطه‌ای دوردست، به دور دو خورشید می‌چرخد.

خورشید‌هایی که لِم، یکی از آنها را با رنگ آبی و دیگری را با رنگ قرمز توصیف می‌کند.

داستان روایت اول شخص دارد و از قول فردی به نام کلوین نقل می‌شود. کسی که به سیاره سولاریس اعزام شده تا به همراه سه نفر دیگر که در سیاره هستند، در مورد آن مطالعه کند.

در نخستین صفحه‌ها، کلوین به ما می‌گوید که سولاریس برای مردم، چندان ناآشنا نیست و ظاهراً حتی قبل از تولد او هم، این سیاره شناخته می‌شده است.

آنچه در زمان کلوین و توسط او و همکارانش پیگیری می‌شود، شناخت بیشتر موجودی است که در این سیاره مشاهده شده است.

یک موجود بی‌شکل به نام اقیانوس

تقریباً تمام سطح سولاریس، از چیزی شبیه اقیانوس پوشیده شده است. اما پیوستگی عجیبی در این اقیانوس دیده می‌شود.

حتی شکل ظاهری آن هم به گونه‌ای تغییر می‌کند که گویی، یک روح واحد در آن وجود دارد و می‌کوشد با مخاطب به شکلی ارتباط برقرار کند.

تقریباً تمام آنچه در این کتاب می‌بینیم، سرگذشت تلاش ناموفق انسان‌ها برای ارتباط با این موجود است.

داستان سولاریس از آنجا جدی می‌شود که مشخص می‌شود آن موجود اقیانوسی هم در تلاش است که به نوعی با انسان‌ها ارتباط برقرار کند.

اگر چه هرگز در طول داستان چنین ارتباطی برقرار نمی‌شود.

انسان‌هایی که به سولاریس رفته‌اند، با ابزاری که معمولاً به کار می‌گیرند، یعنی ارسال و دریافت امواج الکتریکی می‌کوشند با اقیانوس تعامل داشته باشند.

انبوهی از امواج الکتریکی هم که مشخص است هدفمند هستند و پیامی در خود دارند دریافت می‌شوند، اگر چه هرگز هیچ معنایی برای آنها مشخص نمی‌شود.

از سوی دیگر، ظاهراً اقیانوس، مکانیزم دیگری برای ارتباط دارد و می‌تواند در ذهن انسان‌ها، تداعی‌هایی ایجاد کند و برای آنها تصاویر و اجسام و افرادی شفاف و ظاهراً واقعی در محیط‌شان بسازد.

اقیانوس، می‌کوشد بخشی از خاطرات گذشته‌ی فضانوردان را برایشان زنده کند و به آنها نمایش دهد. اما این پیام هم، جزو وحشت و دیوانگی برای فضانوردان چیزی به همراه نمی‌آورد و آنها نمی‌فهمند که قرار است چه پیامی از این طریق دریافت کنند.

تمام داستان سولاریس، دو ارتباط یک طرفه‌ی غیرقابل درک میان دو گونه موجود است که در نهایت هم به سرانجامی نمی‌رسد.

نمایش کامل این مطلب برای کاربران آزاد متمم انجام می‌شود.

ثبت نام به عنوان کاربر آزاد متمم، سریع و رایگان است و کافی است برای خودتان نام کاربری و رمز عبور تعریف کنید:

ثبت نام   نمونه درسهای کاربر‌‌آزاد

کتاب سولاریس - نوشته استانیسلاو لم

 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۱۳ نظر برای کتاب سولاریس و چند پاراگراف از آن

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : طاهره خباری

    من رمان سولاریس را نخوانده‌ام، ولی توضیحات متمم درباره‌ی مفهوم اقیانوس مورد اشاره استانیسلاو لِم، خیلی جالب بود.

    اقیانوسی که به‌رغم اینکه متشکل از انسان‌ها است، خود انسان‌ها از درک رفتارهای کلی آن عاجز هستند. شاید به همین دلیل است که آقای لِم می‌گوید سرنوشت یک انسان می‌تواند بامعنی باشد و سرنوشت چندصد نفر، تا حدی معنادار است ولی نمی‌توان برای سرنوشت صدها هزار و میلیون‌ها انسان، معنایی ارائه کرد.

     

    ***

    هر نوع تلاش برای درک هر موجود دیگری، با آنتروپومورفیسم ما (خود انسان‌انگاری ما) به بن‌بست می‌رسد.

    وقتی از موجودی حرف می‌زنیم که انسان نیست، نمی‌توانیم انگیزه‌های غیر انسانی را در آن درک کنیم یا تشخیص دهیم.

    برداشت من از این جملات این است که ما هر موجودی را که می‌بینیم، او را با خودمان مقایسه می‌کنیم و هوشمندی و آگاهی و ادراک، و به‌طور کلی تمام توانایی‌هایش را با معیارهای انسانی خودمان می‌سنجیم و بعد می‌گوییم که آن جاندار باهوش‌ است و دیگری اصلاً بهره‌ای از هوش نبرده است.

    این درحالی است که هوش، آگاهی، ادارک و مفاهیمی از این نوع، همگی مفاهیمی مجرد و ساخته‌ی ذهن انسان هستند و توانایی‌های این چنینی در انسان‌ها، تنها می‌تواند در جامعه‌ی انسانیِ خود انسان‌ها کاربرد داشته باشد و نباید به شکل ساده‌انگارانه‌ای تمامی توانایی‌های انسانی را به سایر موجودات تسری و تعمیم داد.

    به قول دنیل دنت: «اگر زنبور عسل، از کلمات برای ارسال و دریافت پیام استفاده نمی‌کند، الزاماً به معنای این نیست که توانایی شناختی آن کمتر از ماست. بلکه شاید صرفاً لازم نداشته که پیام‌ها را از طریق کلمات مبادله کند.»

    از طرفی شاید همین خود انسان‌انگاری ما انسان‌هاست که باعث می‌شود در کشف دنیاهای جدید هم در جستجوی موجوداتی از جنس خودمان باشیم تا بتوانیم باز همان مقایسه‌هایی که در روی زمین و در برخورد با موجودات زمینی داشته‌ایم را با موجودات کشف شده‌ی احتمالی در آینده نیز داشته باشیم.

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .