تجربه ذهنی | زندگی نامحدود بر روی زمین

تا کنون به بهانههای مختلف به سراغ تجربه های ذهنی رفتهایم.
یک بار در مورد ماهیهای سالمون در اطرافمان حرف زدیم و بار دیگر، بازگشت به دوران نخستین را به عنوان یک چالش فکری انتخاب کردیم.
روباتهای نویسنده و طرحی برای تحول دانشگاهها نیز نمونههای دیگری از تجربههای ذهنی مطرح شده در متمم بودهاند.
این بار، تجربهی ذهنی دیگری را انتخاب کردهایم تا در مورد آن فکر کنیم.
به خاطر داریم که تجربه ذهنی یا Thought Experiment قرار است تمرینی برای ورزیده کردن فکر و ذهن ما باشد. بنابراین، در پاسخ دادن به آنها هم بهتر است، کمی به ذهنمان فشار بیاوریم و سعی کنیم با سنجش همه جانبه، جواب بدهیم.
برای این کار، بهتر است با تمام وجود فکر کنیم که در شرایطی که مسئله مطرح میکند قرار گرفتهایم:
مجموعه مطالب متمم درباره تجربه ذهنی
- تجربه ذهنی | با خطای دستگاه خودپرداز بانک چه میکنید؟
- سالیپسیزم (خودتنهاانگاری) | شاید واقعاً هیچکس جز شما در جهان نباشد!
- تجربهٔ ذهنی | چالش استخراج ذخایر بستر دریاها
- روزنامهٔ فردا | اگر اخبار فردا را میدانستیم چه میشد؟
- بدهی ما به آینده | عمری به اندازهٔ عمر همهٔ انسانها
- کار اخلاقی چیست؟ | مروری بر داستان دزدی از داروساز (لارنس کلبرگ)
- نیازمندان دوردست | فاصلهٔ فیزیکی چه تأثیری بر وظایف اخلاقی میگذارد؟
- سواری رایگان | پسورد اینترنت همسایهام را میدانم!
- سیستمی برای افزایش دقت خبرها و کاهش شایعه پراکنی و خبرهای دروغ
- تجربه ذهنی | مشارکت در درآمد فارغ التحصیلان دانشگاهها
- یک باستانشناس در خانهی شما
- تجربههای ذهنی | آیا حاضرید از ماشین تجربه خارج شوید؟
- دنیای بدون کرونا | کسب و کار و زندگی پسا کرونا چگونه خواهد بود؟
- تجربه ذهنی | بازگشت به دنیای نخستین
- تجربه ذهنی | زندگی نامحدود بر روی زمین
- درباره مصرف پلاستیک و حفظ محیط زیست | تجربه ذهنی
- دوربین پخش زنده در نقاط مختلف جهان
- خسارت حقیقی در دنیای مجازی
- روبات های نویسنده (یک تجربه ذهنی)
- آیا حاضرید در ماشین تجربه زندگی کنید؟
- جستجوی ماهی سالمون در اطرافمان
- تمرین برای تصمیم گیری تیمی (تلاش برای بقا در سطح کره ماه)
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : سامان عزیزی
فکر میکنم این بدترین خبریه که دنیا میتونه بهم بده.
یاد آنتونیو فوسکای بیچاره افتادم(در کتاب همه میمیرند-سیمون دوبوار).البته فرق من با اون اینه که آنتونیو فقط خودش نمیمرد ولی اینجا همه نمیمیرند.
اما تغییراتی که من در اولویتها و سبک زندگیم میدم:
چون همین امروز بهم این خبر رو دادند،پس میتونم مردن رو تصور کنم(چون اگه از اول با همین پیش فرض به دنیا اومده بودم،احتمالا تصوری از مردن و مفهومش نداشتم). حالا دو حالت داره،یا میشه خود کشی کرد یا نمیشه.
اگر میشد، احتمالا بعد از انجام یکسری کارا که الان رو دستم مونده،بلافاصله خودکشی میکردم(با عرض معذرت اگه این جمله برای کسی احساس تلخی رو به همراه داشته)
اگر نمیشد هیچ رقمه مرد! قطعا احتیاج به یکسری استراتژی در سطح کلان داشتیم(با توجه به بی معنی شدن واژه فرصت و وقت و از طرفی محدود شدن منابع با تصور زمان پیش رو)
اما خارج از این برنامه های کلان، فکر میکنم زندیگمو به بازه های پنجاه یا صد ساله تقسیم میکردم(با فرض اینکه واقعا بعد از این پنجاه یا صد سال میمیرم- مثل همین زندگی الانمون که میشه به بازه های هفته ای و ... تقسیمش کرد) و اسم این بازه های پنجاه یا صد ساله رو میگذاشتم "یک پومودورو" :)
چند پومودورو جلو میرفتم تا ببینم وضعیت اون استراتژیهای کلانم چطور میشه و بعدش شاید پومودوروها رو تغییر یا حذف میکردم
اگر این فرض ها رو قبول کنم، احتمالا جز در معدودی اهداف و اولویتها که تغییر میکردن، قسمت زیادی از اهداف و اولویتهام تغییر نخواهند کرد
پی نوشت:راستش این کامنت رو نوشتم تا یک هزار و یکصد و یازدهمین روز همراهیم با متمم عزیز، بی کامنت نمونده باشه، پس شما کامنتمو زیاد جدی نگیرید چون حالاحالاها فرصت برای جدی گرفتن دنیا و آدمهاش هست :)