Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


کتاب ۹۰ روز نخست یک مدیر (نوشته مایکل واتکینز)


خلاصه کتاب ۹۰ روز نخست یک مدیر

کتاب ۹۰ روز نخست یک مدیر یا The First 90 Days کتابی قدیمی نیست و در همین چند سال اخیر نوشته شده است.

اما از چنان شهرت و اعتباری برخوردار شده که بسیاری از ناشران، آن را در فهرست کتابهای کلاسیک مدیریتی قرار می‌دهند.

مایکل واتکینز (Michael Watkins) نویسنده‌ این کتاب، هم از نظر محتوا و هم چارچوب، ایده‌های متنوعی را در این کتاب به کار گرفته است.

به همین علت تصمیم گرفتیم در مجموعه‌ی معرفی، مرور و خلاصه کتابهای مدیریتی، این بار به سراغ کتاب ۹۰ روز نخست یک مدیر برویم.

واتکینز کوشیده تمام آنچه در کتاب گفته شده است را در عنوان کتاب خلاصه کند: ۹۰ روز نخست یک مدیر.

عنوان این کتاب – همچنانکه خودش هم اشاره می‌کند – از برنامه ۱۰۰ روزه رئیس جمهورها گرفته شده است.

در بسیاری از کشورهای دنیا رایج است که نامزدهای ریاست جمهوری، علاوه بر برنامه‌ی بلندمدت چهارساله، برنامه‌ ۱۰۰ روز اول خود را به صورت جداگانه اعلام می‌کنند.

واتکینز هم در اینجا، به نوعی مدیر سازمان را در چنین موقعیتی می‌بیند و معتقد است که اگر مدیر، توانست ۹۰ روز اول را به درستی استفاده کند، ادامه‌ی مسیر هم برایش هموارتر خواهد بود. در غیر این صورت، شاید نتواند هدایت مجموعه را آنچنان که باید و شاید، بر عهده بگیرد.

ما در اینجا قصد نداریم خلاصه کتاب ۹۰ روز نخست یک مدیر را خدمت شما ارائه کنیم. بلکه صرفاً چند نکته از آن را با هم می‌خوانیم و سپس عنوان و محتوای این کتاب را مقدمه‌ای در نظر می‌گیریم تا فضایی برای برای بحث و گفتگو‌های شما و دوستان، در مورد تجربه‌ها و دانسته‌های مربوط به روزهای نخست مدیریت شود:

دسترسی کامل به این مطلب برای اعضای ویژهٔ متمم امکان‌پذیر است.

تمرین

این کتاب را بهانه کردیم تا این سوال را از شما بپرسیم:

اگر خودتان چنین تجربه‌ای داشته‌اید یا در مجموعه‌ای بوده‌اید که فردی به سمت مدیریت منصوب شده و سه ماه نخست را به خوبی یا به بدی مدیریت کرده است، چه تجربه‌ها و آموخته‌ها و بایدها و نبایدهایی دارید که با دوستان‌ خود به اشتراک بگذارید.

      شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشته‌اید.  

     تعدادی از دوستان علاقه‌مند به این مطلب:    Ameneh ، فاطمه ، مرتضی امامی ، زهره ، نریمان درافشان

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مبانی رفتار سازمانی به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه مبانی رفتار سازمانی
 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۴۰ نظر برای کتاب ۹۰ روز نخست یک مدیر (نوشته مایکل واتکینز)

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : یاور مشیرفر

    ای کاش این کتاب 90 روز پیش به دستم رسیده بود.

    90 روز پیش من از سمت «مسئول بازاریابی بین المللی» به سمت «مدیرداخلی» ارتقاء پیدا کرده بودم. برخی از قوانین نانوشته ای که درون ذهنم در این مدت شکل گرفتند به شرح ذیل هستند:

     

    1) روزهای اول حتی در مدیریت، به تغییرات بسیار بسیار کوچک پایبند بمانیم یا اصلا تغییر ایجاد نکنیم. «اثر پروانه ای» و «سیستم پیچیده» سر و کار داشتن با انسان ها را از یاد نبریم. انسان ها به راحتی تغییر را نمی پذیرند؛ حتی اگر در دراز مدت به نفعشان باشد.

     

    2) در 90 روز اول مدیریت، باید ساعت های کاری بیشتری در شرکت بمانم. مرخصی کمتر بروم و تمامی تعطیلات نوروز را که دیگر مدیران ارشد و کارمندان به مرخصی نوبتی می روند، در شرکت حاضر شوم. مدیر داخلی سازمان هم مسئول واحد فروش است و هم واحد پشتیبانی و خدمات پس از فروش، هم واحد مالی و هم واحد حقوقی.

    3) پوکر فیس بودن از جمله مزیت هایی است که برای روزهای اول مدیریت بسیار مهم است. «زود راضی شدن» مدیر، می تواند باعث «زود جایگزین شدن» هم شود. «زود نخندیدن» ، «زود عکس العمل نشان ندادن» و «زود ابراز احساسات نکردن» هم از جمله مزایایی است که مدیر باید با خودش داشته باشد.

    4) برای دیدن نتیجه تغییرات «صبر» داشته باشیم. حتی اگر هیئت مدیره و مدیران ارشد برای دیدن نتیجه تغییرات فشار وارد می آورند. حتی میتوان آن ها را هم قانع کرد که تغییراتی که شما ایجاد می کنید یا نتیجه در دراز مدت قابل اتکاء است.

    5) مدیر داخلی باید در همه زمینه های کار سازمانی، اطلاعات داشته باشد، ولو اندک. بخش های مختلف سازمان باید بتوانند با مدیر داخلی برای تسهیل امورات هماهنگی کنند.

     

    6) قرار نیست حتما «لیدر» بود و "بر دل ها حکومت کرد" و قرار نیست حتما «مدیر» بود و "قوانین و سیاست گذاری" را اصل اساسی کار قرار داد. هنر مدیریت در آن است که «بدون حضور» مدیر هم امورات شرکتی به نحوی پیش روند که هیچ خللی در آن ها وارد نیاید. مدیریت در سایه اصل بسیار مهم و هنری است که برای فراگرفتنش باید دفعات متعددی «اشتباه» کرد.

     

    7) تخصص یافتن در امر مدیریت، در «امکان و فضای ارتکاب اشتباه» از سوی مدیران ارشدتر به ماست. سعی کنیم از روز اول ورود به کار آنقدر «اعتماد» از سوی مدیران کسب کنیم که در چنین مواردی امکان ارتکاب اشتباه به ما بدهند.

     

    8) «خود واقعی» بودن در زمان مدیریت باید با پارامترهای کاری همگام شود. خود واقعی و احساساتمان را برای «کسی» خرج کنیم که ارزش و لیاقت دریافت آن را دارد. کارمندان و زیردستان و بالادستان صرفا «همکاران» ما هستند و رابطه ما باید بیشتر از هر چیزی «کاری» شود. این حساسیت ها در مورد پست های مدیریتی حتی بیشتر هم می شود.

     

    9) اگر قرار باشد دائما به زیردستان گوشزد کنید که شما «مدیر» و «مسئول» یا «سرپرست» آن ها هستید، همان بهتر که «مدیر» نباشید. هر باری که شما مقام خودتان را به زیردستان یادآوری می کنید، دارید از شأن و شخصیت موقعیتتان می گذرید. سکه شأن شغل سکه ای نیست که به این راحتی خرج شود.

     

    10) بیاموزید، بیاموزید، بیاموزید. هر لحظه و هر ثانیه «یادداشت» کنید. به مطالعات موردی اهمیت بدهید و با تمام وجود بیاموزید (حتی اگر از اعضای برتر سایت متمم! هم هستید، باز هم در مورد مهارت های مدیریتی باید بیشتر بیاموزید.)

     

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .