آرکتایپهای سیستمی | جابجایی بار در سیستم
- بتوانند آرکتایپ Shifting the burden یا انداختن بار بر دوش دیگری یا جابجایی بار در سیستم را توصیف کنند.
- بتوانند برای آرکتایپِ جابجایی بار مشکلات در سیستم، مثال بزنند.
- بتوانند این آرکتایپ را با استفاده از سایر اصطلاحات و مفاهیمی که در تفکر سیستمی آموختهاند توضیح دهند.
- دو اصطلاح راهکارهای نشانه محور و راهکارهای بنیادین را بیاموزند و در گفتگوها و تحلیلهای خود به کار ببرند.
- بتوانند در زندگی روزمرهی خانوادگی، اجتماعی و شغلی، مصداقهای جابجایی بار در سیستم را بیابند.

با توجه به ماهیتِ آرکتایپها و نیز با توجه به مجموعهی آنچه در درس تفکر سیستمی آموختهاید، بحث آرکتایپهای سیستمی احتمالاً برای شما چندان جدید محسوب نمیشود.
این بحث را پیتر سنگه در کتاب پنجمین فرمان مطرح کرده و پس از او توسط بسیاری از نویسندگان، مدرسان و تحلیلگران، تکرار و ترویج شده است.
او برخی از رفتارها و خطاهای سیستمی را که به صورت مکرر در مجموعههای مختلف مشاهده میشوند، فهرست و طبقه بندی کرده و هر یک را به صورت دقیقتر مورد بحث قرار داده است.
اصطلاح آرکتایپ را هم به همان مفهوم کلامی آن به کار برده است. چون ظاهراً هر چه در تاریخِ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی انسانها عقب میرویم، باز هم میتوانیم مصداقهایی از آنها را ببینیم.
این درس را به آرکتایپِ جابجایی بار در سیستم یا Shifting the Burden اختصاص میدهیم.
سایر آرکتایپها را هم به تدریج بررسی میکنیم.
تمرین:
یک نمونه از آرکتایپ جابجایی بار مشکلات در سیستم را مثال بزنید.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تفکر سیستمی به شما پیشنهاد میکند:
- تعریف سیستم چیست؟ تفکر سیستمی چیست؟ (نقشه راه درس)
- یک کلیپ تصویری درباره تفکر سیستمی (بالانس)
- فایل صوتی معرفی تفکر سیستمی
- فایل صوتی :مبانی و مفاهیم تفکر سیستمی
- تعریف سیستم و تفکر سیستمی
- چگونه میتوان به یکی از بهترین خودروسازان جهان تبدیل شد؟ (اتلی هارداسن)
- رویکرد سیستمی یعنی توجه به ترکیب (سنتز) به جای تجزیه (آنالیز)
- تفکر خطی در برابر تفکر سیستمی
- گرفتار کدامیک هستید: مشکل سیستمی یا مشکل در سیستم؟
- مبانی تحلیل سیستم (اجزا، روابط، هدف)
- نقاط اهرمی، نقاط کلیدی و نقاط مرزی در سیستمها
- راهکارها را با توجه به محدوده اثر و افق زمانی آنها تحلیل کنید
- اثر مار کبرا – کاربرد تفکر سیستمی در سیاست گذاری
- دایره همدلی | ما با چه کسانی همسرنوشت هستیم؟
- معرفی پادکست فریکونومیکس | استیون لویت و استیون دابنر
- وقتی سیستمها در برابر سیاست شما مقاومت میکنند
- آنکس که راه حل مسئله را میدانست، عاشق مسئله شده است
- مدل کوه یخ در تفکر سیستمی | آیا به تفاوت رویداد و روند توجه دارید؟
- گاوین اشمیت: فاصله بین خبرها و فهم ما
- راسل اکاف و تدوین مدرن تفکر سیستمی
- راسل اکاف، تفکر سیستمی و هدفهای ضمنی
- مسائل چند ریشهای: زنبورهایی که ناپدید میشدند
- چه کسی مقصر است؟
- سواری رایگان | پسورد اینترنت همسایهام را میدانم!
- تفکر سیستمی (فایل صوتی سمینار محمدرضا شعبانعلی)
- همیشه نمیتوان از مطالعات آماری، نظریه های علمی استخراج کرد
- بازخورد یا فیدبک چیست؟
- بازخورد در مدیریت | هر نظر، نقد یا پیامی بازخورد نیست
- آرکتایپهای سیستمی | جابجایی بار در سیستم
- آرکتایپهای سیستمی | موفقیت سهم موفقهاست
- آرکتایپهای سیستمی | گلولههای برفی و محدودیتهای رشد
- آرکتایپهای سیستمی | فرسایش تدریجی اهداف و استانداردها
- آرکتایپهای سیستمی | هدف گذاری اشتباه برای سیستمها
- تعریف نگرش سیستمی با یک مثال از پیتر سنگه
- نگرش سیستمی و مرور آن توسط راسل اکاف (۱)
- راسل اکاف: نگرش سیستمی، تحلیل مستقل از محیط را نمیپذیرد (۲)
- آیا نمایشگاه کتاب به کتابفروشیها آسیب میزند؟
- مالیات آمازون یک راهکار سیستمی است یا غیرسیستمی؟
- پارادوکس ایکاروس – همان چیزی که موفقمان کرده میتواند باعث شکستمان شود
- درباره مصرف پلاستیک و حفظ محیط زیست | تجربه ذهنی
- ضررهای سیگار | سنگینترین حکم خسارت در تاریخ دادگاههای جهان
- پیتر سنگه و چند جمله کوتاه در مورد تفکر سیستمی
- کتاب پنجمین فرمان نوشته پیتر سنگه درباره سازمان یادگیرنده
- کتاب رقص تغییر | چالشهای تغییر پایدار | پیتر سنگه
- پروژه پایانی درس تفکر سیستمی
- اتاق خبر | درس تفکر سیستمی
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی
شرکتی را به خاطر دارم که لوازم جانبی خودرو از چین وارد میکرد و در بازار میفروخت.
به خاطر اینکه فرصت سفر به چین برای آنها فرصت ارزشمندی بود، سفر به چین و سفارشگذاری توسط همسرِ مدیرعامل انجام میشد.
در واقع همسر مدیرعامل سمتِ سفارشگذاری محصولات را بر عهده داشت و طبیعتاً منظم هم در شرکت حاضر نمیشد.
از آنجا که او علاقهی چندانی به این صنعت نداشت، اکثر محصولات را بر اساس زیبایی ظاهری انتخاب میکرد و چندان به کارایی توجه نداشت.
بازاریابها و ویزیتورهایی که اعتراض میکردند محصولات به سادگی فروش نمیروند، به این متهم میشدند که از توانایی فروش کافی برخوردار نیستند.
به تدریج تیم فروش شامل دو دسته فروشنده شد:
دستهی اول فروشندگانی که میتوانستند قناری را به عنوان قورباغهی بالدار بفروشند و طبیعتاً در فروش محصولات شرکت هم موفق بودند.
دستهی دوم فروشندگانی بیانگیزه که با حقوق ثابت راضی بودند و از پورسانت فروش صرف نظر کرده بودند و هر از چندگاهی هم بعضی از آنها اخراج یا تعویض میشدند.
دستهی اول هم بعد از مدتی، با آن مهارت شگفتانگیز فروش خود، طبیعتاً ترجیح میدادند به مجموعههای دیگری بروند و از این توانایی، برای کسب سود بیشتر استفاده کنند.
معمولاً هر ویزیتور جدیدی، با ارتباطات و آشنایان خود، ظرفیتهای اولیهای برای فروش داشت. به همین علت، هر بار که چند ویزیتور جدید به مجموعه اضافه میشدند، تا مدتی مشکل فروش کمرنگ میشد.
اما مشکل اصلی همچنان وجود داشت.
زمانی که من با این شرکت آشنا شدم، آنها یک واحد سفارشگذاری دو نفری و یک واحد فروش ۳۰ نفری داشتند و همچنان هم به دنبال مشاور فروش و برگزاری دورههای انگیزشی برای فروشندگان میگشتند.
بار مشکلات واحد سفارشگذاری تقریباً به صورت کامل به واحد فروش منتقل شده بود.