خطای تمرکز بر آخرین اطلاعات

فرض کنید که تصمیم گرفتهاید یک خودرو جدید بخرید. تمام بازار را بررسی میکنید و از میان گزینههای موجود، یکی را انتخاب میکنید. این خودرو در ایران هم حدود بیست هزار دستگاه فروش داشته و به نظر میرسد که مشتریان راضی هستند. در قدم بعدی، با دوستان و آشنایان مشورت می کنید. آنها هم نظرات مختلفی در این مورد میدهند که برایند آن خیلی مثبت است و به نظر میرسد دلیل خاصی برای نخریدن این خودرو وجود ندارد. از چند نفر از دارندگان خودرو هم میپرسید. آنها هم رضایت دارند.
حالا باید کمی جستجوی اینترنتی انجام دهید. سایتهای مختلف را میبینید. به تالارهای گفتگو سر میزنید. میبینید که اوضاع در اینجا هم خوب است. سایت شرکت سازنده را هم با دقت بررسی میکنید و میبینید که اوضاع خوب است.
به شرکت عرضه کنندهی خودرو مراجعه میکنید و در لحظهی ورود با یک مشتری عصبانی مواجه میشوید. مشتری به شما میگوید: از این مدل ماشین میخواهید خرید کنید؟ اصلاً این کار را نکنید. من دو ماه پیش ماشینم را گرفتم. الان یک ماه است که اینجا در نمایندگی مانده. یک بار خاموش شد و دیگر روشن نشد. دلیلش را هنوز نفهمیدهاند! هر روز میگویند صبر کن فلان قطعه خراب است. آن را عوض کنیم. اما نتیجهای حاصل نمیشود!
حالا خودتان را در این شرایط تصور کنید. آیا هنوز هم به تصمیم خود اصرار دارید؟اکثر انسانها در چنین شرایطی در تصمیم خود تردید میکنند. کم نیستند کسانی که در چنین شرایطی، حتی تصمیم خود را تغییر میدهند.
بیایید کمی دقت کنیم.
همینکه بیست هزار دستگاه از این خودرو فروخته شده، می تواند نشانه این باشد که اوضاع چندان هم بد نیست. اینکه بستگان و دوستان شما از این خودرو بد نشنیدهاند و حتی تعریف هم میکنند خبر خوبی است. اینکه در سایت ها و فضای مجازی که به سادگی همگی میتوانند اعتراض خود را اعلام کنند، اعتراضی در این زمینه مشاهده نمیشود، خبر مثبت دیگری است. به نظر میرسد که شما، طی چند ماه تحقیق، مجموعهای از اطلاعات را در اختیار داشتهاید، اما این یک نفر، عملاً محاسبات شما را به شدت تغییر داده است.
حالا حالت برعکس را تصور کنید.
اولین روز، قبل از اینکه به خرید این خودرو فکر کنید، همین فرد را میبینید. او همین حرف ها را میزند. احتمالاً شما تصمیم میگیرید که خودرو مربوطه را از میان گزینه های خود خارج کنید. بعد از مدتی از دوستان و آشنایان، نکات مثبتی میشنوید. کمی جستجوی اینترنتی میکنید. کم کم به این باور میرسید که آنچه نفر اول به شما گفته بود، یک استثناء بوده و نه یک قاعده.
حالا به سراغ خرید همان خودرو میروید و …
احتمالاً خرید را انجام میدهید.
اگر از لحاظ علمی و آماری نگاه کنیم، ما مجموعهای از اطلاعات را برای تصمیمگیری گردآوری میکنیم و بعد به آنها ارزش میدهیم و آنها را با هم ترکیب میکنیم و به نتیجه میرسیم.
اگر بحث در مورد موضوعاتی نظیر قیمت سهام در بورس یا قیمت طلا در بازار باشد، احتمالاً قبول دارید که هر چه اطلاعات جدیدتر باشند، باید وزن و اهمیت بیشتری داشته باشند. اما وقتی به مثال بالا یا دهها مثال مشابه میرسیم، اطلاعات امروز از لحاظ ارزش تفاوتی با اطلاعات هفته قبل یا حتی ماه قبل ندارند. اما مغز ما، به اطلاعات جدیدتر وزن بیشتری میدهد.
این خطای شناختی مغز را میتوان به نامهای مختلف معرفی کرد و در گروهبندیهای مختلف خطاهای ذهنی جا داد. ما فعلاً در این مرحله، آن را مصداقی از «خطای تمرکز» در نظر میگیریم. خطایی که در آن بخشی از اطلاعات ما، به دلیلی، بیشتر از سایر اطلاعات مورد توجه قرار می گیرند.
در مثال فوق، این دلیل، جدیدتر بودن اطلاعات بود. دلایل دیگری هم وجود دارد که به صورت مستقل به آنها میپردازیم.
هر چند این خطا، بسیار کلیدی و ریشه دار است و ما همگی، مصداقهایی از آن را تجربه کردهایم. اما راهکار مواجهه با آن هم، چندان دشوار نیست.
حالا یک بار دیگر به اطلاعات و ارزش آنها نگاه کنید و تصمیم بگیرید. اجازه بدهید مثال بالا را با همه اطلاعات در دسترس مرور کنیم:
* تالار گفتگوی … که نظر خیلی مثبت در مورد ماشین … داشت (۳۰ امتیاز)
* آقای … دوست و همکارم که سالهاست علاقمند به خودرو است و اخبار آن را دنبال میکند و از این ماشین دفاع میکرد (۱۰ امتیاز)
* آقای .. و خانم … و خانم … و آقای .. و آقای … که این خودرو را حدود یک سال استفاده کرده اند و به شدت توصیه میکردند (۴۰ امتیاز)
* خانم … که این خودرو را دو هفته پیش گرفته و نسبتاً راضی بود (۵ امتیاز)
* آقای … که کنار نمایندگی فروش عصبانی بود و فریاد میزد (۱۵ امتیاز) الان صد امتیاز بین پنج خبر بالا توزیع شده.
حالا دوباره نگاه کنید. تصمیم شما چه خواهد بود؟
تمرین:
یکی از مواردی را که آخرین اطلاعات در دسترس، باعث شد تصمیم خود را تغییر دهید، اینجا بنویسید.
حالا به اطلاعاتی که در آن زمان در اختیار داشتید فکر کنید و آنها را فهرست کنید و تلاش کنید حدود صد امتیاز را بین آنها توزیع کنید.
نتیجه گیری خاصی لازم نیست. بقیه دوستان شما، با دیدن همان اطلاعات و وزن آنها، میتوانند قضاوت بهتری در مورد آن تصمیم داشته باشند و از تجربه شما، بیاموزند.
شما با عضویت ویژه در متمم، میتوانید به درسها و آموزشهای بسیاری از جمله موضوعات زیر دسترسی کامل داشته باشید:
موضوعات زیر، برخی از درسهایی هستند که در متمم آموزش داده میشوند:
دوره MBA (یادگیری منظم درسها)
استراتژی | کارآفرینی | مدل کسب و کار | برندسازی
فنون مذاکره | مهارت ارتباطی | هوش هیجانی |تسلط کلامی
توسعه فردی | مهارت یادگیری | تصمیم گیری | تفکر سیستمی
کوچینگ | مشاوره مدیریت | کار تیمی | کاریزما
عزت نفس | زندگی شاد | خودشناسی | شخصیت شناسی
مدیریت بازاریابی | دیجیتال مارکتینگ | سئو | ایمیل مارکتینگ
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تصمیم گیری به شما پیشنهاد میکند:
- مهارت تصمیم گیری درست در مدیریت و زندگی
- تعریف تصمیم گیری چیست؟
- انواع تصمیم گیری در مدیریت و زندگی
- فایل صوتی درباره تصمیم گیری
- تصمیم گیری درست الزاماً به نتیجه مطلوب منتهی نمیشود
- تصمیم خوب و تصمیم بد
- پشیمانی در تصمیم گیری: کارآفرینی انتخاب من نبود
- تفاوت تصمیم گیری و تصمیم سازی
- هشت خرده مهارت برای تصمیم گیری بهتر و حل مسئله
- دانلود کتاب صوتی دشواری انتخاب (تناقض انتخاب) | بری شوارتز
- مرور سرفصل های درس تصمیم گیری در دانشگاهها
- تاریخچه نظریه های تصمیم گیری در مدیریت
- فوبیای تصمیم گیری | ریشه تردید در تصمیم گیری
- تصمیم های سخت زندگی و درد راههای نرفته
- روش های تصمیم گیری | آشنایی با سیستم یک و دو در فرایند تصمیم گیری
- ارزشهای شما در کار و زندگی چه هستند؟ (سلسله مراتب ارزشها)
- پرسشنامه ارزشهای شخصی
- اخلاق هوش مصنوعی | مسئله تراموا
- تکنیک های تصمیم گیری | استفاده از گروه مشاوران فرضی
- تکنیک های تصمیم گیری | ثبت و مرور تصمیمها
- در دفاع از پرتاب کردن سکه!
- خطاهای شناختی یا خطاهای ذهنی | معرفی انواع خطاهای شناختی
- تعریف سوگیری چیست؟ انواع سوگیری کدام است؟
- تشخیص بهتر سوگیری های ذهنی
- هیوریستیک و مغز خطاساز | میان برهای ذهنی
- برخورد گزینشی با اطلاعات و خطای تایید خود
- خطای تمرکز بر آخرین اطلاعات
- ترس از دست دادن و دام حفظ وضعیت موجود
- اثر لنگر انداختن چیست؟ چگونه میتوان این سوگیری شناختی را کاهش داد؟
- سوگیری خوش بینی | وقتی احتمالات واقعی را فراموش میکنیم
- اثر پلتزمن | کمربند ایمنی بهتر است یا میخ؟
- جاشوا بل و ویولن نوازی در ایستگاه مترو | مرور یک داستان آشنا
- تعارض شناختی (ناهماهنگی شناختی)
- کتاب کی بود کی بود؟ | وقتی خودمان را توجیه میکنیم
- خطای درک نادرست دامنه ارزیابی و مقیاس مسئله
- اعتماد به نفس بیش از حد
- استریوتایپ یا تفکر قالبی: معتقد به آن هستید یا قربانی آن؟
- خطای هاله ای یا اثر هاله ای چیست و چه اثراتی ایجاد میکند؟
- کدام توالت را انتخاب کنم؟ | دن اریلی
- سوگیری هنگام قضاوت درباره قهرمانان
- مجموعه کلیپ تصویری سمینار تصمیم گیری و انتخاب
- آنچه در میان سر و صداها گم میشود
- باید پای خودت گیر باشد! – مطلب تکمیلی تصمیم گیری
- چند نکته درباره تصمیم گیری برای کسب و کار
- سوالهای مصاحبه شغلی | سنجش توانایی تصمیم گیری
- پروژه پایانی درس تصمیم گیری
- کتاب تفکر، سریع و کند نوشته دانیل کانمن
- کتاب هنر شفاف اندیشیدن | رولف دوبلی | عادل فردوسی پور
- معرفی کتاب انتخابها، ارزشها و چارچوبها (دنیل کانمن)
- معرفی دنیل کانمن | برخی از کتابهای دنیل کانمن
- هربرت سایمون (زندگینامه و دستاوردها)
- هوارد رایفا – از بنیانگذاران دانش تصمیم گیری
- اتاق خبر | درس تصمیم گیری
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : صنم حاج صادقی
اواخر سال 89 بود. چند سالی بود که توی یک شرکت به عنوان نیروی فروش کار میکردم. در طول این سال ها به دلیل علاقه ای که به کار داشتم و تسلط به زبان انگلیسی، خیلی از کارهای خارج از حیطه کاری فروش را هم من انجام میدادم. از پیدا کردن محصولات جدید و پیشنهاد اخذ نمایندگی برای شرکت تا نامه نگاری و برآورد قیمت و حتی ترجمه منوآل دستگاه ها.
سالها توی اون شرکت کار کرده بودم و دوستان خوبی داشتم. اصلا دلم نمیخواست از اون مجموعه جدا شم اما به مرور فشار کارها روی دوش من بیشتر میشد و در ضمن مجموعه نیز بدلیل سو مدیریت مسیر نامطلوبی را طی میکرد به توصیه دوستان و آشنایان و بعد از کلنجار رفتن زیاد با خودم، تصمیم گرفتم از اون مجموعه جدا بشم و نشستم پای نیازمندی های همشهری برای پیدا کردن کار ایده آلم. چند جا مصاحبه رفتم و بین چند تا انتخاب خیلی خوب بالاخره یکی را انتخاب کردم. دقیقا شب قبل از اینکه به شرکت جدید تصمیم نهاییم مبنی بر تمایل به شروع همکاری را اعلام کنم. یکی از همکاران سابقم را دیدم، تواناییهام را بهم یاد آوری کرد و پیشنهاد کرد کارمندی را برای همیشه کنار بزارم و یک شرکت مستقل تاسیس کنم و این پیشنهاد لحظه آخری، همه تصمیم های و برنامه ریزی های قبلی من را بهم ریخت. البته که الان اصلا ازش ناراضی نیستم. ولی اگه توی لحظه آخر مطرح نمیشد من هنوز هم کارمند بودم .