مهارت سوال پرسیدن | اصول، تکنیکها و روشهای طرح سوال

آخرین سوالی که از فرد دیگری پرسیدید، چه بود؟
از زمانی که آخرین سوال را پرسیدهاید تا این لحظه، چقدر گذشته است؟
بهطور متوسط روزی چند بار سوال میپرسید؟
سوال پرسیدن و پاسخ دادن به سوالات، بخش جداییناپذیر گفتگوهاست و تصور گفتگو بدون پرسش بسیار دشوار است. با این حال، سوال کردن آنقدر برایمان عادی شده که حتی به سادگی نمیتوانیم به خاطر بیاوریم که آخرین سوال را چه زمانی و در چه زمینهای پرسیدهایم.
اما استفادهی دائمی از سوال به عنوان یک ابزار به این معنا نیست که ما استفاده از این ابزار را هم به همان خوبی میدانیم و میتوانیم از تمام ظرفیتهای پرسش و پاسخ بهره ببریم.
به همین علت معمولاً در درس مهارت ارتباطی و نیز مذاکره، بخشی به هنر سوال پرسیدن یا مهارت سوال پرسیدن اختصاص پیدا میکند.
ما هم در درسهای مختلف متمم، از فرصتهایی که پیش آمده برای صحبت دربارهی این مهارت مهم استفاده کردهایم. بنابراین میتوان گفت درس حاضر مقدمهای بر مهارت سوال پرسیدن است و در هر درسی به اقتضای نیاز، مباحث تخصصیتر در این زمینه مطرح خواهد شد.
ما در این درس، مهارت سوال پرسیدن را از بحثهای ابتدایی (مثل اهمیت سوال و نیز دستهبندی سوال های باز و بسته) آغاز میکنیم و به تدریج به سمت موضوعات پیشرفتهتر میرویم.
بنابراین لطفاً دقت و حوصله به خرج بدهید و گام به گام، با روند درس همراه بمانید.
آیا تا به حال مکالمات خود را ضبط کردهاید؟
وقتی حرف از «سوال» و «سوال پرسیدن» میشود، در لحظهی نخست احساس میکنیم که چنین بحثی، نکتهی تازهای برای ما ندارد: «مگر میشود کاری را صدها بار در روز انجام دهیم و زیر و بَم آن را بلد نباشیم؟»
اما مسئله اینجاست که استفادهی مکرر از ابزارِ پرسش، به تعبیر دنیل کانمن آن را از سیستم دو به سیستم یک جابجا کرده و ما دیگر بدون تحلیل و توجه زیاد و به صورت تقریباً اتوماتیک از سوال کردن در گفتگوهای خود استفاده میکنیم.
کافی است به عنوان یک تمرین، صحبتهای خود را در یک گفتگوی دو یا چند نفره ضبط کنید و بعداً آن را بر اساس آنچه در این درس میآموزید تحلیل کنید.
یا اگر چنین امکانی برایتان فراهم نیست، ده تا پانزده دقیقه از یک فیلم را انتخاب کرده و سوالهای مطرحشده در آن را بررسی کنید.
پس از اینکه انواع سوالها و پاسخها و تکنیک های سوال پرسیدن را مرور کردیم، به خوبی احساس خواهید کرد که چگونه تا این لحظه، ظرفیتهای یک ابزار ارتباطی مهم را نادیده میگرفتهاید.
چقدر اهل سوال پرسیدن هستید؟
قبل از پرداختن به انواع سوالها و شیوهی سوال پرسیدن، لازم است به اهمیت سوال پرسیدن اشاره کنیم و شما هم به این نکته فکر کنید که تا چه حد از سوال کردن در گفتگوهای خود استفاده میکنید.
شاید برایتان جالب باشد که تحقیقات نشان داده مذاکرهکنندگان حرفهای در مذاکرههای خود، دو برابر مذاکرهکنندگان معمولی سوال میپرسند (+).
یعنی اولین گام در پرورش مهارت سوال پرسیدن این است که عادت کنیم به جای حرف زدن، از طرف مقابل هم سوال بپرسیم و فضایی ایجاد کنیم که او هم صحبت کرده و اطلاعات و دیدگاههای خود را در اختیار ما قرار دهد.
همهی بحثهای بعدی به این فرض معنا پیدا میکنند که ابتدا به اندازهی کافی عادت پرسیدن را در خود تقویت کرده باشید.
شاید بد نباشد ببینید در یک گفتگوی مثلاً ده دقیقهای، چند بار از طرف مقابل سوال میپرسید و اجازه میدهید او صحبت کند. سپس سعی کنید در گفتگوهای بعدی خود، یک یا دو سوال بیشتر را در حرفهای خود بگنجانید.
گفتگو یا بازجویی؟
آیا تا به حال به تفاوت گفتگو و بازجویی فکر کردهاید؟ میدانیم که هم در گفتگو و هم در بازجویی، دو طرف صحبت میکنند. به تعبیر رایج در ارتباطات، ما در هر دو آنها شاهد یک تعامل دو طرفه هستیم.
اما تفاوت از آنجا آغاز میشود که تمام سوالها را یک طرف میپرسد و طرف دیگر صرفاً پاسخ میدهد. در واقع، طرف دوم نمیتواند سوال کند یا تعداد سوالهایش به مراتب کمتر از طرف اول است.
برای اینکه بازجویی را تجربه کنید، لازم نیست به صحنههای غریب و دور فکر کنید؛ کافی است به کلاس درس مدرسه؛ آخرین بار که به پزشکتان مراجعه کردید؛ یا آخرین جلسهای که با مدیرتان داشتید فکر کنید. در واقع مصداقهای استفادهی یکطرفه از سوال، بسیار فراتر از چیزی است که آن را محدود به بازجوها بدانیم.
به سه نکتهی زیر توجه داشته باشید:
- واضح است که آنچه در بالا نمایش داده شده، نمونههایی از دو انتهای طیف محسوب میشوند و بسیاری از گفتگوها در بین این دو وضعیت قرار دارند.
- ضمن اینکه میدانیم که مثلاً انتظار از «گفتگوی بیمار و پزشک» و «گفتگوی دو نفر عضو تیم» یکسان نیست (مراجعهکننده به پزشک، آمادگی بیشتری برای پاسخگویی یکطرفه دارد).
- همچنین قرار نیست در یک گفتگوی واقعی، حتماً پرسش و پاسخ به صورت نوبتی عوض شود.
با این حال، هنگامی که از مهارت پرسش کردن حرف میزنیم، مهم است که با مفهوم تعویض نوبت یا Turn-taking آشنا باشیم و به آن توجه کنیم. اگر در یک گفتگوی یکساعته با دوست خود، چند سوال از حال و احوال و زندگیاش پرسیدهایم و او هم جوابهای طولانی و مبسوطی ارائه کرده، همچنان نمیتوانیم ادعا کنیم که غنیترین شکل گفتگو میان ما شکل گرفته است؛ چون فضایی شکل نگرفته که او هم سوالات خود را مطرح کند.
همچنین در بسیاری از گفتگوها، طرف مقابل واقعاً منتظر است که نوبت سوال پرسیدن جابجا شود و او هم بتواند سوالاتی را مطرح کند. ولی ما چنان به پرسیدن مشغول هستیم که فراموش میکنیم این فرصت را در اختیار او قرار دهیم.
بنابراین به عنوان اولین گام در مهارت سوال پرسیدن، هنگام تحلیل هر گفتگویی از خود بپرسید:
آیا نوبت پرسش و پاسخ، در حدی مناسب شرایط این گفتگو بود، جابهجا شد و تغییر کرد؟
کاربردهای سوال پرسیدن چیست؟
بسته به اینکه مشغول یک گفتگوی معمولی باشید یا یک مذاکره تجاری سنگین، کاربردهای سوال پرسیدن میتواند برای شما متفاوت باشد. در اینجا برخی از کاربردهای پرسش را فهرست میکنیم و شما میتوانید با مرور گفتگوهای خود یا فیلمها، ببینید که از پرسشها با کدام کارکرد استفاده شده و چه ظرفیتهایی از پرسیدن بدوناستفاده باقی مانده است:
دسترسی کامل به مجموعه درسهای مهارتهای ارتباطی و مذاکره برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است.
البته با فعال کردن اشتراک ویژه به درسهای بسیار بیشتری دسترسی پیدا میکنید که میتوانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:
ضمناً شاید بهتر باشد از میان درسها مطالعهی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:
مهارت ارائه و سخنرانی | فن بیان
دوره MBA (پیگیری منظم مجموعه درسها)
تمرین و مشارکت در بحث
چه تجربهها و تکنیکهای دیگری دربارهی سوال پرسیدن در ذهن دارید که طرح آنها برای دوستانتان مفید و آموزنده باشد؟
مجموعه درسهای متمم درباره سوال پرسیدن
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مهارتهای ارتباطی و زبان زندگی به شما پیشنهاد میکند:
- مهارتهای ارتباطی (نقشه راه یادگیری)
- جستجوی نقاط ضعف ارتباطی: من در کدام بخش از مهارتهای ارتباطی نیازمند بهبود هستم؟
- ماتریس توانایی های ارتباطی
- فایل صوتی درباره مهارت ارتباطی | ارتباط، زبان زندگی است
- تاریخچه ارتباطات انسانی و تغییر انتظارات انسانها از مهارت ارتباطی
- قوانین مورفی در ارتباطات
- منظور از ارتباط موثر یا ارتباط اثربخش چیست؟ موانع ارتباط موثر کدامند؟
- چند نکته در مورد مهارت گوش دادن فعال و موثر
- خودافشایی چیست؟ | چگونه با خودافشایی مدیریتشده روابط خود را تقویت کنیم؟
- مهارت سوال پرسیدن | اصول، تکنیکها و روشهای طرح سوال
- مقایسه کلمات عینی و ذهنی
- اعتمادسازی در رابطه | آشنایی با روش های جلب اعتماد
- تعریف آسیب پذیری چیست؟ آیا باید بکوشیم آسیب ناپذیر باشیم؟
- پنجره جوهری | ابزاری برای شناخت بهتر خود و دیگران
- مهارت ارتباطی: زبان منفی – زبان مثبت
- عبارات توضیحی و استفاده از آنها در گفتگو، نگارش و مذاکره
- هر مقایسهای با نوعی قضاوت کردن همراه است
- جبر محیطی پنهان در گفتگوهای ما (مهارتهای ارتباطی)
- انواع سبک های ارتباطی | با هر سبک ارتباطی چگونه برخورد کنیم؟
- روش صحیح عذرخواهی | معذرت خواهی تاثیرگذار چگونه انجام میشود؟
- معرفی منابع: کتاب هفت چالش ارتباط دنیس ریورز
- کلمات و اصطلاحات مثبت جایگزین (یوفمیزم)
- معرفی کتاب ارتباط بدون خشونت (نوشته مارشال روزنبرگ)
- درباره انتقاد کردن | چگونه انتقاد کنیم؟
- چرا در فضای آنلاین کمتر میتوانیم جلوی خودمان را بگیریم؟ | ODE چیست؟
- ارتباط دیجیتال | چند اصل برای بهبود کیفیت ارتباط ناهمزمان
- ویدئو کنفرانس | مزایا و معایب تماس تصویری چیست؟
- روش نوشتن نامه اداری | چند نکته درباره نامه نگاری و مکاتبات اداری
- سکوت قدرت درونگراها (قدرت سکوت) نوشته سوزان کین
- صراحت تمام عیار | راهنمایی برای ترکیب قاطعیت و انسانیت در محیط کار
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : مریم رئیسی
به نظر من یکی از اصلیترین, اگه نخوام بگم مهمترین, بخشهای مهارت ارتباطی همین داشتنِ هنر و مهارت سوال پرسیدنِ درست و بهجا هست. این رو از کسی که به خاطر نداشتن این مهارت زخم خورده بپذیرید:).
من توی مکالمه و گفتگوها, تعویض نوبت و فرصت دادن به طرف رو رعایت می کنم؛ اما مشکلی که دارم (یا داشتم) پرسیدن سوالاتی بود که غیر حرفهای و دور از اتیکت هستند.
البته لازمه اینجا کمی از خودزنیم:) کم کنم و بگم نه در هر زمینهای و نه با هرکسی. مخصوصا که خودم هم به این نوع سوالاتی که ازم پرسیده میشه حساسم و حریم شخصیم برام خیلی مهمه؛
اما اشتباه من این بود که به منظورِ پیش بردن رابطه و ایجاد صمیمیت و نزدیکی, سوالاتی میپرسیدم که نباید, و یا حداقل باید کمی نرمتر و لطیفتر میپرسیدم. و به خاطر رعایت نکردن این موضوع هم حس طرف رو بد کردم و هم تصویر بدی از خودم به نمایش گذاشتم.
نتیجه اینکه هنوز از یادآوری اون زمان و پرسیدن اون مدل سوالات احساس شرمندگی میکنم.
فکر میکنم نرمتر و مودبانهتر کردن سوال خیلی مهمه, وقتی سوال صریح و زمخت پرسیده بشه ممکنه طرف حالت تدافعی بگیره.
مثلا من الان دوست دارم از او دلیل یکی از کارهاش رو بپرسم (البته توی خیالم:)). اگه مریم قبل بودم میپرسیدم چرا این کار رو کردی؟
اما الان میدونم که مثلا باید بپرسم: دارم فکر میکنم که چطور شد که بین همهی گزینههایی که داشتی این کار رو انجام دادی؟
و یا اینکه خیلی برام جالبه بدونم که چه فایدهی خاصی مد نظرت بود که فکر میکردی با انجام این کار محقق میشه و این رو انتخاب کردی؟ (فکر کنم هنوزم خوب نیستم توی سوال پرسیدن:)).
-----------------
من ده دقیقه از دقایق اولیهی فیلم before sunrise رو نگاه کردم و سعی کردم نگاه تحلیلی به سوالاتشون داشته باشم.
توی این بخش دختر و پسرِ داستان توی قطار همدیگر رو میبینن و میخوان با هم بیشتر آشنا بشن.
سوالاتشون با پرسشهای بسته شروع میشه؛ مثل اینکه چه کتاب داری میخونی؟ و بعد سوالات از دلایل مسافرتشون و اینکه از کجا دارن برمیگردن ادامه پیدا میکنه. این سوالات که جواب کوتاه داره باعث میشه که یخشون کم کم آب بشه و شناخت اولیهای از هم پیدا کنن.
نوبت رو هم رعایت میکنن و هرکدوم چندسوال پشت سر هم میپرسه و بعد نوبت به بعدی میرسه.
این سوالاتِ بسته زمینه رو برای سوالات بازتر آماده میکنه, مثلا وقتی یکی از طرفین دلیل مسافرتش رو میگه و اینکه دور اروپا داره میگرده و ساعتها میشینه و از پنجره قطار به بیرون نگاه کنه و فکرهای مختلفی به ذهنش میرسه, طرف مقابل کنجکاو میشه و میپرسه مثلا به چی فکر میکنه موقع نگاه کردن؟
و اینطوری هرکدوم ترغیب میشن که از احساسات و علایق و دغدغه هاشون به مدت طولانیتری صحبت کنند.
(البته کلا این فیلم از نظر مکالمه بینظیره و تمام فیلم پر از مکالمات و سوالات شنیدنی و دوست داشتنیه).