اعتیاد به کار چیست؟ آیا شما هم معتاد به کار هستید؟
از دوستان متممی انتظار میرود که پس از مطالعه این درس:
- واژههای اعتیاد به کار (به انگلیسی: Workaholism) و معتاد به کار (به انگلیسی: Workaholic) را به دامنه واژگان فعال خود بیفزایند.
- توضیح دهند که اصطلاح اعتیاد به کار چطور رایج شده و نخستین بار چگونه و در کجا به کار رفته است؟
- چند مورد از نمونه های پنهانتر اعتیاد به کار را که کمتر به عنوان مصداق اعتیاد به کار مورد توجه قرار میگیرند، مثال بزنند و شرح دهند.

اگر چه اعتیاد به کار یک مشکل و دغدغهی جدید نیست، اما به نظر میرسد ظهور و توسعه ابزارها و تکنولوژیهای جدید ارتباطی شامل اینترنت و موبایل و لپ تاپ و ابزارهای مشابه، شکل های پیچیدهتر و شدیدتری از اعتیاد به کار را در زندگی ما ایجاد کرده است.
ابزارهای نوین ارتباطی همزمان با اینکه زمینهی اعتیاد به کار را بیشتر از گذشته فراهم کردهاند، شکل ظاهری آن را هم به شیوهای تغییر دادهاند که اعتیاد به کار به سادگی گذشته حس نمیشود و به اندازهی قبل، تلخ و تاریک به نظر نمیرسد.
شاید در گذشته اکثر کسانی که معتاد به کار بودند، خودشان این ویژگی را به نوعی لمس میکردند. اما امروز معتادان زیادی را میبینید که ممکن است اصلاً به این مسئله توجه نکرده باشند که در دام اعتیاد به کار گرفتار شدهاند.
تا جایی که ما میدانیم، لغت معتاد به کار برای نخستین بار توسط دکتر ریچارد ایوانز در سال ۱۹۶۴ به کار رفته است.
اما هفت سال طول کشید تا این لغت درعنوان یک کتاب به کار رود.
کتاب اعترافات یک معتاد به کار که توسط وین اویتز نوشته شد، نخستین گام در فراگیر شدن این مفهوم محسوب میشود.
[مطالعه بیشتر: تعریف اعتیاد چیست و در دهه های اخیر چه تغییراتی کرده است؟]
البته حتماً شما هم این تجربه را داشتهاید که اعتیاد به کار، همیشه بار منفی ندارد و گاهی اوقات، به یک ژست خیلی حرفهای و آبرومند هم برای بعضی از ما تبدیل میشود:
البته در ادبیات علمی امروز، دیگر معتاد به کار بودن صرفاً به معنای معتاد به شغل بودن نیست، بلکه معتاد بودن به هر نوع اشتغال و فعالیت است.
حتی معتاد بودن به ورزش، معتاد بودن به فعالیتهای هنری و معتاد بودن به موسیقی هم، در نظر بسیاری از روانشناسان در همین گروه قرار میگیرند.
دکتر براین رابینسون در بخشی از کتابش، نکتهی بسیار مهمی را خاطرنشان میکند:
فکر نکنید که همهی معتادان به کار، باید میلیاردر باشند و با ماشینهای گرانقیمت جابجا شوند.
حتی فکر نکنید که معتادان به کار همگی حقوقهای میلیونی میگیرند و در ردههای بالای سازمانها مشغول به کارند.
اعتیاد به کار یک الگوی رفتاری است که در هر کسی و در هر موقعیتی ممکن است روی دهد:
- مدیرعاملی که چند ساعت بعد باید در بیمارستان عمل شود و همانجا به موبایل و لپ تاپش چسبیده، معتاد به کار محسوب میشوند.
- کسی که در حال رانندگی، یادداشتهایش را روی موبایل مینویسد.
- روانشناس یا مشاوری که هنر نه گفتن به بیمار یا مراجعه کننده را ندارد و چنان برنامهی فشردهای برای خودش ایجاد میکند که روح و جسماش در مدتی کوتاه مستهلک و فرسوده میشود.
- معماری که هنگام رابطه با همسرش در رختخواب، به ابعاد بالکن خانهای فکر میکند که طراحی کرده و ناگهان احساس میکند که خطایی در آن طراحی وجود دارد.
- مادری که شغل دارد. خانهداری هم میکند. بچهها را هم مدرسه میبرد. شام هم آماده میکند و در این میان، دنبال ثبت نام یک کلاس روانشناسی هم هست.
او همچنین به برخی از عوارض اعتیاد به کار اشاره میکند و آنها را زیر دو عنوان کلی دسته بندی میکند:
- عوارض با نشانه های فیزیولوژیک مانند سردرد و خستگی و سوء هاضمه و تیکهای عصبی
- عوارض روانی و رفتاری مانند زود از کوره در رفتن. بیخوابی. بیش فعالی. فراموشکاری و خستگی
اما شاید ارزشمندترین کار رابینسون که در دنیا هم به صورت جدی مورد توجه قرار گرفته است، طبقه بندی انواع معتادان به کار و بررسی الگوهای رفتاری آنها و راهکارهای مواجهه با این مشکل در هر یک از آنهاست.
زیبایی کار رابینسون در این است که برای طبقه بندی معتادان به کار، به دو سوال کلیدی رسیده است:
شاید با همین دو سوال برای شما شفاف شده باشد که چرا متمم به سراغ بحث اعتیاد به کار رفته است.
اعتیاد به کار، اگر چه یک مفهوم مستقل است، اما به نوعی با مفاهیم دیگری که در بحث خودشناسی مطرح میشوند در ارتباط است.
سوال اول و دوم، همزمان به صورت تلویحی، به کمال طلبی و اهمال کاری هم اشاره دارند.
در کل چه برای شناخت پدیده اعتیاد به کار و چه سایر الگوهای رفتاری، باید به خاطر داشته باشیم که رفتار ما انسانها، شبکهی پیچیدهای از ویژگیها و عادات رفتاری است که به سادگی نمیتوان آنها را از یکدیگر تفکیک کرده یا به صورت جداگانه تحلیل کرد. اگر هم ما نامها و عناوین متفاوت روی آنها میگذاریم، صرفاً برای انتقال سادهتر مفاهیم است.
در درسهای بعدی، کوشیدهایم به صورت دقیقتر و علمیتر به بحث اعتیاد به کار بپردازیم.
تمرین:
نقش تکنولوژی را در پدیدهی اعتیاد به کار چگونه ارزیابی میکنید؟
برخی معتقدند که تکنولوژی، باعث شده است که کار، وارد محیط خانه هم بشود. برخی معتقدند که اتفاقاً کمک کرده که مردها و زنها زودتر به خانه برگردند و لااقل کارهای بیرون را در کنار خانواده پیگیری کنند. برخی دیگر میگویند که تکنولوژی اتفاقاً کمک کرده که خانه هم برای خودش جایگاهی در محل کار داشته باشد و در مهمترین جلسات هم، بچهها و همسر هر کسی، بتواند از طریق پیام و پیامک به او دسترسی داشته باشد. بعضیها هم معتقدند که تکنولوژی اساساً مفهوم مستقل کار و زندگی را از بین برده و چیزی به نام کار-زندگی شکل گرفته.
شما چطور فکر میکنید؟
خوشحال میشویم اگر تحلیل خودتان را با دقت و حوصله برای ما بنویسید و تا حد امکان از حکمهای کوتاه قطعی بدون استدلال، اجتناب کنید.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری اعتیاد به کار به شما پیشنهاد میکند:
- اعتیاد به کار چیست؟ آیا شما هم معتاد به کار هستید؟
- انواع اعتیاد به کار: معتادان سرسخت و خستگی ناپذیر
- انواع اعتیاد به کار: معتادان اهمال کار
- انواع اعتیاد به کار: افراد معتاد به کار توجه طلب
- انواع اعتیاد به کار: عشق بازی با کار
- چه عواملی موجب گسترش اعتیاد به کار میشوند؟
- رابطه اعتیاد به کار و عزت نفس (در مغز یک معتاد به کار چه میگذرد؟)
- سندرم ایمپاستر – دیگران از واقعیت ماجرا خبر ندارند
- چند پیشنهاد برای افراد معتاد به کار
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : سپیده ضمیریان
1. پیشنهاد می کنم مطلب بسیار زیبای محمد رضا شعبانعلی با عنوان عصر سن تورها رو بخونید.http://www.shabanali.com/ms/?p=5047
2. من فکر می کنم رشد سریع تکنولوژی در دنیای کنونی با اینکه ابزارهایی مفید فراهم کرده و موجب تسریع و تسهیل در کارها و افزایش کیفیت و دقت امور شده ولی از طرفی با فشرده کردن فضای رقابتی در دنیای کسب و کار موجب شده مدیران و مجریان امور بازار کار برای عقب نماندن از سایر رقبا دایما درگیر کار و مشغولیات خود باشند و نسبت به گذشته وقت و توان بیشتری برای همراه شدن با این جریان سریع صرف کنند و این می شود که رفته رفته رفتارهای معتادان به کار را بروز می دهند!
3. همچنین با توسعه تکنولوژی و جریان دیتا انسان ها توان بالقوه خود را در سطح بالاتری می بینند و تمایل به بالفعل نمودن این توانایی ها(خصوصا اگر کمال طلب هم باشند!) موجب می شود رفتارهای معتادان به کار از خود بروز دهند.
4. سهل و آسان و کم هزینه بودن استفاده از تکنولوژی در انجام امور موجب شده انسان های زیادی در امور فراوان خود را ملزم به استفاده از این ابزارها در زندگی روزمره خود کنند. مثلا اگر قرار باشد برای تبریک سال نو به مشتریان شرکت یک سر رسید همراه کارت تبریک به آدرس آنها ارسال شود قطعا تصمیم گیری راجع به تعداد مشتریان منتخب برای این طرح و زمان و نحوه ارسال و اصلا انجام یا عدم انجام این کار نیاز به محاسبات و رایزنی ها دارد ولی طرح ارسال ایمیل تبریک برای مشتریان به خاطر سهولت و کم هزینه بودن یک انتخاب لازم الاجرا تلقی می شود! وقتی تعداد کارها و ایده های ما زیاد باشد و اجرای آنها هم آسان و ارزان؛ ما تعداد کارهای لازم بیشتری داریم که انجام بدیم و اگر این کارها از حدی زیادتر شوند ما باید بپذیریم که کمال طلب نباشیم و خود را ملزم به انجام همه کارها هرچند کم هزینه و آسان نکنیم وگرنه تمام زمان خود را باید بذاریم و به مرور به معتادان به کار تبدیل شویم!