درباره توقعات بی جا و کاهش انتظار از دیگران

هریت بریکر نویسندهی کتاب مهرطلبی، در برنامهی سه هفتهای #رهایی از مهرطلبی به این نکته اشاره میکند که انتظارات زیاد و توقعات بی جا میتوانند یکی از عوامل ناراحتی ما از دیگران و دلسردی ما نسبت به انسانها باشند.
به بیان دیگر، هر چه انتظارات خود را از دیگران افزایش دهیم، احتمال برآورده نشدن این انتظارات افزایش پیدا میکند و به تبع آن، ناراحتی و نارضایتی ما افزایش خواهد یافت.
او این مفهوم را در قالب جملات زیر بیان میکند:
این نوع نگاه مشروط به انسانها
که به خاطر رفتار [خوبِ] شما نسبت به دیگری، او هم باید رفتار [خوبِ] متقابل نشان دهد،
زمینهی ناامیدی و خشم و رنجش را در شما ایجاد میکند؛
و به تدریج شما را از همهی انسانها دلسرد خواهد کرد.
نکتهای که هریت بریکر مطرح میکند، میتواند موضوع خوبی برای فکر کردن باشد. چون عمل به آن، به اندازهی حرف زدن از آن، ساده نیست.
به همین خاطر تصمیم گرفتیم این نکته را در قالب دعوت به گفتگو مطرح کنیم تا فرصت بحث و تبادلنظر بیشتری دربارهی آن فراهم شود.
حرفها و حاشیههای بسیاری را میتوان دربارهی این دیدگاه بریکر مطرح کرد. ما در اینجا صرفاً چند نمونه را ذکر میکنیم و طبیعتاً نکات و موارد دیگری نیز وجود دارد که به ذهن شما میرسد و ممکن است مناسب بدانید آنها را با دوستان متممی خود مطرح کنید:
آیا منطق بریکر را در مورد این توصیه میپذیریم و قبول داریم؟
آیا انتظارِ رفتار مثبت متقابل از دیگران، یک انتظار بیجاست؟ یا یک انتظار مخرب؟ وقتی میگوییم بیجا، یعنی اصل انتظار نادرست است؛ اما مخرب بودن میتواند به این معنا باشد که اصل انتظار درست است، اما بهتر است آن را در خود کمرنگ کنیم تا آسیب کمتری ببینیم.
آیا این درست است که انتظار خود را از دیگران، به این شکل محدود کنیم؟ آیا خود این نگاه، باعث نمیشود که دیگران از ما سوء استفاده کنند؟ چه باورها و نکات دیگری را باید در کنار کاهش انتظار از دیگران مد نظر قرار دهیم که نتیجهی مثبتی به دست بیاوریم؟
آیا این نگاه (بینیازی از جبران متقابل دیگری) را باید در مورد همه داشته باشیم؟ یا منطقیتر است که آن را در مورد بخشی از اطرافیان خود بهکار بگیریم؟
حتی به فرض که بخواهیم انتظار خود را از دیگران محدود کنیم، در عمل چگونه میتوانیم به این صفت نزدیک شویم؟ چه گامهایی میتوانیم برداریم؟ چه میکرواکشنهایی انجام دهیم؟
آیا حاضر هستیم به این توصیهی بریکر عمل کنیم؟ یا این توصیه آنقدر با مدل ذهنی ما ناسازگار است که بهتر است از آن صرفنظر کرده و از کنار این پیشنهاد، عبور کنیم؟
دوست عزیز.
شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهی عبور) میتوانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همهی درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درسهای مختص کاربران ویژه متمم را نیز میتوانید در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
از میان درسهایی که در فهرست بالا آمده است، درسهای زیر از جمله پرطرفدارترین موضوعات هستند:
دوره MBA | مذاکره | کوچینگ | توسعه فردی
فنون مذاکره | تصمیم گیری | مشاوره مدیریت
تحلیل رفتار متقابل | تسلط کلامی | افزایش عزت نفس
چگونه شاد باشیم | هوش هیجانی | رابطه عاطفی
خودشناسی | شخصیت شناسی | پرورش کودکان هوشمندتر
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری کارگاه زندگی شاد به شما پیشنهاد میکند:
- روانشناسی شادی و زندگی شاد | چگونه شاد باشیم و شاد زندگی کنیم؟
- شادی چیست؟ شادمانی و رضایت از زندگی چه تفاوتی دارند؟
- حرکت آونگی در زندگی | در پی دستیابی به اهدافتان هستید یا کسب لذت؟
- رابطه شادی و هدف گذاری | مدال نقره را ترجیح میدهید یا برنز؟
- دن گیلبرت و نگاهی به شادمانی و شاد زیستن
- رابطه شادمانی با شیوهی نگاه به گذشته، حال و آینده
- با خاطرات خوب و بد خود چه میکنید؟
- تجربه شادی و گاوداری زندگی
- آیا در تصمیم گیریها به “شادی” توجه میکنیم؟
- ما خیلی زود به رویدادهای خوب عادت میکنیم
- تو به جای من انتخاب کن!
- قدرت گزینه های پیش فرض در زندگی ما
- خریدن کالا یا خریدن تجربه؟
- شاد بودن در زندگی | اهمیت تغییر و تنوع را فراموش نکنیم
- اثر موسیقی موتسارت روی هوش را فراموش کنید اما…
- اهمال کاری و به تعویق انداختن و نقش آن در ناشادی ما
- درباره توقعات بی جا و کاهش انتظار از دیگران
- نظریه مقایسه اجتماعی
- تأثیر مقایسه بر شادمانی | کبوتر با کبوتر، باز با باز؟
- شادن فرویده | خوشحال شدن از ناراحتی و شکست دیگران
- حسادت به داشته های دیگران
- حالِ دوستِ دوستِ شما چطور است؟
- ثروت زمانی شما چقدر است؟ یا اینکه گرفتار فقر زمانی هستید؟
- ویژگی های یک زندگی خوب
- مرور درسهای گذشته
- کتاب هنر ظریف بی خیالی | مارک منسون
- زندگی خود را طراحی کنید (معرفی کتاب + خلاصه)
- کتاب هنر خوب زندگی کردن | رولف دوبلی | عادل فردوسی پور
- کتاب طراحی شادمانی | نکاتی برای شاد بودن در زندگی
- کتاب افتان و خیزان به سوی شادمانی | چگونه زندگی شاد داشته باشیم؟
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : شهرزاد
به نظر من فقط یک ربات میتونه به طور کامل و در ارتباط با هرکسی توی زندگیش انتظاراتش رو به صفر برسونه. (یا این ادعا رو داشته باشه)
ما به عنوان انسان، میتونیم انتظاراتمون رو مدیریت کنیم.
و به خودمون و دیگران کمک کنیم که انتظاراتمون مخرب نشن، و آرامش بیشتری رو در زندگی مون تجربه کنیم و این آرامش رو برای دیگران هم به ارمغان بیاریم.
در کل، به نظر من، انتظار داشتن از دیگران به صورت کلی خوب و خوشایند نیست. اما نمیشه گفت که همیشه هم بد هست. میتونه خیلی بستگی به موقعیت ما نسبت به آدمها و جایگاه آدمها در زندگی ما داشته باشه.
به عنوان مثال، وقتی من به عنوان همیار یک کودک نازنین در بنیاد کودک، هر ماه با پرداخت مبلغی با او همیاری می کنم و هر بار هدیهای به مناسبتی مثل تولد براش ارسال میکنم و این برای خودم خوشحالکننده است، نمیتونم و مسلماً قشنگ و عاقلانه هم نیست که ازش انتظار جبران - حتی وقتی بزرگ میشه - داشته باشم. (حتی در ازای هر هدیه، بشینم منتظر نامههای قشنگ تشکرش باشم)
یا مثلاً وقتی به همکارم در کاری کمکای می کنم انتظار داشته باشم که او هم حتما باید جبران بکنه و در ازای این کمک، جای دیگری حتماً به من کمک بکنه و وقتی این اتفاق نمیفته ازش دلگیر بشم.
یا وقتی دوست دارم هدیهی به دوستم بدم، انتظار داشته باشم که دفعهی بعد او هم باید به من هدیه ای بده.
یا در ازای محبت و کمکی به خانوادهی نزدیکم، انتظار برگشت داشته باشم.
و مواردی اینچنین.
اما گاهی اوقات به خصوص در مورد آدم یا آدمهایی که با اونها از نظر عاطفی نزدیکایم و ارتباطمون به یک ارتباط نزدیک و طولانی تبدیل شده، مسلمه که ارتباط گرم دو طرفه میتونه ما رو نسبت به اون ارتباط دلگرمتر و شادتر بکنه، ضمن اینکه رغبت و انرژی و گرمی و تمایلمون رو به ادامه دادن اون ارتباط و ابراز بیرونیِ محبت قلبیمون حفظ کنه و افزایش بده.
ما آدمها، موجودات اجتماعی هستیم.
و در ازای حمایت عاطفی و احساسیمون از دوست یا شریک عاطفی یا هر کسی که دوستش داریم یا فکر میکنیم که در زندگیمون برای مدت طولانی جایگاه ویژهای داشته و داره - حتی اگه سعی میکنیم که از او هیچ انتظاری نداشته باشیم - اما به حمایت اجتماعیِ او از ما (مثل حمایت احساسی و هیجانی) نیاز داریم.
حتی اگه این حمایت اجتماعی، گاهی یک صحبت یا دیالوگ دوستانهی کوتاه (به جای مونولوگهای همیشگی و دائمیمون با او) باشه.
جالبه که در جایی از درس حمایت اجتماعی چیست؟ در متمم میخونیم:
"فقط کافی است تصور کنید که طی سالهای اخیر چقدر برای ایجاد یک شبکه از دوستان و آشنایان در اطراف خود زحمت کشیدهاید و ببینید که آیا این شبکه، به همان اندازه که انتظار دارید و وقت و منابع خود را صرف آن کردهاید، برای شما حمایت اجتماعی ایجاد کرده است؟"
شاید به این شدت هم به این موضوع فکر نکنیم، اما در کل ما به عنوان یک انسان، نمیتونیم این نیاز به مورد حمایت اجتماعی قرار گرفتن - مثلاً در کار جدیدمون، در برنامههای جدیدمون یا در شرایط خاص روحیمون، یا در جریان برخی فراز و نشیبهای زندگیمون - رو از طرف کسانی که بهمون نزدیک هستند، کتمان کنیم و نادیده بگیریم.
اگر در ازای توجه و محبت و دوستیمون در یک ارتباط طولانی، برای مدت زیادی، چیزی یا نشانه ای ملموس - هر چند کوچک - در برگشت دریافت نکنیم و این موضوع در درازمدت به یک روال دائمی و مستمر تبدیل بشه، مسلمه که این موضوع میتونه ما رو نسبت به ادامهی اون دوستی یا ارتباط، دلسرد و غمگین بکنه. یا این تصور - درست یا نادرست - رو به ما ببخشه که پس حتماً ما ارزش و جایگاهی برای او نداریم.
به نظرم، موارد کوچک دیگری هم در کنار موضوعات بالا میتونن وجود داشته باشن که بتونن آدم ها رو نسبت به بعضی دیگر از آدمها در شرایط خاصی دلسرد بکنند. مثل نداشتنِ دائمی تواضع در برخی آدمها یا رعایت نشدن برخی آداب اجتماعی، یا حس بد مورد سوء استفاده قرار گرفتن همیشگی و مواردی اینچنین.
در کل، حرف و نظر من اینه که ما میتونیم انتظاراتمون رو مدیریت کنیم، اما نمیتونیم اون رو به طور صد در صدی و برای همیشه و در هر زمینهای و در ارتباط با هر کسی به طور کامل حذف کنیم و نادیده بگیریم.