راسل اکاف و تدوین مدرن تفکر سیستمی

راسل اکاف را از بزرگان مدیریت قرن اخیر میدانند. او در حوزههای تئوری مدیریت، سازماندهی و همینطور تفکر سیستمی، دستاوردهای ارزشمندی را از خود به جا گذاشته است. او در حوزه معماری و فلسفه تحصیل کرده بود و در نهایت هم دکترای خود را در حوزه فلسفه علم گرفت. اما به دلیل حجم گسترده فعالیتهایش در حوزه مدیریت، کمتر کسی است که به این نکته توجه داشته باشد که راسل اکاف نیز، مانند بسیاری از بزرگان جهان، بزرگترین میوههای تلاشش را در رشتهای غیر از تحصیلات رسمی دانشگاهیش برچیده است.
تا سال ۲۰۰۹ (آخرین سال زندگیش در نود سالگی) او در مدرسه وارتون و دانشگاه واشنگتن سن لوییس و موسسه مدیریت تعاملی، به تدریس حوزههای مختلف مدیریت و به طور خاص، تفکر سیستمی و جامعنگر، سیستمهای اجتماعی، بازاریابی و ساختارهای نوین سازمانی پرداخت.
دانش امروز، بسیاری از مفاهیم و چارچوبهای فکری خود را به راسل اکاف بدهکار است. او برای نخستین بار، به تفاوت بین داده، اطلاعات و دانش و حکمت اشاره کرد. چیزی که امروز، از مبانی اولیه آموزشی در مدیریت محسوب میشود.
این مدل با توجه به چهار حرف اول کلمات آن به زبان انگلیسی، معمولاً به نام هرم DIKW شناخته میشود. اکاف در توضیح این تقسیم بندی چنین مینویسد:
دادهها (Data) خام هستند. آنها فقط وجود دارند و یک گزارش هستند. آنها ممکن است مفید یا غیرمفید باشند. ممکن است معنادار یا بیمعنی باشند. در ادبیات کامپیوتر و برنامهنویسی، پر شدن یک جدول با «دادهها» آغاز میشود [به عنوان مثال، فهرست قد تمام دانشجویان یک کلاس. یا جدولی از درآمد هر یک از مردم ایران. یا تاریخ تولد هر یک از مشتریان یک بانک]
اطلاعات (Information)، همان دادهها هستند که بین آنها رابطه منطقی برقرار شده. ممکن است این رابطه به آنها معنایی بدهد و ممکن هم هست معنایی ندهد. خروجی پایگاه داده یا Database معمولاً چیزی از جنس اطلاعات یا Information است [به عنوان مثال، متوسط قد دانشجویان یک کلاس، اینکه ده درصد ثروتمند جمعیت ایران، چند درصد ثروت ایران را در اختیار دارند. اینکه بیشترین حجم پسانداز در یک بانک، توسط چه گروه سنی از مشتریان انجام میشود؟]
دانش (Knowledge) یکپارچه کردن و انتخاب کردن و دستهبندی اطلاعات است که با هدف خاصی صورت میگیرد. [بررسی توزیع قد دانشجویان یک کلاس یا تهیه گزارشی از فاصله طبقاتی در کشور یا تهیه اطلاعات اولیه برای بازاریابی خدمات بانک]
او حکمت و پختگی (Wisdom) را آخرین لایه این هرم میداند. لایهای که انسان در آن به «چرا»ها فکر میکند. زیباییها را در دنیای اطراف تشخیص میدهد. میکوشد تا برای دنیا «ارزش» ایجاد کند. او حکمت را بسیار شخصی میداند و لباسی که بر اساس تلاش و تجربه و تفکر، بر تن هر انسانی دوخته میشود.
در آینده با راسل اکاف زیاد کار خواهیم داشت اما در این مرحله میخواهیم برخی از جملات او را با یکدیگر مرور کنیم:
* مدیران از «کارهای درست خود» نمیآموزند. آنها با اشتباه کردن، یاد میگیرند.
* مدیران برای کارهایی که کمتر مهم است، وقت بیشتری میگذارند. وقتی که روی حاشیهپردازی و تعارفات صرف میشود، بیشتر از زمانی است که صرف کارها و بحثهای حیاتی میگردد.
* هر چه یک فرد، به حرفی که میزند درک کمتری داشته باشد، متعصبانهتر از آن دفاع میکند.
* گاهی تحلیل یک سیستم، فقط به ما میگوید که یک سیستم چگونه کار میکند. نه اینکه: «چرا کار میکند؟»
* بوروکرات، کسی است که میتواند هزار دلیل برای انجام ندادن یک کار پیدا کند، اما نمیتواند یک دلیل برای انجام دادنش جور کند.
* زمانی که یک کسب و کار را میخرید، آینده آن را بخرید نه گذشتهاش را.
* هر فرهنگی، یک الگوی فکر کردن مشترک دارد. این الگوی فکری همان سیمانی است که آجرهای فرهنگ را کنار هم نگاه میدارد. این نحوه فکر کردن است که نشان میدهد آن فرهنگ، «دنیا را چگونه میفهمد».
* خیلی از بیانیههای ماموریت سازمانها بیمعنی هستند. آنها «نیازهایشان» را با «هدفهایشان» اشتباه میکنند. سازمانی که در ماموریت خود مینویسد: «کسب سود برای سهامداران» مانند کسی است که ماموریت زندگی خود را «جذب اکسیژن کافی برای تنفس» اعلام کند!
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تفکر سیستمی به شما پیشنهاد میکند:
- تعریف سیستم چیست؟ تفکر سیستمی چیست؟ (نقشه راه درس)
- یک کلیپ تصویری درباره تفکر سیستمی (بالانس)
- فایل صوتی معرفی تفکر سیستمی
- فایل صوتی :مبانی و مفاهیم تفکر سیستمی
- تعریف سیستم و تفکر سیستمی
- چگونه میتوان به یکی از بهترین خودروسازان جهان تبدیل شد؟ (اتلی هارداسن)
- رویکرد سیستمی یعنی توجه به ترکیب (سنتز) به جای تجزیه (آنالیز)
- تفکر خطی در برابر تفکر سیستمی
- گرفتار کدامیک هستید: مشکل سیستمی یا مشکل در سیستم؟
- مبانی تحلیل سیستم (اجزا، روابط، هدف)
- نقاط اهرمی، نقاط کلیدی و نقاط مرزی در سیستمها
- راهکارها را با توجه به محدوده اثر و افق زمانی آنها تحلیل کنید
- اثر مار کبرا – کاربرد تفکر سیستمی در سیاست گذاری
- دایره همدلی | ما با چه کسانی همسرنوشت هستیم؟
- معرفی پادکست فریکونومیکس | استیون لویت و استیون دابنر
- وقتی سیستمها در برابر سیاست شما مقاومت میکنند
- آنکس که راه حل مسئله را میدانست، عاشق مسئله شده است
- مدل کوه یخ در تفکر سیستمی | آیا به تفاوت رویداد و روند توجه دارید؟
- گاوین اشمیت: فاصله بین خبرها و فهم ما
- راسل اکاف و تدوین مدرن تفکر سیستمی
- راسل اکاف، تفکر سیستمی و هدفهای ضمنی
- مسائل چند ریشهای: زنبورهایی که ناپدید میشدند
- چه کسی مقصر است؟
- سواری رایگان | پسورد اینترنت همسایهام را میدانم!
- تفکر سیستمی (فایل صوتی سمینار محمدرضا شعبانعلی)
- همیشه نمیتوان از مطالعات آماری، نظریه های علمی استخراج کرد
- بازخورد یا فیدبک چیست؟
- بازخورد در مدیریت | هر نظر، نقد یا پیامی بازخورد نیست
- آرکتایپهای سیستمی | جابجایی بار در سیستم
- آرکتایپهای سیستمی | موفقیت سهم موفقهاست
- آرکتایپهای سیستمی | گلولههای برفی و محدودیتهای رشد
- آرکتایپهای سیستمی | فرسایش تدریجی اهداف و استانداردها
- آرکتایپهای سیستمی | هدف گذاری اشتباه برای سیستمها
- تعریف نگرش سیستمی با یک مثال از پیتر سنگه
- نگرش سیستمی و مرور آن توسط راسل اکاف (۱)
- راسل اکاف: نگرش سیستمی، تحلیل مستقل از محیط را نمیپذیرد (۲)
- آیا نمایشگاه کتاب به کتابفروشیها آسیب میزند؟
- مالیات آمازون یک راهکار سیستمی است یا غیرسیستمی؟
- پارادوکس ایکاروس – همان چیزی که موفقمان کرده میتواند باعث شکستمان شود
- درباره مصرف پلاستیک و حفظ محیط زیست | تجربه ذهنی
- ضررهای سیگار | سنگینترین حکم خسارت در تاریخ دادگاههای جهان
- پیتر سنگه و چند جمله کوتاه در مورد تفکر سیستمی
- کتاب پنجمین فرمان نوشته پیتر سنگه درباره سازمان یادگیرنده
- کتاب رقص تغییر | چالشهای تغییر پایدار | پیتر سنگه
- پروژه پایانی درس تفکر سیستمی
- اتاق خبر | درس تفکر سیستمی
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : گروه متمم
ضیاء عزیز.
احتمالاً قبلاً در نوشتههای من راجع به نیل پستمن، چیزهایی خوانده باشی. نیل پستمن حدود 40 سال در دانشگاه نیویورک درس میداد و از منتقدان و تحلیلگران جدی رسانه بود.
امیدوارم فرصتی پیش بیاد تا مطلب بیشتری در موردش بنویسم. اما خواستم در تایید صحبت شما و اصطلاح داده زدگی، اشارهای به یکی از کارهای او داشته باشم.
سال 1990 نیل پستمن رو برای سخنرانی در انجمن انفورماتیک آلمان دعوت کردند و اون عنوان بسیار جالبی رو برای سخنرانیش انتخاب کرد:
Informing ourselves to death
جمع آوری اطلاعات تا سرحد مرگ!
متن کامل انگلیسی سخنرانی رو در یک فایل برای شما گذاشتم شاید به درد بخوره:
http://www.motamem.org/wp-content/uploads/2015/06/informing-ourselves-to-death-neil-postman.pdf
در این سخنرانی دقیقاً همین مفهومی که شما مطرح میکنید رو مورد اشاره قرار داده.
نیل پستمن در شروع صحبتش تاکید میکنه که تخصصی در حوزه تکنولوژی نداره و در ادامه توضیح میده که البته کسانی که در یک حوزه تخصص ندارند ممکنه از بیرون چیزهایی رو ببینند که کسانی که متخصص هستند از اون موارد غافل بشوند
(شبیه اینکه ما در خانه یا محل کار خود، چنان به محیط عادت میکنیم که بعضی اشیاء را نمیبینیم یا بعضی مشکلات را میپذیریم و فراموش میکنیم).
حرفهای نیل پستمن با یک جمله کلیدی ادامه پیدا میکنه:
Technology giveth and technology taketh away and not always in equal measure
تکنولوژی چیزهایی را میدهد و چیزهایی را میگیرد و الزاماً این دادهها و ستادهها به یک میزان نیستند.
نیل پستمن به صنعت نشر و چاپ اشاره میکنه و میگه صنعت چاپ فردگرایی رو به ما هدیه داد (هر کسی میتونه با کمترین هزینه، مستقل از اطرافیان و جامعه و خانواده علائق خودش رو بخونه و پیگیری کنه) اما از سوی دیگه اون یکپارچگی که در جوامع سنتی وجود داشت رو از بین برد.
نیل پستمن بعد از اینکه بحثهای خودش رو ادامه میده و یکی از مهمترین مسائلی که در حوزه تکنولوژی بهش اشاره میکنه دسترسی گسترده و فراوان به اطلاعاته.
نیل پستمن به یک آزمایش جالب اشاره میکنه. اون میگه:
من صبحها سر کلاسم از بچهها میپرسم که: «بچهها. امروز روزنامه تایم رو خوندین؟».
اگر بگن آره. اونروز دیگه نمیتونم کاری بکنم. اما اگه بگن نه. بحثم رو ادامه میدم:
«بچهها صفحه 23 یک تحقیق خیلی جالب از هاروارد نوشته بود».
معمولاً بچهها میپرسن که موضوعش چی بود و من از اینجا شروع میکنم بر اساس خلاقیت خودم یک چیز غلط بی خاصیت به درد نخور احمقانه رو میگم. مثلاً:
بچهها. بهترین رژیم لاغری اینه که همون غذاهای هر روز رو بخوریم و شش تا شکلات هم حتما توی برنامه باشه.
معمولاً بچهها تایید میکنند و ساکت میشن. بعضیها حتی میگن که اونها هم یه چیزی راجع به این مسئله خونده بودن!
هر روز بسته به حال و هوا و خلاقیت خودم، یک موضوعی رو میگم و معمولاً هم جواب میده!
نیل پستمن از جورج اروول (نویسنده قلعه حیوانات و 1984) نقل میکنه که انسانهای امروز به نسبت انسانهای چند قرن قبل، از قدرت تحلیل چندان بالاتری برخوردار نیستند (دقت داشته باشیم که قدرت تحلیل با حجم دادههای انباشه فرق داره. ما فقط دادههای بیشتر داریم) اما در معرض اطلاعات بسیار گستردهتری هستند.
اونها زمانی در مقابل قدرت دولتها سر فرود میآوردند و امروز در برابر قدرت دادهها. دادههایی که خیلی وقتها در ارزیابی اعتبار اونها به شدت ناتوان هستند.
خلاصه بحث رو ادامه میده و اگر علاقمند باشید میتونید متن رو بخونید.
نیل پستمن در پایان بحثش میگه:
سقراط و مسیح و کنفوسیوس و بودا و اسپینوزا و پیامبر اسلام همه یک حرف کلیدی زدهاند:
ما راه گریزی از خودمان نداریم. باید خودمان را بفهمیم و بشناسیم. این چالش همیشگی انسان بوده است.
و ما با پوشاندن لباس تکنولوژی بر تنمان، هیچ مسئله بنیادینی را حل نخواهیم کرد.
در پایان هم از یک شخصیت کارتونی به نام پوگو جملهای را نقل میکند:
من دشمن را دیدهام. دشمن خودمان هستیم!