دامهایی که باید هنگام یادگیری و آموزش شخصیت شناسی مراقبشان باشیم

یادگیری شخصیت شناسی هم مانند یادگیری هر دانش دیگری ریسکها و خطاها و خطرهای خاص خود را دارد.
بسیاری از خطرهای یادگیری به نوعی در یادگیری سطحی ریشه دارند. به همین علت است که مهارت یادگیری به عنوان یک مهارت مهم مورد توجه قرار میگیرد و همواره بر این نکته تأکید میشود که یادگیری و آموختن سطحی ناشیانهی یک موضوع میتواند از ندانستن آن موضوع زیانبارتر باشد.
اما اجازه بدهید در اینجا به طور خاص بر یک مورد مهم انگشت بگذاریم و آن را با تأکید بیشتری مرور کنیم:
این درس را به بررسی یک مثال برای درک عمیقتر این خطا اختصاص دادهایم.
دسترسی کامل به مجموعه درسهای خودشناسی و شخصیت شناسی برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. با فعال کردن عضویت ویژه در متمم، به درسهای بسیار بیشتری نیز دسترسی پیدا میکنید که میتوانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:
شاید برایتان جالب باشد که بررسیهای ما نشان داده در میان دوستان متممی، کسانی که به درسهای مشاوره مدیریت علاقهمند بودهاند، برای مطالعهی درسهای زیر هم وقت گذاشتهاند:
تحلیل رفتار متقابل | زندگی شاد | افزایش عزت نفس
کوچینگ | مشاوره مدیریت | کاریزما | مدیریت استرس
تصمیم گیری | روانشناسی پول | استعدادیابی | رابطه عاطفی
یادگیری | تحلیل رفتار متقابل | هوش هیجانی | مهارت ارتباطی
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
آیا شما هم در زمینهی خطرهای آشنایی با مباحث شخصیت شناسی تجربهای داشتهاید؟
خودتان چه کارهایی انجام میدهید تا نتایج مثبت یادگیری این نوع موضوعات برایتان بیشتر شده و خطرات و ریسکهای احتمالی کاهش یابد؟
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری شخصیت شناسی به شما پیشنهاد میکند:
- شخصیت شناسی (روانشناسی شخصیت)
- اهمیت شخصیت شناسی در چیست؟
- دامهایی که باید هنگام یادگیری و آموزش شخصیت شناسی مراقبشان باشیم
- تعریف شخصیت چیست؟
- رفتار شناسی، تیپ شناسی و شخصیت شناسی چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟
- آیا میتوان سبدی از مدلها و تست های شخصیت شناسی تشکیل داد؟
- گوردون آلپورت
- صفات شخصیتی | نظریه های صفاتی در شخصیت شناسی
- مدل پنج عاملی شخصیت (Big-5 یا Five Factor Model)
- تعریف برونگرایی چیست؟ شخصیت برونگرا چه ویژگی هایی دارد؟
- رابطه بین برونگرایی و رضایت شغلی
- آیا می توان از میزان برونگرایی عملکرد شغلی کسی را پیش بینی کرد؟
- تعریف وجدان و مسئولیت پذیری (شاخص C)
- باز بودن نسبت به تجربه های جدید
- سازگاری و موافق بودن | کسانی که در جستجوی توافق هستند
- نوروتیک یعنی چه؟ منظور از شخصیت نوروتیک چیست؟
- شخصیت شناسی حیوانات: گزارشی از تلاش برای ارزیابی ویژگی های شخصیتی حیوانات
- آیا آزمون های شخصیت شناسی برای استخدام اعتبار دارند؟
- استفاده از مدل پنج عاملی شخصیت در استخدام
- لایکهای ما در شبکه های اجتماعی چه ویژگیهایی از شخصیتمان را افشا میکنند؟
- تیپ شخصیتی A و B (به همراه پرسشنامه تیپ شخصیتی)
- کتاب نظریه های شخصیت شولتز (معرفی منابع شخصیت شناسی)
- تاثیر ماه تولد بر شخصیت | شخصیت شناسی بر اساس ماه تولد
- چند مقاله درباره نظریه پنج عاملی شخصیت (+ فایل PDF)
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : الهام شامرادی
آیا شما هم در زمینهی خطرهای آشنایی با مباحث شخصیت شناسی تجربهای داشتهاید؟
من و شخصیت شناسی:
مرحله اول- از نوجوانی به جای کتاب های درسی و رمان، مخفیانه کتابهای روانشناسی والدینم را میخواندم. در مدرسه حرفهای گنده گنده میزدم و معلمهایم را متعجب میکردم و لذت میبردم. از همان زمان خود را در مقام مشاور دوستانم می دانستم و در مسائل عشقی یا روابط خانوادگیشان نسخه میپیچیدم. در دبیرستان علاوه بر روانشناسی، کتابهای چهره شناسی و بادی لنگوئج را هم خوانده بودم و برای خود، آدم شناس سه سوته شده بودم. این رویه در مقطع لیسانس هم ادامه داشت و باورم شده بود که شهودی دارم ورای دیگران؛ شهود در آدم شناسی و پیش بینی آینده. البته تلقین و تایید اطرافیان نیز بی تاثیر نبود. نقش مشاوره روابط دختر و پسرها را بازی می کردم.
مرحله دوم- این غرور و سرمستی با ورود به دنیای واقعی جامعه و محیط کار و چندین ضربه پیاپی که از انتخابهای شهودی خوردم، جایش را به ترس و احتیاط افراطی داد. ماسک های متعدد و متضاد آدم ها و تغییرات رفتاری و چند رویه بودنشان شوکه ام کرد. اعتمادم به همه از جمله خود و کتابهای روانشناسی را از دست دادم. گارد اجتماعی بسته گرفتم. پیچیدگی افراد برایم قابل درک نبود. کم کم از روشهای کیفی فاصله گرفتم. به روشهای کمّی روی آوردم. برای شناخت، روش تحلیل محتوای کمۤی را به روش تحلیل گفتمان ترجیح دادم. دنبال عینیات قابل اثبات و تجربه پذیر رفتم. به جای تحلیل روان، به تحلیل رفتار و کلام پرداختم تا از مسیر پیامهای پنهان، به شناخت درون برسم. مهندسی معکوس را برگزیدم و مطالعه کتب روانشناسی را کنار گذاشتم. دیگر به خود اجازه نمی دادم درباره مسائل دیگران نظر بدهم چه برسد به تجویز. دیگران با به شکل کوه یخ می دیدم که قسمت اصلی آن ناپیداست. یک سوم حقوق ماهیانه ام را به روانشناس پیری می دادم و او درس جامعه شناسی و مردم شناسی به من می داد.
خودتان چه کارهایی انجام میدهید تا نتایج مثبت یادگیری این نوع موضوعات برایتان بیشتر شده و خطرات و ریسکهای احتمالی کاهش یابد؟
مرحله سوم- این مرحله با آشنایی با روش علمی آغاز شد و با خواندن کتب جامعه شناسی و تاریخ معاصر ادامه یافت و :
۱- ابتدا فرق بین علم و شبهه علم را دریافتم
۲- سپس فرق شبه روانشناسی با علوم روانشناسی، روانکاوی و روان پزشکی را شناختم
۳- با تفکر انتقادی و مکاتب انتقادی آشنا شدم
۴- فهمیدم راه ورود به علوم انسانی و از جمله روانشناسی از مسیر نظریه شناسی میگذرد و تا قبل از آن نمیتوان از اشراف به آن علم صحبت کرد.
۵- با خواندن تارخچه روانشناسی، به پویایی و عدم قطعیت آن پی بردم.
۶- با خواندن کتابهای اریک فروم به تفاوت مسیر تحصیل (روانشناسی و مشاوره) تا رسیدن به مرحله تشخیص در ایران و و کشورهای دیگر پی بردم.
۷- با آشنایی با رویکردهای مشاوره متوجه شدم، این امکان هست که برای مشکل یک مراجع، با هر رویکرد، نسخه متفاوت تجویز کرد. رویکرد فرویدی، یونگی، لکانی و ...
۸- فعلا به این نتیجه رسیده ام، لازم است یک روانشناس، سواد میان رشته ای داشته باشد؛ پزشکی، روانشناسی، فلسفه، تاریخ، جامعه شناسی، علوم سیاسی و ...